«در کایناتی که ناگهان همه توهمات و بارقههای امید ناپدید شدهاند، انسان احساس غریبگی میکند. وضعیت او به وضعیت فردی تبعید شده میماند که هیچ علاجی برای دردهایش وجود ندارد، زیرا از خاطراتش دربارهی موطنی از دسترفته محروم شدهاست و ایضا امیدی هم به رسیدن به سرزمینی موعود ندارد. این جدایی بین انسان و زندگی او، بین بازیگر و زمان و مکان نمایش او، حقیقتا احساس معناباختگی را به وجود میآورد.» به عقیدهی پژوهشگران ادبی، این جملات به نقل از «کامو» و دربارهی مفهوم «معناباختگی» میتواند توضیح خوبی برای شکلگیری سبک نمایشنامهنویسی «ابزورد» باشد.
تئاتر«ابزورد» یا تئاتر «پوچی»که اوژن یونسکو همراه با «ساموئل بکت»، «ژان ژنه» و «آرتورادامف» به چهرههای شناختهشدهی آن تبدیل شدند. نمایشنامهی کرگدن اوژن یونسکو یکی از معروفترین و تاثیرگذارترین نمایشنامههای سبک «ابزورد» است که به عنوان یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم، بارها و بارها در سراسر دنیا روی صحنه رفته است.
درباره اوژن یونسکو
اوژن یونسکو Eugène Ionesco نمایشنامهنویس و نویسندهی فرانسوی - رومانیایی است که در نوامبر 1909 به دنیا آمد. او در دوران کودکی به دنبال اختلاف مادر و پدرش دائما بین رومانی و فرانسه در حال سفر بود. دوران کودکی او همزمان با پایان جنگ جهانی اول بود که سبب شد یونسکو نظارهگر ویرانیهای دو کشور بعد از جنگ باشد. شرایط بعد از جنگ، حضور گروههای مختلف سیاسی و تنفر اوژن یونسکو از پدرش، در آثارش بسیار تاثیرگذار بوده است. پدر او مردی رومانیایی و بسیار محافظهکار و بازتابی از عقاید سنتی و آداب و رسوم قدیمی بود که ردپای تاثیر این رفتارها را میتوان در آثار اوژن پیدا کرد.
یونسکو در سال 1938 در فرانسه به تحصیل مشغول شد و به تدریس زبان فرانسه روی آورد. او برخلاف اینکه متولد رومانی بود به اوج مهارت در زبان فرانسه رسید و به آکادمی فرانسه راه یافت.
از آثار یونسکو میتوان به «گوشهنشین» با ترجمه «بهاره مرادی»، «مردی با چمدانهایش» با ترجمه «احمد کامیابی مسلک» و «دکتر دِتا» و کتاب صوتی «آمِدِه یا چطور از شرش خلاص شیم؟» با ترجمهی «پری صابری» اشاره کرد.
درباره نمایشنامه کرگدن؛ از بهترین نمایشنامههای قرن بیستم میلادی
نمایشنامه کرگدن (Rhinoceros) عنوان نمایشنامهای بسیار مشهور از اوژن یونسکو است که در سال 1959 منتشر شده است. کرگدن اثری برجسته در بین نمایشنامههای قرن بیستم میلادی است که گروهی معتقدند این اثر به تاثیر از کتاب «مسخ» از «کافکا» نوشته شده است.
کرگدن به عنوان یکی از «نگینهای تئاتر دنیا در تمام اعصار» شناخته شده است. کرگدن در سه پرده نوشته شده است. طی این نمایشنامه همهی مردم شهری در فرانسه، به جز برنژه به «کرگدن» تبدیل میشوند، آدمها در قالب حیوانهایی تنومند و قدرتمند جا را برای انسانها تنگ میکنند. آدمهای این شهر نمادی از مردمانی هستند که بدون فکر وارد هر گروه و جریان سیاسی میشوند و در نظر یونسکو آنها نمادی از فاشیستهای رومانی هستند. مردمان این شهر دقیقا شبیه ضربالمثل «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» پیش میروند. اما برنژه برخلاف این مسیر قدم میگذارد و از تبدیل شدن به کرگدن خودداری میکند. برنژه نمادی از فردگرایی دنیای مدرن است که تصمیم میگیرد انسانیت را دنبال کند.
محور کلی داستان انتقاد و بازگو کردن مسائل اجتماعی مربوط به بعد از جنگ جهانی دوم است. اوژن یونسکو در نوشتن این اثر از طنز بینظیری استفاده کرده است. نویسنده در طول نمایشنامه هر یک از انسانهای تبدیل شده به کرگدن را به بازی میگیرد و اتفاق جدیدی را رقم میزند. اوژن یونسکو با نشان دادن برنژه به عنوان تنها بازماندهی نسل آدمها در یک شهر کوچک که با ایمان و اراده بر مواضع انسانی خود میایستد در حالیکه باقی اهالی شهر همه همرنگ شده و به شکل کرگدن درآمدهاند؛ نمایشنامهی کرگدن را به اثری در سبک تئاتر «ابسورد یا پوچی» تبدیل کرده است. نمایشنامههایی که نظریه «هیچ انگاری» در دنیای مدرن را پذیرفته بودند و دنیای مدرن را خالی از انسانیت میدانستند.
خلاصه داستان کرگدن
برنژه قهرمان اصلی کرگدن است که در ابتدا داستان کارمند یک اداره است، او فردی سر به هوا است که دائما در حال نوشیدن نوشیدنیهای الکلی است. برنژه بیعلاقگی خودش را نسبت به زندگیاش را برای دوستش اینگونه توصیف میکند :«گوش کن ژان. من هیچ تفریحی ندارم. آدم تو این شهر دلش سر میرود. من برای کاری که دارم ساخته نشدهام... هر روز اداره، هشت ساعت تمام و فقط سه هفته تعطیل تابستان! شنبه عصر دیگر آنقدر خستهام که آخر میفهمی؛ برای یک خرده تفریح...من یکی برای این ساخته نشدهام. نه. من برای این زندگی ساخته نشدهام.»
برنژه با دوستش اوژن و معشوقهاش در شهر کوچکی با آرامش زندگی میکنند که با ورود یک کرگدن به شهر داستان جور دیگری رقم میخورد و مردمان شهر مسخ این حیوان زمخت میشوند.
اجرای نمایش کرگدن
در دنیای تئاتر در سراسر دنیا؛ از نمایشنامه کرگدن استقبال شده است و این نمایشنامه در ایران نیز چند بار روی صحنه رفته است. اولین بار «ژان لویی بارو»، کارگردان فرانسوی کرگدن را روی صحنه برد. او در ژانویه 1960 در پاریس این نمایش را اجرا کرد و خودش نقش برنژه را بازی کرد.
پس از اولین اجرا، در آوریل همان سال هم «اورسن ولز»، تهیهکنندهی آمریکایی این نمایش را در لندن اجرا کرد. در ایران هم این نمایش بارها به روی صحنه رفته است. کرگدن اولین بار با کارگردانی «حمید سمندریان» در سال 1350 اجرا شد که در آن «عزت الله انتظامی» ایفای نقش کرد. پس از این اجرا «وحید رهبانی» در سال 1381 و «فرهاد آییش» در سال 1387 در تئاتر شهر, نمایش کرگدن را روی صحنه بردند.
فیلم کرگدن
علاوه بر صحنه تئاتر، سینما نیز میزبان نمایش کرگدن بوده است و براساس این اثر فیلمنامه سینمایی نوشته شده است. اولین بار در سال 1974 «تام او-هِرگان» براساس این نمایشنامه؛ فیلمی ساخت که در ژانویه آن سال اکران شد. «محسن زمانی» کارگردان ایرانی هم فیلمی باعنوان «کرگدنها و ناکرگدنها» براساس این کتاب ساخته است.
اولین ترجمه کرگدن به فارسی
جلال آل احمد نویسنده و مترجم برجستهی ایرانی اولین بار نمایشنامه کرگدن را به فارسی ترجمه کرده است. جلال آل احمد اثر کرگدن را به توصیه «بهمن محصص»، نقاش و مترجم مشهور ایرانی ترجمه کرد. «بهمن محصص» اولین کسی بود که نمایشنامهای از اوژن یونسکو را به زبان فارسی ترجمه کرد. محصص «صندلیها» اوژن یونسکو را در سال 1344 به فارسی برگرداند و روی صحنه برد و این ترجمه یک سال بعد به همت «احمدرضا احمدی» و در نشر «طرفه» منتشر شد.
«انتشارات مجید» ترجمه کرگدن از جلال را اولین بار در سال 1376 منتشر کرد که امکان دانلود کتاب در دردسترس است. ترجمه جلال آل احمد را «انتشارات فردوس» و «انتشارات پر» هم منتشر کردهاند.
«پری صابری» از مترجمان دیگر کتاب کرگدن است که «انتشارات قطره» این ترجمه را منتشر کرده است. «مدیا کاشیگر»، «احمد کامیابی مسک» و «سحر داوری» نیز از مترجمان دیگری هستند که نمایش کرگدن را به فارسی برگرداندهاند.
پیرمرد ریزه: آخر شما چتان شده که این جوری مزاحم مردم میشوید؟ این هم شد کار؟ (در را توی صورتش میبندد). برانژه: (از پلکان میدود پایین به سمت در خانهی دربان) آهای دربان. دربان. یک کرگدن توی عمارت است. پلیس را خبر کنید. دربان! (پنجرهی بالای در خانهی دربان باز میشود و از آن یک کلهی کرگدن میآید بیرون) وای یکی دیگر! (برانژه به سرعت از پلکان میدود بالا. میخواهد وارد اتاق ژان بشود، اما تردید میکند. بعد از نو میرود به طرف خانهی پیرمرد. در این لحظه در خانهی پیرمرد باز میشود و دو تا کلهی کوچک کرگدن نمایان میشود) وای خدایا! (برانژه وارد اتاق ژان میشود. در حمام هم چنان تکان میخورد. برانژه میرود به طرف پنجره که فقط چهارچوبش را روی صحنه داریم، جلوی روی تماشاچیها. دیگر طاقتش تمام شده. دارد میخورد زمین. چپ اندرقیچی میآید) آه خدای من! وای خدایا! (به زحمت زیاد از پنچره رد میشود و میآید به این سمت، به طرف تماشاچیها و بعد به سرعت برمیگردد و از پنجره میرود بالا؛ چرا که در همان آن از چالهی ارکستر عدهی زیادی شاخ کرگدن نمایان میشود که به سرعت، از این سر تا آن سر، عرض پیش پرده را دنبال هم میپیمایند. برانژه با تمام سرعتی که میتواند، از پنجره میرود بالا و لحظهای از پنجره به بیرون نگاه میکند) حالا دیگر یک گلهاش توی کوچه است! یک لشگر کرگدن دارد سرازیر میشود توی خیابان! (به همه طرف نگاه میکند) از کجا میآیند؟ آخر از کجا؟... دست کم اگر به وسط خیابان قناعت میکردند. پیادهروها را هم گرفتهاند. آخر از کجا میآیند؟ کجا میروند؟ (دیوانهوار از این در به آن در میدود و از آن در به سمت پنجره؛ همچنان که در حمام مداوم تکان میخورد و خرناسهی کرگدن به همراه ناسزاهای نشنیده از توی حمام به گوش میرسد. بازی همچنان چند لحظهای ادامه دارد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 979.۶۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 200 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۴۰:۰۰ |
نویسنده | اوژن یونسکو |
مترجم | جلال آلاحمد |
ناشر | مجید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Rhinoceros |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۹/۱۶ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نمایشنامه کرگدن... هیچ آدمی به خودی خود بد نیست، بلکه شرایط جامعه و بدی های دیگران هست که لطافت روح انسان رو از بین میبره.
نمایشنامه ای بی نظیر که تا مدت ها ذهن رو درگیر مفاهیمش می کند.
يك نمايشنامه جالب، اولين اثري بود كه از اين نويسنده خوندم و دوست داشتم
ترجمه پری صابری لطفا