0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب زن زیادی جلال آلاحمد نشر پندار تابان

کتاب زن زیادی جلال آلاحمد نشر پندار تابان

کتاب متنی
نویسنده:
درباره زن زیادی
دود همه‌ی حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا برو بیش از همه سال بود. زن‌ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند، نتوانسته بودند بچه‌ها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهایشان را از سر‌ بردارند و توی بقچه بگذارند و به‌راحتی این‌طرف و آن‌طرف بدوند. داد‌و‌بیداد بچه‌ها که نحس شده بودند و خودشان نمی‌دانستند که خوابشان می‌آید - سروصدای ظرف‌هایی که جابه‌جا می‌کردند - و برو بیای زن‌های همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و تورق کفش تخته‌ای سکینه، کلفت خانه - که دیگران هیچ امتیازی بر او نداشتند‌ - همه‌ی این سروصداها از لب بام هم بالاتر می‌رفت و همراه دود و دمه‌ای که در آن بعد از ظهر از همه فضای حیاط برمی‌خاست، به یاد تمام اهل محل می‌آورد که خانه‌ی حاج عباس‌قلی آقا نذری می‌پزند و آن هم سمنوی نذری. چون ایام فاطمیه بود و سمنو نذر خاص زن حاجی بود. ‌ مریم خانم، زن حاج عباس‌قلی آقا، سنگین و گوشتالو، با پاهای کوتاه و آستین‌های بالازده‌اش قل می‌خورد و می‌رفت و می‌آمد. یک پایش توی آشپزخانه بود که از کف حیاط پنج پله می‌رفت و یک پایش توی اتاق زاویه و انبار و یک پایش پای ‌سماور. با اینکه همه کارش ترتیب داشت و دختر بزرگش فاطمه را مأمور‌ ظرف‌ها کرده بود و رقیه‌اش را که کوچک‌تر بود، پای سماور نشانده بود و خودش هم مأمور آشپزخانه بود،...با همه‌ی این‌ها دلش نمی‌آمد دخترها را تنها بگذارد. این بود که هی می‌رفت و می‌آمد؛ به همه‌جا سر می‌کشید؛ نفس‌زنان به همه‌ کس فرمان ‌می‌داد؛ با تازه‌واردها تعارف می‌کرد؛ بچه‌ها را می‌ترساند که شیطنت نکنند؛ دعا و نفرین می‌کرد؛ به پاتیل سمنو سر می‌کشید: - رقیه!...آهای رقیه! چایی واسه گلین خانم بردی؟ و منتظر جواب دخترش نمی‌شد که می‌گفت: - چشم الان می‌برم. - آهای عباس ذلیل‌شده! اگر دستم بهت برسه، دم خورشید کبابت می‌کنم. - مگه چی‌کار کرده‌ام؟خدایا! فیش! - خانم جون خیلی خوش اومدید. اجرتون با فاطمه‌ی زهرا. عروستون حالش چه طوره؟ - پای شما رو می‌بوسه خانم. ایشالاه عروسی دختر خودتون. خدا نذرتون رو قبول کنه. - عمقزی به نظرم دیگه وقتش شده که آتیش زیر پاتیلو بکشیم، ها؟ - نه، ننه. هنوز یه نیم ساعتی کار داره. - وای خواهر، چرا این‌قدر دیر اومدی؟ مجلس ختم که نبود خواهر! و به صدای مریم خانم که با خواهرش خوش‌و‌بِش می‌کرد، بچه‌ها فریادکنان ریختند که: «آی خاله آب‌نباتی. خاله آب‌نباتی»... -از متن کتاب-

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
896.۴۸ کیلوبایت
تعداد صفحات
132 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۰:۰۰
نویسندهجلال آل‌احمد
ناشرپندار تابان
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۳/۳۱
قیمت ارزی
4 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۸۹۶.۴۸ کیلوبایت
۱۳۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
100 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
5
(1)
٪80
50,000
10,000
تومان
%80
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
٪50
زن زیادی
زن زیادی
جلال آلاحمد

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
زن زیادی
جلال آلاحمد
پندار تابان
5
(1)
٪80
50,000
10,000
تومان