کمتر کسی را میتوان نام برد که با جلال آلاحمد آشنایی ندارد یا حداقل نام او به گوشش نخورده باشد. جلال آلاحمد نویسندهی توانا و مشهور ایرانی که بسیار پربار زیست و آثار گرانبهایی از خود به جا گذاشت. او در 11 آذرماه سال 1302 در تهران به دنیا آمد. خانوادهی او از مذهبیهای محلهی سید نصیرالدین بودند که پیشینهی آبا و اجدادیشان به طالقان میرسید؛ روستای اورازان. جلال سر سازش با خانوادهی مذهبی خود را نداشت. در حالی که پدر مخالف تحصیل وی بود، او تا پایان دبیرستان تحصیلاتش را ادامه داد. سپس به نجف فرستاده شد تا نزد برادرش و علمای آنجا به تحصیل علوم حوزوی بپردازد اما پساز سه ماه به تهران بازگشت و بساط تحصیلات دینی را برچید. همین شد که پدرش او را طرد کرد و جلال نیز هیچگاه نتوانست رابطهی خود با پدرش را بهبود ببخشد.
پساز مدتی برای تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات فارسی به دانشسرای عالی تهران قدم گذاشت. تحصیلاتش را تا دکتری ادامه داد و در اواسط مقطع دکتری آن را نصفه رها کرد. در بهار سال 1327 با سیمین دانشور که از برترین نویسندگان معاصر بهشمار میرود، آشنا شد و دل در گرو عشق او گذاشت. نتیجهی این آشنایی به ازدواج آنها منجر شد؛ ازدواجی که باب میل خانوادهی جلال نبود اما محبوبترین زوج ادبی را رقم زد
جلال آلاحمد در طول زندگی خود با گروهها و انجمنهای بسیاری نشستوبرخاست داشت. او پس از آشنایی با احمد کسروی به حزب توده پیوست اما سهسال بعد به دلیل اختلاف با این حزب از آن خارج شد. پس از مدتی و با پیدایش جبههی ملی به طرفداری از مصدق برخاست و بهعنوان یکی از گردانندگان کمیتهی «نیروی سوم» فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت. بعدها به دلیل اختلاف با این گروه، آن را نیز رها کرد. نتیجهی فعالیت بیسرانجام در این گروهها باعث شد جلال به فعالیت در دنیای سیاست وداع گوید و باقی روزهای زندگیاش را معطوف نوشتن و سفر کند.
جلال آلاحمد یکی از نابهنگامترین مرگها را در جامعهی ادبی دارد. او در 18 شهریور، درحالیکه تنها 48 سال داشت و همچنان سرشار از شور نویسندگی بود، در گیلان درگذشت. آلاحمد در تمام این 48 سال آثاری خلق کرد که از حیث نویسندگی در زمرهی برترین آثار نثر فارسی قرار دارند. سبک او ساده، روان، انتقادی، تند و گاهی با چاشنی طنز همراه بود و همین باعث شد عدهی زیادی او را سرمشق خود قرار دهند.
جلال آلاحمد را میتوان یکی از پرکارترین نویسندگان معاصر دانست. او در طول زندگی کوتاه اما پربار خود، آثار بسیاری خلق کرد. این آثار را میتوان در دستهی داستان، مقالات، ترجمهها و سفرنامهها قرار داد. از رمانها و داستانهای این نویسنده میتوان به مدیر مدرسه، سرگذشت کندوها، زن زیادی، نون والقلم، از رنجی که میبریم و دید و بازدید اشاره کرد که دو مورد آخر در زمرهی مجموعهداستانهای کوتاه او قرار میگیرند.
او علاوهبر داستان دستی توانا در مقالهنویسی نیز داشت. از برترین مقالات او میتوان غربزدگی، ارزیابی شتابزده، کارنامهی سهساله، در خدمت و خیانت روشنفکران و گزارشها را نام برد. این مقالات اغلب به موضوعات و جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی جلال میپردازند و از این حیث بسیار ارزشمند هستند.
از دیگر آثار جلال میتوان به ترجمههای او اشاره کرد. این ترجمهها باعث آشنایی جامعهی ایران آن زمان با نویسندگان بزرگی چون آلبر کامو، آندره ژید و ژان پلسارتر شد. از جمله این ترجمهها میتوان به کرگدن از اوژن یونسکو، قمارباز از فئودور داستایفسکی، بیگانه و سوءتفاهم از کامو و عبور از خط از ارنست یونگر اشاره داشت.
آخرین دسته از آثار جلال آلاحمد سفرنامههای هستند که از سفرها و مشاهدات او به دست آمدهاند. خسی در میقات، تاتنشینهای بلوک زهرا، اورازان، سفر روس و سفر به ولایت عزرائیل از برترین سفرنامههای او به حساب میآیند. نثر جلال در هر کدام از این آثار انتقادی، مستقیم، تند و گزنده و در واکنش به مسائل اجتماعی جامعه است. او در این آثار از کمترین پیچیدگیها و صناعات ادبی استفاده میکند تا خوانندهی کوچه و بازار نیز بتواند با آنها ارتباط بگیرد. زبان آلاحمد صمیمی و دور از تکلفهای کلاسیک است و به مانند روزنامهنویسی میماند که با بیانی گزنده و پرخاشگرانه اما ساده و روان به توصیف و شرح داستانهایش میپردازد.