«مامان و معنی زندگی» اثر اروین دی یالوم، در زمینه فعالیت روان درمانی گروهی با مکتب فکری روان پزشکی اگزیستانسیال است و بر اساس سبک نگارشی داستانهای واقعی از تجربیات بالینی نوشته شده است. مخاطب این کتاب، عموم مردم و علاقهمندان به روانشناسی هستند. محتوای کتاب شامل معرفی شخصیتهای بهیادماندنی و کاوش در ژرفای روابط درمانی، که بازتاب چالشهای عمیق زندگی انسان است. یالوم با به اشتراک گذاشتن تجربیات خود و بیمارانش، خواننده را به سفری در دنیای پیچیده روان انسان میبرد. یالوم معتقد است که روابط درمانی نقشی اساسی در یافتن معنا و هدف در زندگی ایفا میکنند. کتاب مامان و معنی زندگی به پرسشهای بنیادی در مورد زندگی، مرگ، عشق و آزادی نیز میپردازد. این کتاب برای علاقهمندان به روانشناسی و فلسفه، افرادی که در جستجوی معنای زندگی هستند و کسانی که به دنبال درک عمیقتر از روابط انسانی میباشند، مناسب است. اگر شما هم به شنیدن کتابهای صوتی روانشناسی حوزه توسعه فردی علاقه دارید حتما به دستهبندی کتابهای صوتی توسعه فردی فیدیبو سر بزنید.
اروین دیوید یالوم (متولد ۱۹۳۱ در واشنگتن دیسی، آمریکا) روانپزشک و نویسنده آمریکایی است. او در سال ۱۹۵۶ از دانشگاه بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ از دانشگاه نیویورک در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد. پس از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ به عنوان استاد در دانشگاه استنفورد مشغول به کار شد و در همین دانشگاه بود که مکتب روانشناسی اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم علاوه بر تالیفات متعدد در زمینه روانشناسی، به نگارش رمانهای روانشناختی نیز میپردازد. مشهورترین اثر او رمان وقتی نیچه گریست است. یالوم در سال ۲۰۰۲ به پاس فعالیتهای برجسته خود در روانپزشکی، جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را دریافت کرد.
جهت مشاهده سایر آثار اروین دیوید یالوم کلیک کنید.
کتاب صوتی «مامان و معنی زندگی» شامل شش داستان است که به شرح زیر دستهبندی میشوند. داستان اول : «مامان و معنی زندگی» : این داستان به صورت فانتزی خود نگاشت و در قالب رویا روایت میشود. وقایع داستان واقعی هستند، اما گفتگوها و جزئیات آن برگرفته از تخیل نویسنده هستند. داستانهای دوم تا چهارم : «آرامش جنوبی»، «هفت درس پیشرفته» و «همگام با پائولا»: این داستانها غیرداستانی هستند، اما برای حفظ حریم خصوصی بیماران، با لعاب داستانی روایت شدهاند و هویتها و جزئیات واقعی آنها تغییر یافته است. داستانهای پنجم و ششم : «افشای دوسویه» و «نفرین گربه مجار»: این داستانها بر اساس وقایع واقعی هستند، اما نویسنده برای جذابتر کردن آنها، از عناصر خیالی نیز استفاده کرده است. به طور خلاصه، دو داستان از شش داستان کتاب کاملاً واقعی هستند. سه داستان دیگر بر اساس وقایع واقعی هستند، اما با تغییراتی برای حفظ حریم خصوصی بیماران و یک داستان نیز ترکیبی از واقعیت و تخیل است. نویسنده در مقدمه کتاب مامان و معنی زندگی به این موضوع اشاره کرده است که برخی از داستانها را برای حفظ حریم خصوصی بیماران تغییر داده است. هدف نویسنده از به کارگیری عناصر داستانی، جذابتر کردن روایتها و انتقال مفاهیم عمیقتر رواندرمانی به خوانندگان است. خوانندگان کتاب مامان و معنی زندگی باید با در نظر گرفتن این نکات، به خواندن و تفسیر داستانها بپردازند.
تاریکروشن است. انگار دارم میمیرم. اشیای منحوسی دور تختم را گرفتهاند: مانیتورهای قلبی، کپسولهای اکسیژن، شیشههای سرم داخل وریدی و چند رشته لولهی پلاستیکی که به رگ و رودهی مرگ شبیهند. پلکها را میبندم و به درون تاریکی میلغزم.
ولی بعد جستی میزنم و از تخت پایین میآیم، از اتاق بیمارستان بیرون میزنم و به طرف نور، به پارک سرگرمیهای گلن اکو که روشن و آفتابی است میروم، جایی که دههها پیش، یکشنبههای تابستان را در آن میگذراندم. موسیقی پرسروصدایی میشنوم. عطر نمناک و شیرین ذرت بوداده و سیب قندیها را به درون میدهم. و مستقیم به جلو میروم، نه جلو شیرینیپفکیهای پُلار بیر معطل میکنم، نه جلو کشتی غلتان و نه جلو چرخوفلک؛ میروم تا در صف بلیت «خانهی وحشت» بایستم. پول بلیتم را میپردازم و صبر میکنم تا ارابهی بعدی دور بزند و با صدای چکاچکی روبهرویم بایستد. وارد ارابه میشوم، میلهی محافظ را پایین میآورم و بعد از مطمئن شدن از جایم، نگاه دیگری به دوروبرم میاندازم... و میبینمش که در میان گروه کوچک تماشاچیان ایستاده است.
هر دو دستم را تکان میدهم و طوری فریاد میزنم که همه بشنوند: «مامان، مامان!» درست همان وقت ارابه به جلو حرکت میکند و به دری میخورد که باز میشود و دهانهی تاریک دالانی را آشکار میکند. تا جایی که میتوانم به عقب خم میشوم و قبل از آنکه در تاریکی فرو بروم، دوباره فریاد میزنم: «مامان! به نظرت چطور بودم، مامان؟ به نظرت چطور بودم؟»حتی بعد از اینکه سرم را از روی بالش برداشتم و سعی کردم رؤیا را از ذهنم برانم، کلمات در گلویم بودند: «به نظرت چطور بودم، مامان؟ مامان، به نظرت چطور بودم؟»
ولی مامان دو متر زیرِ زمین است. ده سالی میشود که مثل سنگ سرد شده و در تابوت سادهای از چوب کاج در گورستان اَناکاستیا در حومهی واشنگتن دی. سی. خوابیده است. چی از او باقی مانده؟ فکر کنم فقط استخوانهایش. بدون شک باکتریها ذرهای گوشت باقی نگذاشتهاند. شاید چند رشته موی سفید هم مانده باشد، شاید هم چند لایه غضروف براق چسبیده به انتهای استخوانهای بلند مثل استخوان ران و درشتنی. آه، بله، و حلقهاش. حلقهی ملیلهی نازکی که پدرم کمی بعد از رسیدن به نیویورک، آن هم با بلیت درجه سهی یک کشتی روسی که از آن سر دنیا آمده بود، از خیابان هِستِر برایش خریده بود، باید جایی میان استخوانها جا خوش کرده باشد.
بله، خیلی گذشته است. ده سال. همهچیز فاسد شده و از میان رفته است. چیزی جز مو، غضروف، استخوانها و یک حلقهی نقرهای ازدواج باقی نمانده است. و بااینحال تصویرش همچنان به خاطره و رؤیاهای من رخنه میکند.
اگر شما هم به شنیدن کتابهای صوتی توسعه فردی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، را بشنوید.
بخواهید تا به شما داده شود نویسنده استر هیکس ناشر آگاه باشیم
23 راه برای غلبه برتنبلی نویسنده اس جی اسکات ناشر کتابسرای نیک
چگونه اعتماد به نفس داشته باشیم ؟ نویسنده رابین شارما ناشر شادن پژواک
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 678.۱۱ مگابایت |
مدت زمان | ۱۲:۱۴:۰۱ |
نویسنده | اروین یالوم |
مترجم | سپیده حبیب |
راوی | کاوه یانقی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۱۰/۲۵ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این دوستانی که میگن «فقط» به درد دانشجویان روانشناسی میخوره از چند حالت خارج نیستند. یا در این جهان زیست نمیکنند و در باغ نیستند. یا صرفا کتاب میخونن که سرگرم بشن... یا دقیقاً میترسند این کتاب خونده و این تبوی «مادر، موجود بینقص» شکسته بشه، چون خودشون میترسند بهشون، یا به مادرانشون نقد وارد بشه. این کتاب به شما نشون میده که اطراف ما میتونه هزاران مادر مشکلدار وجود داشته باشه منجمله مادر خودمون،دوستمون، همسر و همکار و... که موجب فلج شدن زندگی بچههاشون میشن و حتی وقتی سراغ درمان و رفع کردن مشکل میری هم ممکنه بهسرعت حل نشه چرا که ترومای منتقل شده از مادر،سنگینترین تروماهاست. چون ...«چون»ش از اسم کتاب مشخصه از مادر توقع زندگی داریم همه و نه مرگ تدریجی. و دونستنش میتونه نصف مشکلات جامعه اطراف هر فرد رو حل کنه. حالا بازم بیایید بگید فقط به.درد دانشجوهای روانشناسی میخوره! دانشجوی روانشناسی اینها بهش ثابتشدهست...
کتاب و نویسنده اش که عالیه، اما گوینده به اثر آسیب زده، فقط کشدار کردن لحن و بالا پایین کردن صدا که نشد گویندگی، گاهی به جملات آسیب زده با لحن نامناسب و گاهی تغییر صداهایی که مثلا برای شخصیتهای مختلف ایجاد میشد را خود گوینده از یادشون میبرد و یا جملات شخصیت دوم را با صدای شخصیت اول بیان میکرد و غلط های بیانی زیاد. انگار که جاهایی از درک مفهوم جمله عاجز بوده و فقط روخوانی کرده و تلاش برای ایجاد صدایی خوب....بدون ابراز بار هیجانی جملات به درستی
این چهارمین کتابی بود که از یالوم خوندم، بر خلاف وقتی نیچه گریست و درمان شوپنهاور کتاب یک داستان واحد رو دنبال نمیکنه بلکه مجموعهای از چند داستانه. در داستانهای آخر کتاب با شخصیتی به نام ارنست مواجه میشیم که اگه کتاب دروغگویی روی مبل رو خونده باشید متوجه میشید این ارنست همون ارنست توی داستان دروغ گویی روی مبل است.
به نظر من دروغگویی روی مبل خیلی جذابتر از این کتاب بود. جنبه آموزش تخصصی این کتاب برای خوانندگان عادی میتونه تا حدودی خسته کننده باشه.اما در مجموع اگر علاقمند به یالوم هستید، این کتا ب رو هم بخونید. صدای راوی خوبه، اما لحن و بیانش اصلا مناسب فضای کتاب نیست و کاملا مشهوده که خودش با کتاب ارتباط برقرار نکرده. بخشهایی رو اشتباه میخونه و متاسفانه گویا هیچ نظارتی روی کار پایانی انجام نشده و مثل یه اتود اولیه از آب دراومده. موسیقی هم بعضی جاها کاملا مزاحم و بیربطه.
کتاب بسیار قشنگی بود اما نه به اندازه درمان شوپنهاور و مسئلهی اسپینوزا. البته بگم که اواخر کتاب عالی و بینظیر بود. داستان کتاب در رابطه با جلسات رواندرمانی هست و میشه گفت چند مجموعه داستان هست که با روایتهای مختلف و به شیوایی و ظرافت بسیار نکات مهمی رو آموزش میده. توصیه به خوندنش میکنم اما شاید بعد از درمان شوپنهاور و مسئلهی اسپینوزا و وقتی نیچه گریست و...
اروین یالوم روانشناس قصه گو، با قلمی رسا من رو به دوران کودکی ام برد و باعث شد غم و رنجش گذشته و اثرشون در زمان حال رو درک کنم خواندن این کتاب رو به هر فردی که در حال ساختن دوباره خودش هست پیشنهاد میدهم
فوقالعاده بود واقعا. اوایل شاید به دلیل عدم تمرکز خودم نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم اما بعد چنا ن تاثیرگذار و الهام بخش بود که از کلمه کلمهاش لذت بردم. صدای راوی هم عالی و دلنشین هست
راوی خیلی بده. پر از اشتباه. مدام جایی که نباید کسرهی مضاف و مضاف الیه میذاره. لحن جملات رو درک نکرده و با بیحواسی میخونه. حیف این کتاب واقعا.
متاسفانه صدای راوی جذابیت کتاب رو از بین برده. صدا اصلا مناسب داستان نبود. کاش تونسته بودم داستان رو با صدایی مثل صدای آقای سلطان زاده گوش کنم.
بکتاب آموزندهایه و رای علاقمندای به روانشناسی واقعا لذتبخشه اما باوجود صدای زیبای آقای یانقی، مشخصا زمان و انرژی کافی برای این اثر نذاشتن... اشتباه تو ربط دادن کلمات، صداسازی های بد، تغییر لحن اشتباه که از درک و زیبایی کتاب کم میکنه