برای داشتن بدنی سالم و با نشاط ورزش کردن یکی از بهترین کارهایی است که میتوان انجام داد. دویدن یکی از بهترین تمرینات ورزشی است که این روزها هم در سراسر دنیا تبلیغ زیادی از آن میشود تا افراد بدانند که برای داشتن ظاهری زیبا و بدنی سالم و شاد حتماً نباید در یک باشگاه ورزشی ثبتنام کنند. دویدن نه تنها به داشتن بدنی سالم کمک میکند بلکه تاثیر آن بر کارکرد ذهن و آرامش فکری بسیار شگفتانگیز خواهد بود. هاروکی موراکامی نویسندهی مشهور ژاپنی سالهاست که دویدن را در برنامه روزانه خود قرار داده است و با اینکه این روزها 70 ساله شده اما همچنان به این کار ادامه میدهد. او در کتاب وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم از زندگیاش، بهویژه از دویدن و دوچرخهسواری گفته است.
کتاب وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم همانطور که از نامش پیداست سرگذشتی است از دویدن نوشتهی هاروکی موراکامی نویسنده معروف ژاپنی. این کتاب به نوعی زندگینامه است که موراکامی آن را از زبان خودش نوشته شده است. کتاب حجم بسیار کمی دارد و موراکامی آن را بین تابستان 2005 تا پاییز 2006 نوشته و اولین بار سال 2007 منتشر شده است. موراکامی به دویدن بسیار علاقه دارد، این کار هر روز اوست او دویدن را بخشی از نویسندگیاش دانسته، انگار که اگر نتواند بدود نخواهد نوشت. پس خواندن کتابی که موراکامی از یکی از عادتهای محبوبش در آن صحبت میکند میتواند جالب و خواندنی باشد. در این کتاب موراکامی نه تنها دربارهی دویدن که دربارهی برنامهها و امور شخصیاش میگوید، از آن چیزهایی که دوست دارد و ندارد. اگر قبلتر از موراکامی کتابی خوانده باشیم قطعا کتاب حاضر میتواند ما را با نگاه موراکامی به پدیدهها و رخدادها آشنا کند. روایت این کتاب از نظر زمانی خطی نیست و گاهی در گذشته و آینده رفت و آمد میکند. کتاب وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم در سال 1390 با ترجمهی علی حاجی قاسم از سوی انتشارات نگاه منتشرشده است.
چه چیزی باعث شد تا موراکامی دست به نوشتن چنین کتابی بزند؟ ماجرای دویدن از کجا شروع شد؟ موراکامی در برههای از زندگی خود بهاضافه وزن دچار شد و برای اینکه بتواند وزن خود را کم کند به دویدن روی آورد؛ اما دویدن کمکم تبدیل به یکی از عادتها و امور روزانهی او تبدیل شد. او کمی بعد متوجه شد که دویدن تأثیر شگرفی بر زندگی و حتی نویسندگیاش گذاشته است. دویدن بهقدری برای موراکامی مهم شد که او را تا شهر آتن کشاند و در چندین مسابقه دو میدانی هم شرکت کرد. موراکامی در کتاب وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم از رویدادهای چهار ماه تمرین مداوم خود برای شرکت در مسابقات مارتن سال 2005 در نیویورک میگوید. برای افرادی که همیشه دوست داشتند با زندگی نویسندهی گوشهگیری همچون موراکامی آشنا شوند حالا فرصت خوبی فراهم شده تا از زبان خودش وصف حال او را گوش دهیم. موراکامی در این کتاب اشاره کرده است که در زمان دویدن دوست دارد موسیقی لاوین اسپونفول گوش دهد و خاطرات سالهای دههی ۱۹۶۰ را در ذهنش مرور کند. خاطراتی که به تعبیر خودش واقعاً چیز بخصوصی نبوده و اگر قرار بود از زندگیاش فیلمی بسازند اینها صحنههایی خواهند بود که کف اتاق مونتاژ ریخته میشد و مونتور میگفت: «ما میتوانیم این بخش را حذف کنیم. بد نیست، اما معمولی است و زیاد چنگی به دل نمیزند. این خاطرات زرقوبرقی ندارد و پیشپاافتاده است» موراکامی با اینکه مینی مالیست نیست، اما به واسطهی آشنایی و دوستی با ریموند کارور و نیز انس و الفت با آثار همینگوی، گونهای تأثیرپذیری از مینی مالیست ها و نیز شیوهی نگارش همینگوی در آثارش دیده میشود. ریموند کارور، داستان معروفی دارد به نام «وقتی از عشق حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم».
موراکامی عنوان کتاب وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم را از مجموعه داستانی معروف به نام «از عشق حرف میزنم از چه حرف میزنم» اثر «ریموند کارور» نویسندهی داستانهای کوتاه آمریکایی گرفته است. موراکامی ريموند كارور را نویسندهی مورد علاقهی خود میداند و برای وام گرفتن از عنوان داستان کارور برای کتابش، از همسر کارور، «تس گالاگر» اجازه گرفته است.
در جهان ادبیات امروز، هاروکی موراکامی یکی از نویسندگان محبوب ناشران و خوانندگان در سراسر جهان، به ویژه در ایران است. در حال حاضر میتوان گفت این نویسندهی ژاپنی، یکی از نویسندههایی است که کتابهای او در لیست پرفروشهای جهان است. آثار او به بیش از چهل و دو زبان در سراسر جهان ترجمه شده است و جایزه «فرانتس کافکا» یکی از بزرگترین جوایزی است که موراکامی تاکنون در میان جوایز دیگرش دریافت کرده است. موراکامی در سال 1949 در شهر کیوتوی ژاپن به دنیا آمد. او از کودکی به فرهنگ غرب و ادبیات و موسیقی علاقه داشت. تاثیر داستانهایی که او از بزرگان ادبیات جهان به ویژه نویسندگانی مثل کارور گرفته است بر افکار و ذهنیات او در کتابهایش مشهود است. موراکامی نویسندهای است که خوب قصه میگوید و بیشتر داستانهایش را به سبک رئالیسم جادویی و سبک سورئال نوشته است. داستانهای کوتاه و بلند او با مضامین انسان امروز، تنهایی و روزمرگی گره خوردهاند.
از نکاتی که در محافل ادبی همواره مورد توجه بوده است این است که او یکی از شایستهترین افراد برای دریافت نوبل ادبی بوده است اما هنوز موفق به دریافت آن نشده است. کتاب «گوسفند وحشی» از همین نویسنده برنده جایزه ادبی «نوما» شده است.
هاروکی موراکامی در حال حاضر هفتاد ساله است و علاوه بر نویسندگی در عرصهی ترجمه هم فعالیت کرده است. از داستانهای معروف او میتوان به «کجا ممکن است پیدایش کنم»، «کافکا در کرانه»، «وقتی از دو حرف میزنیم از چه حرف میزنیم»، «جنگل نروژی»، «سالشمار پرندهی کوکی»، «پس از تاریکی»، «رقص رقص رقص»، «سرزمین عجایب بیروح و پایان دنیا»، «فیل غیب میشود»، «بید نابینا، زن خفته»، «بعد از زلزله» و «زیرزمین» اشاره کرد.
برای خرید و دانلود pdf کتابهای موراکامی از سایت و اپلیکیشن فیدیبو اقدام کنید.
کتاب حاضر با دو ترمه در ایران منتشرشده است. ترجمهی کتاب حاضر را «علی حاجی قاسم» انجام داده و انتشارات نگاه آن را منتشر کرده است. ترجمهی دیگر این کتاب متعلق به نشر چشمه است که «مجتبی ویسی» آن را با عنوان از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم به فارسی برگردانده است. هر دو ترجمه در فیدیبو قابل خرید و دانلود است.
امروز جمعه ۵ اوت ۲۰۰۵ است و من در کوای هاوایی هستم. هوا عجیب صاف و آفتابی است و یک لکه ابر هم در آسمان دیده نمیشود. انگار کلمهی ابر مفهومی ندارد. ما در اواخر ماه ژوئیه به اینجا آمدیم و طبق معمول یک مجتمع ساختمانی اجاره کردیم. وقتی هوا خنک است صبحها پشت میزم مینشینم و مقالات گوناگون مینویسم. مثل حالا که مشغول نوشتن این کتاب هستم و موضوع آن در مورد دویدن است و بهخوبی میتوانم همانطور که میخواهم افکارم را بران متمرکز کنم. تابستان است و طبیعتاً گرم. هاوایی جزیرهی همیشه تابستان نامیده شده است، اما چون در نیمکرهی شمالی قرار دارد تقریباً چهارفصل در آن دیده میشود. تابستان تا حدی گرمتر از زمستان است. من مدت زیادی را در کمبریج ماساچوست زندگی کردهام و تابستان هاوایی در مقایسه با هوای کشنده، داغ و مرطوب کمبریج و آجرها و آسفالتش، واقعاً بهشت است. در اینجا احتیاجی به کولر نیست، فقط پنجره را باز کنید تا نسیم تازه در اتاق به شما بخورد. مردم کمبریج وقتی میشنوند که در ماه اوت در هاوایی ماندهام تعجب میکنند. آنها همیشه میپرسند «چرا دوست داری تابستان را در چنین هوای گرمی سپری کنی؟» اما نمیدانند اینجا چه خبر است و چگونه بادهای موسمی که از شمال شرقی میوزد تابستانها را خنک میکند. اینجا زندگی چنان عالی است که میتوانیم استراحت کنیم، در سایهی درختان کتاب بخوانیم یا اگر به فکرمان رسید برای شنا به آب بزنیم، مثل حالا.
از وقتیکه به هاوایی آمدهام شش روز در هفته و هرروز یک ساعت میدوم. دو ماه و نیم است که سَبک زندگی گذشته را از سر گرفتهام و هرروز میدوم، مگر آنکه کلاً غیرقابلاجتناب باشد. امروز یک ساعت و دَه دقیقه دویدم و به دو آلبوم موسیقی لاوین اسپونفول رویای روز و زمزمه های لاوین اسپونفول که بر روی دیسک MD ضبط کرده بودم گوش دادم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | علی حاجی قاسم |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | What I talk about when I talk about running memoir |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۱۰/۰۹ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 10,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب بیوگرافی نیست، بهصورت کلی مجموعهای از خاطرات و ایدههای موراکامی است با محور دویدن و زندگی روزمره، اگر به رمانهای موراکامی علاقه دارید، این کتاب باعث میشود تا بفهمید جادوی موراکامی از کجا سرچشمه میگیرد و چطور رمانهایش را مینویسد، و اگر کتابی از موراکامی نخواندهاید، این کتاب، قطعاً باعث میشود به شخصیت خاص او علاقه پیدا کنید. در کنار همه اینها، دویدن که شیرازه اصلی این کتاب است و خلوصی که موراکامی در توصیف دو دارد باعث میشود هنگام خواندن کتاب هموار این میل درونتان زنده شود که بلند شوید و کمی بدوید. در مورد ترجمه "علی حاجیقاسم" به نظر شخص من ترجمه بسیار مشکل داشت، جملهبندیها، زمان فعلها، و در کل نوع افعال بهکاررفته، متأسفانه حتی ویراستاری کتاب هم مناسب نبود و پر از غلطهای تایپی و نگارشی بود.
نکته اساسی آن است که آیا نوشتار به ملاکهایی که نویسنده برای خود تعیین کرده است، دست یافته است یا نه. ناکامی در دستیابی به معیارها و ملاکها، موضوعی نیست که بتوان به راحتی توضیحش داد. وقتی پای دیگران در کار باشد، آدم همیشه میتواند یک توضیح مجابکننده ارائه دهد، ولی او که نمی تواند سر خودش کلاه بگذارد. از این منظر نوشتن یک رما ن و دویدن تا آخر خط مسابقه ماراتن، شباهتهای بسیاری به هم دارند. "از متن کتاب"
علیرضا تغابنی معمار برجسته ایرانی بعد از خواندن این کتاب صبحهاشو صرف دویدن میکنه...موراکامی از نویسنده های مورد علاقه منه ولی بعد از خواندن کافکا در ساحل انتظاراتم ازش بالا رفت که با خوندن باقیه داستانهاش کمی سرخورده شدم
کتاب خوبیست ولی این ترجمه را اصلا پیشنهاد نمیکنم، نثر فارسی شلخته و ویرایش از آن شلختهتر...واقعا این میزان سهل انگاری در ترجمه و ویرایش باعث تاسفه
نمیتونم بهش همه ستاره هارو بدم چون ب کافکا کرانه همه رو دادم .اولین کتابی بود ک از موراکامی خوندم .من خیلی نوشتن موراکامیو دوس دارم ..مثل اکثر نویسنده های خوب ژاپن .اما موراکامی فقط موراکامیه ...???
درود، نوع نوشتار نویسنده باعث شده در کار مترجم کمی تأثیرگذار باشه. در حالی که ترجمه به خوبی انجام شده و ظاهراً مقطع بنظر میرسه. بهتره در این رابطه دوستان کم لطفی نداشته باشن.
با این که تعریف موراکامی و بسیار شنیدم اما تا الان کتابی ازش نخونده بودم! و این اولین کتاب بود. بسیار دوستش داشتم و بمن انگیزه ویژهای داد. دویدن و هم شروع کردم😇
این ترجمه از این انتشارات به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه، نسخه تاسف انگیزیه. اما نشر چشمه هم این کتاب رو با ترجمه ای دیگر منتشر کرده.
مو راکامی درباره وقایع خیلی عادی و روزمره زندگی چنان می نویسد که خواننده ناخوداگاه مجذوب نوشته او می شود.
کتاب خوبیه اما ترجمه اش خوب نبود. ترجمه ای که نشر چشمه منتشر کرده پیشنهاد میدم