ژاپن سرزمین عجیبی است. ادبیات این سرزمین هم هویتی منحصربهفرد و خاص دارد و آثار ادبیاش در میان آثار شرق دور سرآمدند. این سرزمین در دوران معاصر هم نویسندگان ارزندهای را تقدیم دنیای ادبیات کرده است که آثارشان در تمام دنیا با استقبال مواجه شدهاند. یکی از این نویسندگان هاروکی موراکامی است. این نویسنده مشهور ژاپنی را برای نوشتن داستانهای زیبا به سبک رئالیسم جادویی در جهان میشناسند.n>
هاروکی موراکامی متولد ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو است. او در سالهایی به دنیا آمد که جنگ جهانی دوم تازه به پایان رسیده بود و ژاپن بهعنوان بازندهی جنگ همچنان درگیر تبعات آن بود. او تنها فرزند خانوادهاش بود و پدر و مادرش هر دو معلم بودند. دوران کودکی و نوجوانی این نویسنده زمانی است که فرهنگ ژاپنی بهشدت تحت تأثیر دنیای غرب و شرق است. نوجوانان کم کم شبیه آمریکاییها لباس میپوشند، ادبیات روسی میخوانند و موسیقی جز گوش میکنند. او متعلق به دوران تغییر ژاپن است و همین موضوع او را در آینده به نویسندهای خاص تبدیل میکند. نویسندهای که در ژاپن خیلیها به او میگویند غربزده یا حتی آمریکایی، اما همین غربزدگی باعث شده است آثارش در اروپا و آمریکا با استقبال بسیار زیادی مواجه شوند. تا امروز کتابهای موراکامی به بیش از ۵۰ زبان زنده دنیا برگردانده شدهاند و هر روز افراد بیشتری این کتابها را میخوانند.
موراکامی برخلاف بسیاری از نویسندگان بزرگی که میشناسیم از کودکی و نوجوانی علاقهای به نویسنده شدن نداشته است. او در دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا درس خواند و سه سال بعد از فارغالتحصیلی یعنی در سال ۱۹۷۱ با همسرش که از دوستان دوران دانشگاهش بود ازدواج کرد. آن دو یک کلوپ موسیقی داشتند که موسیقی جاز در آن پخش میشد و همراه گربهشان زندگی آرام و بیدردسری را میگذراندند.
داستان مشهوری دربارهی ورود هاروکی به دنیای نویسندهها وجود دارد؛ سال ۱۹۷۹ بود که ایدهی کتاب به آواز باد گوش بسپار وسط یک مسابقهی بیس بال در ورزشگاه به ذهنش رسید و او روی یکی از مبلهای کلوپش نوشتن آن را شروع کرد. نتیجه فوقالعاده بود، این کتاب جایزهی گوتزو را برای نویسنده به ارمغان آورد و موراکامی را از یک صاحب بار و کلوپ که کارش شستن ظرفها یا برنامهریزی حضور خوانندهها در کلوپ بود به دنیای نویسندگان پرتاب کرد. موفقیت این کتاب هاروکی را وادار کرد به نوشتن بیشتر فکر کند و در نتیجه دومین جلد از سهگانهای که بعدها به سهگانهی موش معروف شد منتشر شد. این کتاب پین بال ۱۹۷۳ نام دارد. ماجرای این سهگانه با چاپ تعقیب گوسفند وحشی در سال ۱۹۸۲ پایان یافت. این کتاب جایزهی ادبی نوما را در همان سال برای موراکامی به ارمغان آورد. تا این زمان هنوز هیچکس در دنیا این نویسندهی نوظهور را نمیشناخت اما او دیگر بارش را تعطیل کرده بود و نویسندگی را بهعنوان شغل اصلیاش در سالهای بعد انتخاب کرد.
این سالها، سالهای پرکاری در زندگی نویسنده به حساب میآیند و بسیاری از کتابهای نویسنده در این دوران منتشر شدهاند. او کیوتو را رها کرد و در شهرهای کوچکی مانند فوجیتساوا و سندایگا اقامت کرد تا بیشتر روی شغل جدیدش تمرکز کند. سال ۱۹۸۵ سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا از این نویسنده منتشر شد که جایزهی داخلی دیگری را برایش به ارمغان آورد. جنگل نروژي اثر بعدی او در این سالهاست که بعدها در غرب با استقبال مواجه شد و از روی آن فیلم هم ساخته شده است. این کتاب نگاه به یک رابطه از دست رفته است که باعث مشکلات روانی دختری جذاب شده است و زندگی امروزش را هم کاملاً تحت تأثیر قرار داده است.
موراکامی در سی و سه سالگی، یعنی در ۱۹۸۲ یک روتین جالب را به زندگی خود اضافه کرد. او از آن زمان تا امروز، هر روز چند کیلومتر میدود و از این موضوع بهعنوان روشی برای تمرکز مجدد و تمدد اعصاب استفاده میکند. در سال ۲۰۰۸ کتابی با عنوان «وقتی از دویدن حرف میزنم از چه حرف میزنم» از این نویسنده منتشر شد که شرحی بر خاطراتش در این زمینه است.
هاروکی موراکامی در سال ۱۹۸۹ برای اولین بار به آمریکا دعوت شد تا در مراسم انتشار تعقیب گوسفند وحشی به انگلیسی شرکت کند. او چند باری در مقابل این دعوت مقاومت کرد اما سرانجام در ۲۱ اکتبر او و همسرش به فرودگاه نیویورک رسیدند. آنها در طول اقامتشان در نیویورک در مراسمهای مختلفی حضور پیدا کردند و تصمیماتی برای ترجمهی سایر آثار این نویسند به انگلیسی گرفته شد. موراکامی در طی سالهای بعد اروپا را گشت و در آمریکا اقامت داشت. او برای مدتی در دانشگاه پرینستون نویسندگی خلاق تدریس میکرد و کم کم به شهرت زیادی در جهان غرب هم دست پیدا کرد. موراکامی در سال ۲۰۰۱ به ژاپن بازگشت اما این بار همه در دنیا او را میشناختند.
یکی از ثمرات سالهای زندگی هاروکی در آمریکا کتابی به نام هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوای میرود است. هایائو کاوای روانشناس ژاپنی ساکن آمریکاست که از مکتب یونگ پیروی میکند. این دو نفر طی دو شب مصاحبههایی انجام دادند که نوعی پیوند میان ادبیات و روانشناسی است. گفتگوهای این دو نفر مسائل زیادی را در بر میگیرد اما هستهی اصلی این صحبتها همان تغییری است که ژاپن مجبور است آن را بپذیرد. موراکامی این کتاب را در قالب دو قسمت اصلی شب اول و شب دوم نوشته و هرکدام شامل ۱۲ بخش هستند. این نوشتهها مردم ژاپن و در کنار آنها مردم دنیا را به تفکر بیشتر فرا میخواند و سعی میکند جنبههای مختلف زندگی از فردیت تا جهان شمولی و دین و... را بررسی کند.
موراکامی از سال ۲۰۰۰ تا به امروز هم کتابهای ارزشمند زیادی نوشته است. او داشتن اعتماد به نفس و سختکوشی را راز تبدیلشدن به یک نویسندهی عالی میداند و خودش در به کار گرفتن این عناصر بسیار موفق عمل کرده است.
کتاب بعد از زلزله از این نویسنده در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این مجموعه داستان کوتاه، حاوی ۶ داستان است و به خشونت پنهان در جامعه ژاپن پرداخته است. نام این کتاب به زلزلهی سال ۱۹۹۵ در کوبه اشاره دارد که خسارت مالی و جانی زیادی داشت. دو سال پس از این کتاب مهمترین اثر موراکامی منتشر شد. کافکا در کرانه کتابی است که دنیا موراکامی را با آن هرچه بیشتر شناخت. این کتاب دو داستان موازی را روایت میکند و فصلهای زوج و فرد آن به روایتهای مختلفی اختصاص دارند. این کتاب اوج هنر نویسندگی موراکامی است. اثر دیگری که باید به آن اشاره کنیم کتاب پس از تاریکی است. این داستان، روایت زندگی شبانه در توکیو است و نوع نگاه نویسند به زندگی مدرن در دنیای ما در آن نهفته است.
آخرین کتاب موراکامی که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد اول شخص مفرد نام دارد. این مجموعه داستان کوتاه اثر بسیار مشهوری است و تمام داستانهای آن از زبان اول شخص روایت میشوند. کتابهای موراکامی در ایران ترجمه و منتشر شدهاند و انتشارات خوب و چشمه این آخرین کتاب نویسنده را هم در بازار کتاب ایران عرضه کردهاند.
هاروکی موراکامی تا دههی نود تنها در ژاپن نویسندهی شناخته شدهای بود و جوایز ادبی مهمی را هم دریافت کرده بود اما او صاحب جوایز بینالمللی ارزشمندی هم هست. جایزهی فرانتس کافکا، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر و جایزه فانتزی جهان تعدادی از جوایزی هستند که او دریافت کرده است. موراکامی در سال ۲۰۱۵ در فهرست تأثیرگذارترین افراد جهان قرار گرفت.