«برای گزارشی که در پی میآید سه سرچشمهی اصلی و چند منبع فرعی وجود دارد که ابتدا به آنها اشاره میشود و دیگر هرگز به آنها ارجاع داده نخواهد شد. سه سرچشمهی اصلی عبارتاند از صورتجلسههای تحقیقات و بازجوییهای نیروی انتظامی، وکیل مدافع دکتر هوبرت بلورنا و دوست هم مدرسهای و همدانشگاهیاش دادستان پترهاخ.» اینها جملاتی است که هاینریش بل رمان آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم را با آن آغاز کرده است. برندهی جایزهی نوبل 1972 و نویسندهی کتاب مشهور «عقاید یک دلقک» آثار بیشمار دیگری هم در کارنامه دارد. آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم یکی از آثار بسیار تأثیرگذار هانریش بل است که در فهرست 1001 کتابی که باید پیش از مرگ خواند قرارگرفته است.
آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم یا خشونت چگونه شکل میگیرد و به کجا میانجامد یکی از آثار برجستهی هاینریش بل است که سال 1974 در آلمان منتشر شد. درونمایهی این کتاب ریشههای خشونت است. داستان از زبان سوم شخص روایت میشود و هاینریش بل با دقت و ظرافت از تغییرات شخصیتهای داستانش بر اساس حوادث زندگیشان سخن میگوید
سارنگ ملکوتی که تعدادی از آثار هاینریش بل را در ایران ترجمه کرده است، دربارهی کتاب آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم نوشته است: «در سالهای دهه ۱۹۷۰ بعد از ماجرای فراکسیون ارتش سرخ (گروه بادرماینهوف، یکی از خشنترین و شاخصترین گروههای چپگرا در آلمان پس از جنگ جهانی دوم که به خاطر ترور و بمبگذاری در فروشگاهی در فرانکفورت اعضایش زندانی شدند) و جهتگیری هاینریش بل درباره آنها، مطبوعات آلمان در برابر این نویسنده جبههگیری کردند و هاینریش بل هم برای اعاده حیثیت و جوابیه به مطبوعاتیها به فکر نوشتن رمان «آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم» افتاد که عنوان فرعیاش این است: خشونت چگونه شکل میگیرد و به کجا میانجامد؟»
یک سال بعد از روی آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم فیلمی ساخته شد که با استقبال زیادی از سوی مخاطبان مواجه شد.
کاترینا بلوم زنی بیگناه است که بهعنوان خانهدار برای یک وکیل مشهور و همسرش کار میکند. او زندگی آرامی دارد و به گذران زندگی مادر و برادرش هم کمک میکند. زن جوان به یک مهمانی شبانه میرود و آنجا با لودویگ گوتن آشنا میشود، کاترینا بهسرعت به لودویگ علاقهمند میشود. او یکشب به مرد موردعلاقهاش پناه میدهد و روز بعد پلیسها به خانهاش میریزند و چون نمیتوانند لودویگ را پیدا کنند با خشونت با کاترینا برخورد میکنند. کاترینا متوجه میشود که لودویگ یک مجرم تحت تعقیب است.
دراینبین پای روزنامهنگاری به اسم ورنر توتگس به داستان باز میشود و شروع به تجسس در زندگی کاترینا با تصور اینکه او همدست گوتن و جنایتکار است، میکند، در ادامه اتفاقاتی رخ میدهد که زندگی کاترینا را دگرگون میکند.
همهی کوشش خود را به کارمی بندیم که از آببرگردانها و سدهای دیگر دوریکنیم؛ اما اين عمل کاملاً امکانپذیر نخواهد بود.
بد نیست توضیح داده شود که کاترینا بعدازظهر جمعه پس از پایان یافتن بازجویی از خانم الزه ولترزهایم و کنراد بایترز خواست تا نخست او را به منزلش برسانند و خواهش بسیار کرد تا با او به آپارتمانش بيایند. او اقرارمی کرد که میترسد؛ زیرا در همان پنجشنبهشب پسازآن که گفتگوی تلفنیاش با گوته تمام شد. «همه باید بیگناهی او را به خاطر توضیح ندادن این ارتباط تلفنی در بازجویی درک کنند» حادثهی ناراحتکنندهای برایش پیش آمد. هنوز گوشی را زمین نگذاشته بود که بار دیگر تلفن به صدا درمیآمد و او به گمان اینکه گوتن بازهم زنگزده است، بسیار خوشحال میشود، اما با برداشتن گوشی صدای وحشتناک مردی به گوشش میخورد که پچپچکنان سخنان بسیار احمقانهای به او میگوید که در همان ساختمان زندگی میکند و اگر کاترینا در پی «احساس عاشقانه» است. چرا از او سراغ نمیگیرد؟ زیرا او آماده است هرگونه «احساس عاشقانه» را که کاترینا مایل باشد در اختیارش بگذارد. همین تلفن دلیل رفتن او به منزل الزه در آن شب بود. او میترسید. ترس حتی از تلفن؛ ولی به خاطر اینکه گوتن شمارهی تلفن او را دارد و او شمارهی تلفن گوتن را ندارد. هميشه منتظر تلفن او بود. بااینوجود از تلفن هم میترسید.
نباید مخفی کرد که برای کاترینا حوادث وحشتناک دیگری هم رویداده است. از صندوق پستیاش شروع کنیم که تا آن تاریخ نقش بسیار کوچکی در زندگی او بازی میکرد و او تنها از روی عادت همیشگی هرروز در آن را باز میکرد و چون نامهای در آن نمییافت درش را میبست؛ اما صبح آن روز جمعه پر از نامه بود. نامههایی که بههیچروی برایش خوشایند نبودند. باوجود سعی فراوان الزه و کنراد برای گرفتن نامهها از او، به امید یافتن نامهای از لودویک عزیزش، تمام آنها را که حدود بیست نامه میشد. بدون کوچکترین نشانی از او مرور کرد. همه را در کیفش جای داد.
هاینریش بل متولد 21 دسامبر 1917 در کلن آلمان است. او در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد و پدرش کابینت ساز بود. هاینریش بل یک سال پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان به خدمت سربازی رفت و در جنگ جهانی دوم در جبهههای مختلف ازجمله روسیه برای آلمان جنگید و حتی چند بار زخمی شد. همین تجربیات باعث شد هاینریش بل بهشدت از جنگ بیزار شود و بهعنوان نویسندهای ضد جنگ فعالیت کند. تمام آثار او ردپایی از جنگ دارند و او تلاش کرده است سربازان جنگ و تبعات این پدیدهی وحشتناک را در کتابهایش روایت کند.
هانریش بل پس از پایان جنگ جهانی دوم همراه همسرش در شهر زادگاهش، کلن که در طول جنگ نیمه ویرانشده بود اقامت گزید.
او از سال 1947 نوشتن داستانهای کوتاه را آغاز کرد و سال 1949 با انتشار کتاب «قطار بهموقع رسید» به شهرت زیادی دستیافت و بهعنوان نویسندهای که علیه جنگ مینویسد مطرح شد. پسازآن هاینریش بل آثار زیادی منتشر کرده است. آثار او در ایران نیز مانند سراسر جهان بسیار پرطرفدار بوده است و بیشتر کتابهای او به فارسی برگردانده شدهاند. از میان آثار این نویسندهی بزرگ آلمانی میتوان به کتابهای «کجا بودی آدم؟»، «و حتی یک کلمه نگفت»، «نان سالهای جوانی»، «بیلیارد در ساعت نه و نیم»، «عقاید یک دلقک»، «شبکه امنیتی»، «زنان در چشمانداز رودخانه» و چندین و چند کتاب دیگر اشاره کرد.
او برای آثارش برندهی چندین و چند جایزهی ادبی شده است که مهمترین آنها جایزهی گئورگ بوخنر در سال 1967 و جایزهی نوبل ادبیات در سال 1972 است. هانریش بل سال 1985 در آلمان درگذشت و در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.
آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم را شریف لنکرانی برای انتشارات خوارزمی به فارسی برگردانده است. ترجمهی دیگر کتاب متعلق به حسن نقرهچی است که انتشارات نیلوفر آن را روانهی بازار کتاب ایران کرده است. حسن نقرهچی در مقدمهاش بر ترجمهی کتاب آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم آورده است: «روزی که فیلم آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم را در شهر برلین در سینما دیدم، بسیار هیجانزده شدم. شجاعت و نکتهسنجی هاینریش بل تأثیر عمیقی بر من گذاشته بود. آن روز هرگز فکر نمیکردم که روزی این اثر را ترجمه کنم، اما سه سال بعد که نسخهای از آن را از یک کتابفروشی در تهران خریدم، بیدرنگ به ترجمهاش پرداختم. پس از پایان ترجمه، هنگامیکه آن را برای چاپ ارائه کردم، متوجه شدم که ترجمهی دیگری از این کتاب، در همان زمان به چاپ رسیده است. مترجم آنهم مرحوم شریف لنکرانی، از مترجمان باسابقه بودند، دیگر نیازی به چاپ همزمان دو ترجمه وجود نداشت. اکنون پس از بیستوپنج سال به خاطر نایاب شدن ترجمهی قبلی، ترجمهی خود را برای چاپ ارائه میدهم، چراکه حیفم میآید این اثر باارزش در دسترس مشتاقانش قرار نگیرد.»
هاینریش بل کتابی نوشته است که حقیقت بزرگی را دربارهی زندگی ما بیان میکند. هانریش بل تغییرات ما را درون زندگی اجتماعیمان میبیند و آنچه جامعه و رفتارهایش بر سر انسانها میآورد را در قالب داستانی خواندنی و پرسشش بیان میکند. حقیقت تلخ رمان هاینریش بل به ما نشان میدهد زمان و زمانه چه بلایی میتواند بر سر انسانها بیاورد. آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم داستان زیبایی است که میتواند چندساعتی شمارا از حال و هوای خودتان جدا کند و به سفری که نویسندهای کمنظیر ترتیب داده است ببرد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم اثر هانریش بل با ترجمهی حسن نقرهچی است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 815.۷۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 133 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۲۶:۰۰ |
نویسنده | هاینریش بل |
مترجم | حسن نقره چی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Die Velorene ehre der katharina Blum |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۴/۰۴ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 38,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نمی دانم ترجمه ی کتاب است یا اصل نوشته ولی راستش من اصلا حس خوبی ندارم تا تهش رفتم نه چون روایت درگیرکننده و جذاب بود چون اصولا بنا ندارم کتابی رو که دست گرفتم نصفه و نیمه زمین بگذارم متاسفم ولی باید بگم در مقابل کار های دیگر هاینریش بل همچین ادم را درگیر نمی کند باز هم میگم این احساس من هست این رو هم بگم که من ی مقدار توی انتخاب کار وسواس دارم و لوسم بنابر این اگر شما لذت بردید می برید ، نذارید این اظهار نظر من حال خوبتون رو خراب کند
من از این نویسنده کتاب عقاید یک دلقک و وقتی فرشته سکوت کرد و خوندم و واقعا لذت بردم اما نمی دونم من احساس می کنم یا نه ولی به نظر ترجمه این کتاب خیلی مشکل داره ، یعنی واقعا عجیبه ، من همون سه صفحه اول کتابو گذاشتم کنار ، البت ه در این که این کتابو باید با حوصله خوند و داستان خاصی داره شکی نیست اما من همون اول خورد تو ذوقم ، از نوع نثرش اصلا خوشم نیومد ، امیدوارم بتونم ادامه بدمش چون هاینریش بل واقعا یه نویسنده تاثیر گذاره
داستان و مضمون آن خوب است. ترجمه به نظرم ضعیف است و حاصل کار حتی ویراستاری درست حسابی نشده است. جملاتی که باید جملهی معترضه یا پاورقی میشدند با گیومه و به شکل نقل قول ذکر شدهاند. متن پر است از گیومههایی که باز شدند و هیچگاه بسته نشدند یا گیومههای بستهای که قبلا باز نشدهاند. خلاصه که ترجمهی بد و ویراستاری ضعیف لذت خواندن کتاب را بسیار کاهش داد.
کتاب متفاوتی از هانریش بل در مذمت عدم صداقت خبرنگاران و بلایی است که دروغ ها ی زرد بر سرنوشت فردی ممکن است ایجاد کنند. نمی دانم به واسطه صوت زاوی کتاب صوتی بود یا … که مدام منتظر یک اتفاق غیرقابل پیش بینی بودم ولی خیلی اتفاق عجیبی تا پایان رخ نداد که خواننده میخکوب شود. در مجموع برای یک اخر تعطیلی بد نبود.
من نسخه ای از خودم را در این اثر و بسیاری دیگر از شخصیت های زن داستان های بل می بینم. همه ی ما کاترینا بلوم هستیم، انگار که بل روایت گر رنج ها و ملال ها و عشق ها و ماجراهای تک تک زنان است. اثری بلند پایگاه همچون دیگر آثار هاینریش بل یکتا.
کتاب درباره داستان زنی بنام کاترینا بلوم است.که اتفاقاتی که براش افتاده از زبان دیگران گفته میشود.در واقع شیوه نویسنده اینه که روایت رو از زبان بقیه تعریف میکنه.تقریبا نتونستم زیاد با کتاب ارتباط برقرار کنم ولی آخر داستان رو دوس داشتم
لحن طنزآمیز و انتقادی هنریش بل که در عقاید یک دلقک بود در اینجا هم دیده میشه. با از دست رفتن آبرو، موقعیت اجتماعی، اعتبار و کلا تمام مسائلی که ما رو به جامعه وصل کرده انسان دچار افسردگی سردرگمی و پرخاشگری میشود.
کتاب معما گونه مطرح میشه و اثر مخرب رسانه ها در زندگی فردی رو به تصویر میکشه. هاینریش بل بخاطر این کتاب هزینه سنگینی پرداخت کرد و مطرود مطبوعات شد. حتما بخوانید
از نظر من کتابی با ترجمه ی بد بود. داستان کتاب معمولی بود مترجم با ضعف ترجمه اون رو ضعیف کرده بود. این گونه ترجمه ها به نوعی توهین به خواننده است.
دوستانی که کتاب رو مطالعه کردن آیا ترجمه کتاب خوب بود؟ من بعد از خداحافظ گاری کوپر به ترجمه های نشر نیلوفر یکم بی اعتماد شدم...