«اروین یالوم» پایهگذار الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال است. او نخستین روانشناسی است که توانسته با دانش گسترده در حوزهی روانشناسی و مطالعهی فلسفهی افرادی مانند ارسطو و سقراط، نگاه تازهای به علم روانشناسی و روانکاوی ایجاد کند. او موفق شد در سال 2002 جایزهی انجمن روانپزشکی آمریکا را دریافت کند.
یالوم با استفاده از نبوغ نویسندگی خود، یک قدم از سایر روانشناسان جلوتر است. او با داستانهای ساده و جالبی که از تجربیات خود و دیگران در کتابهایش حرف میزند، حتی توانسته مردم عامه را هم با خود همراه کند، ضمن این که در میان روانشناسان و روانکاوهای دیگر هم طرفداران زیادی دارد. یالوم معتقد است که در زمان حاضر و با توجه به تمام امکانات و پیشرفتهای علمی، کار اشتباهی است که بخواهیم فقط به آموزهها و یافتههای یونگ و فروید اکتفا کنیم. از دید او روح و روان انسان مخصوصا در دوران معاصر آنقدر پیچیده شده که باید به دنبال روشهای جدیدی برای روبهرو شدن با مسائل روحی و روانی باشیم.
مخاطب اصلی این نویسندهی بزرگ، روانکاوان و روانشناسان جوان و نوپا هستند. نگرانی او روانپزشکانی هستند که رسالت خود را در ازای افزایش درآمد یا مسائل عاطفی و احساسی فراموش کنند و باعث آسیب بیشتر به خود و دیگران شوند. یالوم توانسته با تکیه بر تواناییهای نویسندگی، اصول روانشناسی را در قالب داستانها و ماجراهای جالب و جذاب بیان کند. بهطوری که برای خواندن آثار این نویسنده لازم نیست حتما دانش خاصی در زمینهی روانشناسی داشته باشیم. جالب اینجاست که یالوم ادعا میکند همیشه از پذیرفتن مراجعانی که با عشق درگیر هستند، دوری میکند. برای او درمان این دسته از افراد سختترین کار دنیاست. خودش میگوید شاید به این خاطر که عشق مقدس است و انسان عاشق کور و کر است. یا شاید چون خودش هم دوست دارد چنین حال و هوایی را تجربه کند. هرچند یالوم همسرش را عاشقانه دوست دارد و او را مایهی تسکین دردها و رنجهایش میداند.
نوشتههای یالوم در زمینهی روانشناسی اگزیستنشیال حول چهار محور زندگی بشری که یالوم به آنها لقب «بخشیده» را داده است شکل میn>گیرد. این چهار محور عبارتند از: تنهایی، فقدان معنا، میرایی و آزادی. یالوم در نوشتههای خود توضیح میدهد که چگونه انسان میتواند به این چهار دغدغه به شکلهای کارآمد یا ناکارآمد واکنش داشته باشد. کتاب «دروغگویی روی مبل» افشاگری بزرگ یالوم است. او داستانهای واقعی و نیمهواقعی از روانپزشکان و بیمارانشان را در این کتاب تعریف میکند. پیش از این کمتر نویسنده یا حتی روانشناسی جرات بیان چنین حقایقی را داشته است. او در این کتاب به صراحت نشان میدهد که خیلی از روانشناسان، بیمارانی هستند که روپوش سفید میپوشند و نسخه میپیچند.
یکی از دغدغههای این نویسنده مرگ است. او میگوید که بارها با بیماران و مراجعینی سروکار داشته که دائما در وحشت از مرگ و نابودی زندگی میکنند، طوری که فعالیتهای روزمرهشان فلج شده و دیگر لذتی از زندگی نمیبرند. کتاب «خیره به خورشید نگریستن» را وقتی نوشت که احساس میکرد باید برای تسکین نگرانیهای چنین افرادی کاری کند. او با انتشار این کتاب، توانست زندگیهای زیادی را متحول کند و نگاه افراد به مرگ و زندگی را تغییر دهد. رسالت او در افزایش کیفیت و بهرهوری از زندگی برای تمام انسانهای دنیا، قابل ستایش و تحسینبرانگیز است. یالوم در مصاحبههای یک فیلم مستنند به نام «پرواز از مرگ» (Flight from Death) به کارگردانی «پاتریک شن» (Patrick Shen) به عنوان روانشناسی که روی تئوری مدیریت ترس کار کرده است شرکت داشته است.
یالوم در ایران با کتاب «وقتی نیچه گریست» شناخته شد. پس از آن طرفداران این نویسنده در ایران بسیار زیاد شد، تا جایی که این نویسنده هر روز ایمیلهای زیادی از ایرانیان دریافت میکند. او در جواب دعوت ایرانیان برای حضور و سخنرانی در ایران، گفته است که دیگر به خارج از کشورش سفر نمیکند، به همین دلیل نمیتواند به ایران بیاید. شاید علت علاقهی ایرانیان به این نویسنده این باشد که کمتر کسی در ایران مثل یالوم فکر میکند. نبوغ و خلاقیت این نویسنده در کتاب نیچه به اوج میرسد. او واقعیت، خیال و اصول روانشناسی را بسیار هوشمندانه در این کتاب تلفیق کرده و اثری جذاب و تاثیرگذار خلق کرده است. از کتاب وقتی نیچه گریست در سال 2007 یک فیلم سینمایی به کارگردانی «پینچاس پری» (Pinchas Perry) ساخته شده است. همچنین در سال 2014 فیلم مستندی از زندگی و فعالیتهای یالوم به نام «درمان یالوم» Yalom’s Cure ساخته شد.
یالوم قهرمان زندگی خیلی از آدمهایی است که نیاز به یک همراه معتمد و دانا دارند. این نویسندهی بزرگ، تاکنون الهامبخش افراد زیادی در سراسر دنیا بوده و زندگیهای زیادی را متحول کرده است.