فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۰۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 448 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۴:۵۶:۰۰ |
نویسنده | فردریک بکمن |
مترجم | الهام رعایی |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۸/۲۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 41,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
"جامعه یعنی حاصل جمع انتخاب های ما" به نظرم بی انصافیه اگه بگیم این کتاب درباره تعرض یا همجنس گرایی نوشته شده؛ این کتاب درمورد همهچیزِ یک جامعه نوشته شده. کتاب شهر خرس و ما دربرابر شما درباره عشق و رفاقت و قدرت و اقتصاد و سیاست و ورزش و اقلیت و جبر اجتماعی و حس همبستگی و مرگ صحبت میکنه(هر چند این کتاب روی مواردی دقیق تر و عمیق تر میشه نسبت به بقیه مثل داستان مایا). و این موضوع که انسان چطور برای زنده موندن به اجتماع نیاز داره اما همون اجتماع چطور از میان خودش قربانی میگیره تا بتونه روال عادی خودش رو ادامه بده. و اینکه "پیچیده ترین چیز درمورد آدم های خوب و بد اینست که ما همه همزمان هردویشان هستیم." ولی چیزی که این کتاب رو چند برابر ارزشمند تر کرد برای من چپتر مربوط به زاکاریاس؛ اینکه چه راحت کسانی رو که خیلی شباهتی با بقیه ندارن و متفاوتن رو عمدی یا غیر عمدی فراموش میکنیم و کنار میزاریم با اینکه اونها همونقدر حق زندگی در اجتماع رو دارن که ما. نوشته های فردریک بکمن پره از غم و اندوه و شکست و ناکامی و آرزوهای برباد رفته و ناامیدیه ولی چطور ممکنه که انسان از همه اینها جون سالم بدر میبره و در آخر به روشنایی یرسه؟ جواب بکمن "همراهی"ه و من باهاش موافقم. (واقعا نمی تونم یه نظر کوتاه واسه این نویسنده و این اثر بزارم چون بیانصافیه. قلم این نویسنده اینقدر شگفتانگیزه که میشه از هر صفحه کتاب یک نقل قول قابل تامل و زیبا استخراج کرد.)
روزی روزگاری در یک شهر کوچک به نام بیورن استاد ، پسری از بازیکنان تیم هاکی به دختری نوجوان تعرض می کند.تمام دارایی این شهر کوچک تیم هاکی آن است.فکر می کنید چه سرنوشتی در انتظار شهر ، تیم هاکی ، بازیکن هاکی و دختر نوجوان است؟؟ سرنوشت این ماجرا رو در کتاب "شهر خرس" خواهید خواند...اما ،این کتاب روایت بعد از قضاوت های شهر و م ردمانشه!این بار سیاست و ورزش در می آمیزند و زندگی مردمان رو پیچیده تر از آنچه که هست می کند... ولی کماکان تمام احساسات رو در این کتاب تجربه خواهید کرد ، عشق ، نفرت ، خشم ، تاسف ، حزن و شاید شادی ، چون این کتاب ، خودِ خودِ زندگیه! کتابی بسیار دوست داشتنی با ترجمه ای متوسط و البته با حذفیات!که ترجمه خیلی جاهاش واااقعا روی اعصاب بود?
کتابی فوق العاده درباره زندگی اینروزهای آدم ها... به نظرم هرکسی با تعصبات بی جا و خودخواهی های مختلف نیاز داره این کتاب رو بخونه... خیلی در تصمیم گیری و حتی درک نظرات و شخصیت های مختلف به آدم کمک میکنه.... میتونیم با خواندن این کتاب تصمیم بگیریم که قضاوت های بی جا و پا توی کفش مردم کردن رو کنار بگذاریم. شخصیت ها جوری به تصویر کشیده شدن که در آخر نمیتونی تصمیم بگیری صد در صد ازشون متنفری یا عاشقشونی ! یکی از بینهایت چیزهایی که در داستان های این نویسنده دوست دارم، دادن نگاه درست به خواننده، جذاب بودن داستان در عین موضوع های ساده و بی تکلف و روانی شخصیت ها در عین پیچیدگی اونهاست... هیچ جبهه گیری خاصی در این داستان ها دیده نمیشه. همه شخصیت ها در عین بی گناهی، گناهکار هستند، که مردم درون اینترنت چقدر بی فکر و خودخواه هستن، که زندگی در عین خشن بودن چه وجوه زیبایی برای عرضه داره... به نظرم دوران داستان های پیچیده و قدیمی به سر اومده... بهتره امروزی تر داستان بخونیم.
مثل همیشه لذت بردم از خوندن کتابی دیگه از فردریک بکمن. کتاب پر از جملات قابل تأمل بود. دو تا از قسمت هاییش که با این روزهای کرونایی هم خونی داره ایناست: بدترین چیزی که ما درباره شما می دانیم این است که به شما وابسته ایم. که کارهای شما روی زندگی ما تاثیر می گذارد؛ نه فقط کارهای کسانی که ما انتخابشان می کنیم، نه فقط کارهای آن ها که دوستشان می داریم، بلکه حتی کارهای شما آدم های بی شعور. همین شماها که هیچ صفی را رعایت نمی کنید، همین شماهایی که نمی توانید درست رانندگی کنید، همین شماهایی که از سریال های مزخرف تلویزیون خوشتان می آید و توی رستوران بلند بلند حرف می زنید و بچه هایمان توی مدرسه از بچه هایتان اسهال و استفراغ می گیرند. همین شماها که کج پارک می کنید و مشاغل ما را قاپ می زنید و به حزب ها و آدم های ناجور رای می دهید. شماها بر لحظه لحظه زندگی ما تاثیر دارید. کسی که احساس مسئولیت می کند آزاد نیست.
مثل شهر خرس، ما در برابر شما هم نسبت به بقیهی کتابهای بکمن فضای جدیتری داره و آدم کمتر حس میکنه که با یه رمانِ شاد و شنگول و بامزه مواجهه. اما این موضوع نه تنها کششِ داستان رو کم نکرده، حتی به نظرم میتونه مخاطب رو میخکوب سرجاش نگه داره. یکی از چیزهایی که در مورد قصه خیلی خیلی دوست داشتم این بود که تمام و کمال بازتاب خصوصیاتی از زندگی روزمرهس که همهی آدمای دنیا باهاش سروکار دارن. نه خیلی سیاه و تلخ و وحشتناک نوشته شده و نه تلاش کرده شبیه یه آرمانشهر غیرقابلدسترسی باشه. منظورم اینه که آدمهای ما در برابر شما قهرمان نیستن، و همزمان آدمهایی هم نیستن که بشه ازشون متنفر بود. آدمهایین که صرفاً آدمن، با کارهای وحشتناک و نابخشودنیای که گاهی میکنن و با خصوصیات خیلی خوب و تاثیرگذاری که نمیشه بهشون احترام نذاشت. همین به نظرم باعث میشه آدم توی زندگی واقعیش هم بقیه رو از روی سه چهار تا حرکت درست یا نادرستی که ازشون دیده قضاوت نکنه. بخونیدش. ؛)
... طعم شیرینِ تلخی های زندگی با فردریک بکمن عشق و فقدان، دوستی و وفاداری، و مهربانی و همدلی، از موضوعاتی هستند که در همه ی آثار بکمن در کانون توجه قرار دارند. فردیت و حق متفاوت بودن را نیز می توان به این موضوعات اضافه کرد.
همیشه فکر میکردم میشه بعد از خوندن دو سه تا کتاب از نویسندهای، کتاب بعدیش رو حدس زد اما فردریک یکمن ثابت کرد میتونه کتابهایی بنویسه با روایتهای متفاوت و زبان متفاوت و شگفت انگیز اینه که عاشق همهش بشی.... قطعا دوست دارم بارها و بارها این داستان رو بخونم... و البته نسخهی اصلی بی سانسورش رو... فردریک بکمن، در کتابهای قبلیش که خونده بودم، نشون داد که توانایی این رو داره که با کاراکتر اصلی کاملا همذات پنداری کنی حتی اگر خیلی خیلی با تو متفاوت بود؛ ولی این کتاب، فراتر از این حرفهاست، من با تک تک آدمهای داستان عصبانی شدم ناراحت شدم اشک ریختم خندیدم حس غرور کردم افتخار کردم تحقیر شدم دویدم عرق ریختم هاکی بازی کردم فریاد زدم سوختم و مُردم... پیتر مایا آنا آنکاترین بن زاکل لئو ویدار ویلیام دیوید رامونا تیمو عموهای پیر...
این یکی از شهر خرس هم قشنگ تر بود. کلاً سبک نویسنده رو بسیار میپسندم. تنها مشکل، ترجمه است که به نظرم نیاز به یه فرهنگ لغت همراه داره. درسته که موضوع همجنس گرایی مبحث حساسیه و تو ایران به راحتی نمیشه تو کتاب بهش پرداخت، و از این نظر مترجم رو درک میکنم اما لغاتی که استفاده شده تا منظور رو برسونه به شدت گیج کننده است. انقدر که چند بار هوس کردم برم کتاب رو به زبان اصلی بخونم، ببینم این لغت یعنی چی؟ چون احتمالاً انگلیسی اش از فارسی اش قابل فهم تر خواهد بود! بچه مزلف دیگه چه مزخرفیه؟ یعنی هیچ لغت جایگزین دیگهای وجود نداره؟!!
اگر با دید "مردی به نام اوه" بیاین این کتاب دو جلدی رو بخونین شوکه یا نا امید میشین، چون اوه داستانی کاملا احساسی و با دید مثبت به دنیا هست، داستان عشقی رو میخونین که اشک هر خواننده ای رو در میاره، اما این دو کتاب نه! این کتاب نسبت به جلد اولش (شهر خرس) افت داشت، چون جلد اول میدونست میخواد در مورد چی حرف بزنه، و یک داستان واحد خوب داشت! اما این کتاب معلوم نیست میخواد داستان چی رو بگه؟ چرا کارکتر اصلی کتاب اول (کوین ) رو کلا حذف کرد؟ و اصلا نفهمیدم چرا نویسنده تاکید کرده آمات مایا رو بیشتر از هاکی دوست داره! درحالی که اصلا کوچکترین مکالمه ای توی دو تا کتاب بینشون نیست و مخصوصا توی کتاب دوم انگار اینا توی دو تا دنیای جدان! توی یه روز کل کتاب دوم رو خوندم اما واقعا بابت وقتی که گذاشتم نارحتم! ولی کتاب اول کاملا راضی کننده و جذاب بود، کتاب اول رو بشدت توصیه میکنم!
ممنون از نظرات دوستان. واقعا این طور نظرات که توصیف خوبی از کتاب میده رو باید ارج نهاد.