گاهی اوقات در زندگی ما انسانها اتفاقی ناراحتکننده و هولناک رخ میدهد که پیامدهای متفاوتی دارد و ممکن است سبب بروز تواناییهایی شود که از آنها خبری نداشتهایم. کتاب صوتی کافکا در ساحل نیز چنین ویژگیای را دارد. این رمان تحت تاثیر اتفاقات تصادفی بسیاری پیش میرود، به طوری که ممکن است در نگاه اول این گونه فکر کنیم که برخی چیزها توسط نیروهایی ماورایی تعین کننده رویدادهای این داستان هستند و مسیر کتاب را مشخص میکنند و از این تعداد رویداد و معمای تاثیرگذار و تعیین کننده متعجب شویم.
شخصیتهای اصلی کتاب صوتی کافکا در ساحل به طور کامل با حافظه خود درگیر هستند و یادآوری برایشان به چالشی اصلی تبدیل شده است.
کافکا که از نام واقعی آن خبر نداریم یک پسر 15 ساله جذاب و قوی است که دوست دارد تا از سرنوشت مادر و خواهر خود خبری پیدا کند. شخصیت دیگر این داستان ناکاتا نام دارد. او هنگامی که کودک بوده توانایی ذهنی خود را از دست داده است اما میتواند با گربهها سخن بگوید. یکی دیگر از اشخاص این داستان اوشیما نام دارد. او یک کتابدار است و شخصیتی باهوش محسوب یشود که از بیماری هموفیلی رنج میبرد و میداند عمر طولانیای نخواهد داشت.
کتاب صوتی کافکا در ساحل در دو داستان متمایز ولی مرتبط رخ میدهد. پسری 15 ساله که نامش را نمیدانیم و فرزند یک مجسمه ساز معروف است تصمیم میگیرد تا خانواده پدریاش را ترک کند. او وقتی چهار ساله بود دیگر از مادر و خواهرش خبری نداشت زیرا پدرش با آنها قطع رابطه کرده بود. از نام واقعی این پسر اطلاعی نداریم اما او بر اثر اتفاقاتی به نام کافکا شناخته میشود. کافکا حتی چهره مادر و خواهرش را به خاطر ندارد اما دوست دارد تا بتواند آنها را پیدا کند.
او نهایتا سر از یک کتابخانهای پیدا میکند و مدتی را در آنجا میگذراند البته حضورش در آن کتابخانه با موافقت خانم سائکی امکان پذیر میشود که صاحب آنجاست. خانم سائکی سن بالایی دارد و الان انسانی گوشهگیر است ولی وقتی جوان بوده به عنوان خواننده ترانه اجرا میکرده است. یکی از ترانههای معروف او کافکا در ساحل نام دارد. کافکا بیشتر ساعات خود در این کتابخانه را به مطالعه کتابهای مختلف اختصاص میدهد.
بخش دیگر داستان در جایی دیگر رخ میدهد، مردی به نام ناکاتا که الان سن زیادی دارد، دچار نوعی عقبناندگی ذهنی شده است. او هنگامیکه که بچه بود و 16 سال داشت به همراه دوستانش به اردویی از طرف مدرسه رفته بود، آنها در جنگل حضور داشتند و در حال جمع کردن قارچ بودند اما اتفاق عجیبی رخ میدهد که همه آنها بیهوش میشوند. با گذر زمان همه بچهها جز ناکاتا هوشیاری خود را بازمییابند ولی ناکاتا تا چند هفته بیهوش میماند و پس از به هوش آمدن، پزشکان متوجه میشوند که او دچار نوی عقب ماندگی ذهنی شده است ولی این همه ماجرا نیست. چرا که ناکاتا این امکان را پیدا کرده تا با گربهها حرف بزند و صدای آنها را بشنود. این ماجرا در سال 1944 او درزمان جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است، اسناد نیروهای نظامی امریکایی این واقعه مشکوک و مرموز با با نام حادثه تپهه کاس برنج ثبت کردهاند. داستان زندگی ناکاتا که حالا سنی از آن گذشته به موازات داستان کافکا رخ میدهد.
در این کتاب یک شخصیت خیالی به شکل کلاغ نیز وجود دارد که کافکا با آن حرف میزند، برخی میگویند که این کلاغ نماد وجدان کافکا است.
کتاب کافکا در ساحل، اثری پیچیده و رازآلود است که رنگ و بوی سنت و فرهنگ ژاپن را دارد. هر یک از شخصیتهای این داستان نماد یک چیزی هستند. بسیاری ناکاتا را نماد حافظه جمعی ملت ژاپن میدانند، ناکاتا حافظه خود را بر اثر آن حادثه عجیب از دست داده است و ژاپنیها نیز تلاش میکنند دوران پیش از جنگ جهانی دوم را فراموش کنند. این کتاب به رابطه میان رویا با واقعیت میپردازد و اشاره به قدرت موسیقی نیز در جای جای آن حس میشود
در کتاب کافکا در ساحل مناظرهها و گفتوگوهای فراوانی شکل میگیرد که هر کدام از آنها دارای مضامین عمیق فلسفی هستند ، ما در هنگام خواندن این رمان با معماها و پرسشهای بیپاسخ فراوانی روبرو میشویم که ذهنمان را مشغول میکنند و این یکی از مهمترین ویژگیهای اثر فوق است.
هاروکی موراکامی نویسنده مطرح و برجسته ژاپنی در 12 ژانویه سال 1949 در شهر کیوتوی ژاپن متولد شده است. کتابهای داستان او معمولا متاثر از سورئالیسم هستند و خوانندگان بسیاری در سراسر جهان دارند. تاکتنون نوشتههای موراکامی به بیش از 50 زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند. در آثار این نویسنده میتوان پرداختن به از خود بیگانگی و تنهایی در دنیای مدرن را مشاهده کرد.
هاروکی موراکامی یک نویسنده سنتشکن در ژاپن است، زیرا به مسائل و موضوعاتی در آثارش میپردازد که به طور سنتی در تدلیات ژاپن جایی ندارد. این داستان نویس مشهور در حال حاضر 73 ساله است و به دلیل فعالیتهای خود توانسته تاکنون جوایز ادبی معتبری را به دست بیاورد.
کتاب کافکا در ساحل در سال 2002 در ژاپن منتشر شد و سه سال پس از انتشار به دنیای انگلیسی زبان راه پیدا کرد. استقبال از این کتاب کمنظیر بود و خیلی زود مترجمان از کشورهای مختلف به سراغ سراغ این اثر رفتند. ترجمه اثر فوق به فارسی به وسیله انتشارات نگاه در سال 1386 و توسط گیتا گرگانی صورت گرفته است. نسخه صوتی آن نیز با گویندگی مهبد قناعت پیشه و به همت انتشارات آوانامه در فیدیبو منتشر شده است.
این رمان طولانی از 49 فصل تشکیل شده است و اگر هر روز یک ساعت از زمان خود را به گوش دادن آن اختصاص دهید، مطالعه داستان پس از دو هفته به پایان میرسد.
در کتاب صوتی کافکا در ساحل عناصر زیادی از نقد جامعه مدرن وجود دارد. اگر از این داستان خوشتان آمده میتوانید کتاب درباره بعد از زلزله نوشته همین نویسنده را بخوانید. اثر فوق در سال 2000 توسط هاروکی نوشته شد و دو سال بعد به آمریکا راه یافت. از این کتاب ترجمههای مختلفی به فارسی وجود دارد که میتوان به ترجمههای رضا دادویی، علی حاجی قاسم و بهرنگ رجبی اشاره کرد.
اولین نکتهی مهمی که از پروندهها فهمیدیم این بود که از نظرپزشکی حادثه هیچ تأثیرپایداری روی بچهها باقی نگذاشته است. درست بعد از حادثه تا به امروز معاینات و آزمایشها بدون استثنا نشاندهندهی هیچ ناهنجاری درونی یا بیرونی نبود. بچهها زندگی سالمی داشتند درست مثل قبل از حادثه. معاینات دقیقتر نشان داد چندین نفر از بچهها انگل دارند,اما هیچ چیز غیرعادی در کار نبود. گذشته از اين آنها فاقد نشانههای بیماری بودند - نه سردرد، تهوع، درد. ازدست دادن اشتها، بیخوابی.،خستگی، اسهال، کابوس. هیچچیز.
اگرچه یک نکتهی قابل توجه این بود که دو ساعتی که بچهها در تپه بیهوش بودند. از ذهنشان پاک شده بود. انگارآن بخش به کلی بیرون کشیده شده بود. این نه از دست دادن حافظه.که بیشتر یک فقدان حافظه بود. اینها اصطلاحات پزشکی نیست و من ازآنها برای سهولت کار استفاده میکنم, اما تفاوت قابل ملاحظهای بین از دست دادن و فقدان وجود دارد. فکر میکنم اين مثل - خوب مجسم کنید قطاری دارد بخارکنان در مسیری حرکت میکند. باری کی از واگنها ناپدید میشود. واگنی که داخل آن خالی است - این از دست دادن است. وقتی تمام واگن خودش ناپدید شود. این فقدان است.
ما در مورد این احتمال بحث کردیم که بچهها گاز سمی تنفس کرده باشند. سرگرد تویاما گفت آنها طبیعتا این را در نظر گرفتهاند. به ما گفت: «به این دلیل ارتش مداخله کرده, اما این احتمال بعید به نظر میرسد.» بعد به ما گفت: اين از اسرار نظامی است.بنابراین نمیتوانید آن را به کسی بگویید. ارتش بهیقین گاز سمی و سلاحهای بیولوژیکی تولید می کند. این کار فقط دریک واحد ویژه در خاک چین انجام میشود نه در خود ژاپن. انجام چنین پروژهای در محلی به پرجمعیتی ژاپن خیلی خطرناک است. شما بگویم چنین سلاحهایی جایی در ژاپن انبار شدهاند یا نه اگرچه میتوانم به شما اطمینان بدهم آنها در هیچ کجای استان یاماناشی نگهداری نمیشوند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 2.۰۱ گیگابایت |
مدت زمان | ۲۴:۵۹:۱۵ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | گیتا گرکانی |
راوی | مهبد قناعتپیشه |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۷/۲۷ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من تعجب میکنم چجوری فیدیبو یه اثر به این خوبی با صداگذار های حرفه ای. رو نمیاره تو هدر و پست های تبلیغی سایت بعد چند تا بازیگر فیلم سینمایی و سریال یا بعضاً حتی کسایی که بازیگرم نیستن میاره تبلیغ میکنه اونم چه جور!! حتما می خوان بگن واسه تبلیغه و اینا که خب دقیقا همینطوره!به جز تعداد معدودی از اونا بقیه فقط به درد همون تبلیغ میخورن نه وقت گذاشتن .....
با این کتاب و روایت عمیق و ساده آن میتوان هم به دنیای واقعی و هم سورئال سفر کرد. بیشتر وقتها، خودمان هم نمی دانیم کجای زندگی ایستادهایم اما وقتی این کتاب را میشنوی انگار همه عوالم تو در آن مجسم شده است و این توئی از نوع ژاپنی هستی که به فراخور زمان در آدمهای مختلف و سنین متفاوت زیستهای. کتاب در عین گاهی جدی بودن طنازی های خود را دارد و انگار با برخی شخصیتها آشنایی دیرینه داری و به مرور دوست تو هستند همچون اقای ناگاتا. درباره خود اثر ساعتها می توانم صحبت کنم اما درباره اجرای بی نظیر، روان و صداپیشگی بی نقص اقای قناعت پیشه باید بنویسم که تمام شخصیت ها را به نحو احسن پیش روی مخاطب گذاشت و کاری ماندگار ارائه کرد. از ایشان و تیم حرفهای کار تشکر میکنم و شنیدن این کتاب را به همه موکدا توصیه میکنم. زیرا پنجرهای تازه به زندگی شما خواهد بود.
کتابی سرشار از استعاره و بسیار زیبا ، که میتوان بیشتر از یک بار آن رو خواند و همچنان لذت برد. آقای قناعت پیشه فوقالعاده اجرا کرده اند. فقط ای کاش واژه ی همجنس باز رو بجای همجنسگرا به کار نبریم.
این کتاب یک اعجازه! بی نظیر بیان نکات عمیق لا به لای یک داستان شیرین. با این کتاب من به ادبیات سورئال علاقمند شدم و حقیقتا لذت بردم. در مورد گویندگی هم باید بگم آقای قناعت پیشه عالی بودند. گاهی باورم نمیشد صدای همه این شخصیت ها صدای یک نفره. دست مریزاد! ای کاش آوانامه کتاب از دو که حرف میزنم جناب موراکامی رو هم صوتی کنند???
به نظر من هرچی که آقای قناعت پیشه و آرمان سلطان زاده خوانشش رو انجام دادن،گوش بدید
نمیدونم چه نظری در مورد این کتاب بدم، کمی گیجم کتاب پر از استعاره و تمثیل و اسطورست که کامل درکشون نکردم. بنظرم بیشتر تاکید بر جنبه ناخودآگاه روان انسان داره، که پر از زخمها و مسایل حل نشدست. و انسان هیچ آگاهی بهشون نداره در حالی که تاثیر انکار ناپذیری بر افکار و نوع تفکر داره، ناخودآگاه همون هزارتویی میمونه که برای رسیدن بهش باید ازین هزارتو عبور کنی.
داستان کتاب جالبه و راوی فوق العاده اون رو اجرا می کنه .. اما چیزی که من رو آزار میده این هست که من در نهایت متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد ! مثلا چرا ناکاتا در جلد کافکا پدرشو کشت یا ارتباط ناکاتا و کافکا چی بود یا کلنل فابستر چی شد یا قضیه ی اون موجود لزج چی بود ! خانم سائیکی چه نسبتی با کافکا داشت ؟ و یک عالم سوال بی جوابه دیگه !
راوی که فوق العاده بود در این شکی نیست اما اصلا اصلا با داستان ارتباط برقرار نکردم اگر شخصیت ناکاتا نبود کتاب را اصلا تمام نمیکردم، من نقدها و بررسی های کتاب هم خوندم بازم اگر این شخصیتها را به اساطیر یونان هم ربط بدیم داستان جالبی نیست، نمیدونم چرا جدیدا اکثرا مردم از نوشته هایی که درک نشه بیشتر استقبال میکنند...
به به واقعا به به فقط کافیه نمونه رو گوش بدید تا دستتون بیاد چی شده این اثر. صمیمانه از کسی که موسیقی متن رو هم ساخته تشکر میکنم نمیدونم چی بگم دیگه.... آدم دلش میخواد چشماش رو ببنده و غرق شه تو این دنیا...
اینکه کار بی نظیر و خلاقیت نویسنده و کنترل داشتن روی تمام متوی حیرت انگیزه شکی نیست اما به جز سوالات متعدد که کل رمان گریبان ادم میگیره ، من واقعااا جواب لازم دارم برای این دوتا سوالم اقای هوشینو چی رو از بین برد ؟ و دوم اون قطره اب روی صورت کافکا در قطار چی بود ؟