کارل فردریک بکمن از نویسندگان جوان و خوشاقبال سالهای اخیر است. او با رمان محبوب و پرفروش «مردی به نام اُوه» یک شب راه صدساله را رفت و نامش سر زبانها افتاد. بکمن در سال 1981 در استکهلم سوئد متولد شد. او از کودکی به خواندن و نوشتن علاقه داشت. شاید بتوان گفت همین علاقه باعث شد تا او دست به خلق اثری دوست داشتنی کند. بکمن کار نویسندگی را با وبلاگ نویسی شروع کرد و بعدها در روزنامهها و نشریات مختلف از جمله مجله «مترو» مطلب مینوشت.n> قبل از اینکه شهرت جهانی پیدا کند در کشور خودش یک وبلاگ نویس پرطرفدار بوده است. درواقع همین طرفداران وبلاگ او و همسرش بودهاند که او را برای نوشتن کتاب تشویق میکردند تا در نهایت کتاب «مردی به نام اوه» منتشر شد. کتابی که اولین بار به زبان آلمانی ترجمه شد و حالا به 30 زبان ترجمه شده است.
بکمن از کودکی کتاب میخواند و سعی میکرد درباره وقایعی که در روز برایش اتفاق میافتد بنویسد. در حقیقت روزمره نویسی و کتاب خواندن یکی از سرگرمیهای بوده که انجام میداده است. بکمن در دوره نوجوانی تصویر کاملی از آینده خود نداشت. هنوز نمیدانست دوست دارد در آینده چه شغلی داشته باشد. کار خود را از 18 سالگی با رانندگی لیفتراک شروع کرد. در یک بازار میوه کار میکرد. او حتی راننده کامیون هم بوده است. شاید برای ما به عنوان خواننده کمی جالب باشد که چطور کسی میتواند از چنین فضایی بیرون بیاید و تبدیل به نویسندهای شود که امروز خیلیها او را میشناسند؛ اما این کارها بااینکه درآمدی خوبی برای او داشت اما از هیچ نظری با شخصیت او نزدیک نبود. پس آن را رها کرد.
آنچه باعث شد تا در نهایت بکمن تبدیل به نویسنده شود این بود که او در هر کار و شغلی که فعالیت میکرد دست از نوشتن برنمیداشت. او بعدازاین که کار خود را کنار گذاشت مدتی بهعنوان خبرنگار آزاد با نشریات مختلف کار میکرد و ستون نویسی میکرد.
بکمن در سال 2012 با انتشار اولین کتاب خود یعنی «مردی به نام اُوه» توانست نام خودش را به جهان معرفی کند. این کتاب که داستان زندگی مردی جدی و البته مهربان به نام اوه است تا مدتها در صدر فهرست پرفروشهای کشور سوئد و نیویورکتایمز قرار داشت. «مردی به نام اوه» داستان پیرمردی است که به ظاهر جدی و گوشهگیر است اما عشق و گرمای وجود او خوانندگان را مجذوب خود کرده است. تا به امروز میلیونها نسخه از کتاب مردی به نام اوه در سراسر دنیا به فروش رفته است.
اگر فیلم مردی به نام اوه ساخته نمیشد جای تعجب بود. سوئدیها هم متوجه این مطلب شده بودند که جای فیلم این کتاب در سینماهایشان خالی است و بر اساس آن فیلمی سوئدی به همین نام هم ساختند که در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در کنار فیلم اصغر فرهادی نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
بکمن که حالا محبوب شده بود و بسیاری از مردم میخواستند کتابهای بیشتری از او بخوانند دست به قلم شد و تقریبا هر دو سال یکبار با انتشار یک کتاب جدید طرفداران خود را از انتظار بیرون آورد.
دومین کتاب بکمن «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» بود که در سال 2015 منتشر شد. یک سال بعد بکمن کتاب «بریتماری اینجا بود» را منتشر کرد، داستانی که از جهاتی شباهتهایی با داستان «مردی به نام اوه» داشت و بعضی از آن به عنوان نسخهی مونث اوه یاد کردند. در سال 2019 از روی داستان «بریتماری اینجا بود» هم فیلمی سوئدی به کارگردانی «تووا نووتنی» با همین نام ساخته شد.
از جمله آثار بکمن که در ایران هم ترجمه و منتشر شدهاند میتوان به کتابهای «معامله زندگی با زنی خاکستریپوش»، «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است»، «و هر روز راه صبح راه خانه دورتر میشود»، «شهر خرس»، «ما در برابر شما»، «و من دوستت دارم» و «معامله زندگی» هستند که نسخه pdf آنها برای خرید و دانلود در سایت فیدبیو قرار گرفتهاند.
فردریک بکمن داستانهای خود را به زبان طنز و ساده مینویسد. لحن نوشتاری او صمیمی است و شخصیتهای داستانهایش از دل جامعه بیرون آمدهاند و نکته جالب دربارهی بیشتر آنها این است که شخصیت اصلی داستانها او بیشتر افراد سالمندی هستند که رفتارهای عجیب و بامزه دارند.
بکمن در داستانهای خود حتی از مسائل اجتماعی فراگیر و ناراحتکنندهای مثل خیانت یا خودکشی استفاده میکند و آن را با نگاه طنز به تصویر میکشد، مثلا در داستان بریتماری اینجا بود موضوع خیانت همسر ماری به او بهانهای برای غلبهی ماری بر مشکلاتش و پیدا کردن راهی جالب برای او میشود. مسئلهای که اتفاقات جالب و مفرح را در طول داستان در پی دارد.
این هنر بکمن است که از موضوعات جدی و کوچکترین جزئیات اطرافش در گفتوگوهای بین شخصیتها و وقایعی که در داستان رخ میدهد استفاده کند. بکمن در مصاحبهای گفت که: «من مدام در حال نوشتن وقایع روزمره هستم. همهجا، پشت پاكت نامهها، روی زيرليوانیهای مخصوص نوشیدنی و تلفن همراهم و در آخر آنها را وارد كامپيوترم میکنم. بعضی وقتها نیز برای نوشتن از ماشين تحرير قديمیام یا مداد و قلم استفاده میکنم. يك ديالوگ، يك ايده، يك عبارت! فكرش را بكنيد، برای مثال سه هفته بعد آن را وسط خرتوپرتها دوباره پيدا میكنم».