اگر میتوانستید به زندگیهای موازی خود سر بزنید، کدام نسخهتان را انتخاب میکردید؟ اگر فرصت دوبارهای برای زندگی داشتید، آیا همهچیز را تغییر میدادید؟ کتاب الکترونیکی کتابخانه نیمه شب نوشته مت هیگ، اثری شگفتانگیز است که در مرز خیال و فلسفه حرکت میکند و خواننده را به سفری درونی و پرسشبرانگیز دعوت مینماید. این کتاب با ترجمه خواندنی مهسا صباغی و از سوی انتشارات آذرباد منتشر شده و اکنون در فیدیبو در دسترس علاقهمندان به رمانهای معناگرا و تاملبرانگیز قرار دارد.
کتابخانه نیمه شب رمانی است در ژانر تخیلی-فلسفی که به مسئله انتخاب، حسرت، افسردگی و امید میپردازد. این کتاب در قالب داستانی معاصر، دغدغههایی عمیق از جنس زندگی واقعی را به تصویر میکشد. مت هیگ با بهرهگیری از مفاهیم علمی، روانشناسی و فلسفی، دنیایی خلق کرده که در آن شخصیت اصلی داستان میتواند به زندگیهای مختلفی که ممکن بود تجربه کند، سفر کند. کتاب، خواننده را به درون خود و انتخابهایش بازمیگرداند.
داستان درباره زنی به نام نورا سید است که در لحظهای بحرانی از زندگیاش، خود را در مکانی اسرارآمیز به نام «کتابخانه نیمه شب» مییابد. کتابخانهای که در آن هر کتاب، زندگی متفاوتی را به او نشان میدهد؛ زندگیهایی که در آنها انتخابهایی دیگر کرده است. با هر ورقزدن، نورا به نسخهای دیگر از خود سر میزند و در مسیر شناخت، پشیمانی و پذیرش قرار میگیرد. این رمان تجربهای است از سفر به درون و مرور لحظاتی که زندگی را میسازند.
مت هیگ با نثری ساده، لطیف و تأثیرگذار، داستانی فلسفی را به زبانی قابل فهم روایت کرده است. فضاسازی شاعرانه، گفتوگوهای پرمغز و توصیفهای دقیق، ویژگی بارز این رمان است. ترجمه مهسا صباغی نیز کاملاً روان و وفادار به روح اثر بوده و مطالعه کتاب را برای مخاطب فارسیزبان لذتبخش کرده است.
· کسانی که به دنبال معنا، امید و آرامش در میان فشارهای زندگی هستند
· علاقهمندان به داستانهای فلسفی و روانشناختی
· مخاطبانی که از رمانهایی مانند «زندگی دیگران»، «ملت عشق» یا «آدمها از چه ساخته شدهاند» لذت بردهاند
· کسانی که با حسرتها و انتخابهای گذشته درگیرند و میخواهند روایت متفاوتی از زندگی ببینند
· برنده جایزه بهترین کتاب داستانی سال از سایت Goodreads در سال 2020
· حضور در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز
نورا به دستشویی رفت که کاشی هایی به رنگ بژ اتاقک دوش بزرگ, حوله های نرم سفید داشت و فهمید که آن حس بدی را که صبح ها اغلب به او دست می دهد ندارد. آینه ای نصف دیوار روبه رویش را پوشانده بود. از دیدن تصوير خودش نفس توی سینه اش حبس شد و بعد خندید. فوق العاده سالم و قوی می نمود. توی این زندگی سلیقه افتضاحی در انتخاب لباس خواب داشت. (پیژامه چهارخانه ای به رنگ خردلی و سبز). دستشویی خیلی بزرگ بود. آن قدر که تصمیم گرفت روی کف آن شنا سوئدی انجام دهد. ده شنای کامل (بدون زمین گذاشتن زانوهایش) رفت وحتی به نفس نفس زدن هم نیفتاد. بعد توی حالت پلانک ماند. سپس سعی کرد تعادلش را با یک دست حفظ کند. سپس بدون اینکه ذره ای تعادلش را از دست بدهد دستش را عوض کرد.
اگر این کتاب برای شما الهامبخش بود، کتابهای زیر نیز میتوانند تجربهای مشابه و لذتبخش فراهم کنند:
· کتاب صوتی ملت عشق نوشته الیف شافاک – نشر آوانامه
· انسانها هیچ جا خانه نمیشود نوشته مت هیگ نشر هیرمند
· وقتی نیچه گریست نوشته اروین یالوم – نشر قطره
کتاب الکترونیکی کتابخانه نیمه شب با ترجمه مهسا صباغی و از سوی انتشارات آذرباد منتشر شده و از طریق اپلیکیشن فیدیبو قابل خریداری است. کافیست وارد فیدیبو شوید، عنوان کتاب را جستجو کنید و با چند کلیک ساده آن را به کتابخانهتان اضافه کنید. همچنین با اشتراک فیدیپلاس میتوانید با پرداخت یک هزینه ثابت، به هزاران عنوان کتاب از دستههای مختلف، از جمله رمانهای فلسفی و تخیلی، دسترسی کامل داشته باشید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۰۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 370 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | مت هیگ |
مترجم | مهسا ص باغی |
ناشر | آذرباد |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | the midnight library |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۱/۳۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 66,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی خوبه خلاصه بخوام بگم یه دختری خودکسی میکنه بعد مردن وارد یه کتابخونه میشه که با برداشت هر کتاب میتونه اون زندگی رو تجربه کنه
وقتی فیدیبو موضوع کتاب رو نمیذاره و فقط یه چرتی از بخش کتاب رو مینویسه من استقبال میکنم از خانم مارال که خلاصهی کتاب رو گفت. داستان هم لو نداد اتفاقا جذابیتش رو بیشتر کرد
اگر شما هم مثل من به فرضيه جهان های موازی، معادلات شرودینگر، نظریه کوانتوم و چنین چیزهایی علاقه دارید ، قطعا این کتاب رو بخونید و اگر هم اصلا به این چیزها علاقه ندارید ، باز هم این داستان رو از دست ندید!! نویسنده با وسواس و حساسیت خاصی، داستان رو با جزئیات دقیق آغاز، و بهمان صورت هم به پایان میرساند، اتفاقات پایان داستان به کل داستان مرتبط هست و هیچ چیزی بی دلیل گفته نشده،توصیف فضا و زمان ما رو بیاد فیلم های سینمایی میندازه، داستان درباره زندگی ست، خود زندگی و نه حتی عشق، یا حتی خوشبختی، نویسنده سعی کرده از شعارزدگی دور باشه، و به تخیل خودش ، نورا وخواننده ، بال و پر داده ،وبا تاکید بر روی جملات مهم ، اثرگذاری اونها رو بیشتر کرده، این داستان رو بخاطر خود زندگی بخوانید و ازش لذت ببرید!
کتاب دوست داشتنی ای بود ، به این دلیل که گاها یادمون میره هر انتخابی نتیجه ای داره و این کتاب خیلی قشنگ بهمون نشونش داد... چیز مهمتری که یاد گرفتم این بود که توی هر زندگی ای که باشی ، ممکنه دچار کمبود ها یا ضعف هایی باشی و نباید روی اونا متمرکز بشی چون خیلی ها هستن که تو رو همونجور که هستی دوستت دارن و قبولت دارن. مثل جو که از تصمیم نورا ناراحت نبود ، ممکنه خیلی از پشیمونی هامون فقط بخاطر ذهنیت غلطمون باشه... در نهایت یاد گرفتم برای خودم زندگی کنم ، سعی نکنم تا خوب باشم توی چشم بقیه و فقط باید مهربون باشم و بدونم من در هر جایگاهی که باشم عده ای هستن که به من و کمکم نیاز دارن ...
خب میتونم بگم امیدبخش ترین و حال خوب کن ترین کتابی بود که تو عمرم خونده بودم و مطمئنا از سخنانی انگیزشی مفیدتر بود با کلی ماجراجویی ثابت کرد که مهم نیست چقد زندگی های دیگه دوست داشتنی باشه و حتی علمی ولی زندگی ماهم به اندازه اونا پر احتمالاته و هیچ زندگی بی نقص نیست کوچک ترین اعمال و رفتار ما میتونن تو زندگی دیگران موثر باشن و در نهایت برای شروع دوباره باید بتونی کتاب حسرت هاتو به آتیش بکشی و اگه میخوای اینا شعاری به نظر نیاد باید کتاب رو بخونی
این کتاب جزو بهترین کتابایی بود که خونده بودم، علاوه بر اون توی خارج هم کلی طرفدار داره و کتاب واقعا معروفیه... داستان از دید فلسفی به زندگی و مرگ میپردازه و علاوه بر اون به لحاظ کلی به این موضوع اشاره داره که اگه میتونستیم بعضی تصمیمهایی که گرفتیم و باعث شدن که بعدها حسرت بخوریم رو عوض کنیم، واقعا چه اتفاقی میفته و اینکه تغییری در خوشحالی یا ناراحتی یا بهتر بودن زندگیمون داره یا نه!! در نهایت هم نویسنده نتیجهگیری خیلی قشنگ و زیبایی میکنه که مطمئنم تا مدتها توی ذهنتون میمونه،! من با این کتاب به نوعی امید به زندگی رو پیدا کردم پیشنهاد میکنم همتون بخونیدش۹
چرا داستان لو میدی عزیز یکم با خودت فکر کن کسی که نخونده میاد نظرات بخونه ببینه کتاب ارزش خوندن داره یا نه نه اینکه بیاد ببینه داستان لو میدی
مفهومش به کارتون روح خیلی نزدیک بود.. یک جورایی در باره تفاوت میان موفقیت و خوشبختی است... موفقیت بیرونی و خوشبختی از درون به انسان القا میشود. به شدت ارزش خوندن داره
کتاب بدی نبود ولی به نظر من بیش بها داده شده است. راحت خونده میشه و حال خوب کن هست ولی من به عنوان کسی که در خاورمیانه زندگی کرده نه در آمریکا یا انگلستان خیلی کمتر با ایده اصلیش ارتباط برقرار کردم. نظر شخصیم این هست که هنر اصلی نویسنده ارائه یک ایده سطحی به گونه ای هست که عمیق دیده بشه. تا حدی با فضای کتاب "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" از کوئیلو مشابهت داره ولی دیدگاه و عمق فکر کوئیلو بسیار فراتر از این کتاب هست. هرچند که بسیاری از خوانندگان امروزی کتابخانه نیمه شب رو ترجیح میدن.
ترجمهی بسیار روانی داشت، اگر بین ترجمههای مختلف سردرگم هستید، بهتون توصیه میکنم که همین نسخه رو تهیه کنید. البته، من بقیهی ترجمهها رو نخوندم ولی از همین خیلی راضی هستم. داستان جالبی بود، پایانش رو دوست داشتم. اسپویل: پیشنهاد من اینه که وقتی کتاب تموم شد، شما هم یه کتاب حسرت تهیه کنید و فکر کنید اگه اون کار رو میکردم زندگیم چی میشد. خودم این کار رو کردم و آخرش احساس آرامش خاطر داشتم. هنوز چیزهایی مونده که براشون تلاش کنم.