همه چیز از یک جرقه کوچک شروع شد از یک لحظه پر هیجان، که موراکامی را ترغیب کرد که یک نویسنده باشد. او که تنها با یک تصمیم آنی نویسندگی را آغاز کرده بود با دریافت یکی از دو جایزه مهم ژاپن، برای اولین کتابش به ادامه این حرفه علاقهمند شد از این جهت به آواز باد گوش بسپار، یک اثر شاخص به حساب می آید.
موراکامی در صفحات آغازین کتاب خود با زبانی ساده و دوستانه مخاطب را با شرایط ژاپن سال 1970 آشنا میکند. او که از زندگی ماشینی حاکم در جامعه ژاپن دل خوشی نداشت و درواقع منتقد آن است داستان کتاب خود را با زندگی نسل جوانی از ژاپن آغاز کرده است که دچار سردرگمیهای بسیاری بسیارند. آنها در قالب تعاریف مشخص و تعیین شده توسط فرهنگ ژاپن نمیگنجند. کتاب تنها به تعریف 18 روز از زندگی راوی جوان داستان میپردازد. موراکامی در این کتاب روایتگر تنهایی وسردرگرمی این جوان و تلاشها و روابط مختلف او برای غلبه بر این احساسات است. در اولین اثر موراکامی رد پای کمرنگی از سبک شاخص او را می بینیم. بیتجربگی او در اولین نوشتهاش ممکن است مخاطب را دچار سردرگرمی کند چرا که بسیاری از مسائل بدون آنکه به آن پرداخته شود به فراموشی سپرده میشود و مخاطب در نهایت منظومهای از کلمات را میخواند که همانند نسل جوان ژاپن سردرگم و بیهدف رها شدهاند.
موراکامی در آثار خود از واقعیتهای موجود میگریزد و برای خلق ماجراها و شخصیتهای داستانش به ناخودآگاه و احساسات خود پناه میبرد بنابراین میتوان سبک او را سورئال یا به تعبیر دیگر فرا واقعگرایانه توصیف کرد. نوشتههای موراکامی یک خط داستانی یکنواخت و مشخص را دنبال نمیکند. درواقع مخاطب بامطالعه کتابهای موراکامی به دنیایی از ماجراجوییهای ذهن او قدم میگذارد. او با چیدن تکههای مختلف جورچین ، فضای مبهم داستان را رفتهرفته از بین میبرد و معمای موجود در دل آنها را حل میکند.
هاروکی موراکامی در سال 1949 در کیوتوی ژاپن متولد شد. اگرچه پدر و مادر او هردو از آموزگاران ادبیات ژاپنی بودند اما او علاقهای به این ادبیات نداشت و به این دلیل بارها مورد انتقاد هموطنان خود قرار گرفته است. موراکامی را میتوان فردی ساختارشکن و سنتگریز دانست. آنچه جامعه سنتی ژاپن از جوانان انتظار دارد شروع یک زندگی منظم کارمندی با رعایت تمامی قوانین است. اما موراکامی پا را فراتر گذشت و کسبوکاری هرچند کوچک برای خود به راه انداخت. زندگی موراکامی تنها در یک لحظه مسیر کاملا متفاوتی پیدا کرد. زمانی که او درحال تماشای یک بازی بیسبال بود تصمیم گرفت که یک نویسنده باشد. موراکامی معتقد است که ندای درونی درستترین صدایی است که میتواند شما را در زندگی راهنمایی کند. او اولین کتابش را در سن 29 سالگی منتشر کرد که توانست جوایز بسیار معتبری ازجمله جایزهی آکوتاگاوا را از آن خود کند. به این ترتیب او به عنوان یک نویسنده جوان و توانا در ژاپن به شهرت رسید.
هاروکی موراکامی تا به اکنون آثار محبوب و پرفروشی را از خود به جا گذاشته است اما تنها بعضی از آنها نقطه عطفی در زندگی هنری او به شمار می آید. پین بال 1973، دومین کتاب موراکامی است که توانست محبوبیت او را در ژاپن بیشازپیش افزایش دهد. با انتشار رمان بلند جنگل نروژی در سال 1987 نام و آوازهی او در سراسر دنیا پیچید و به یک نویسنده بینالمللی تبدیل شد. جنگل نروژی (که با نام چوب نروژی نیز شناخته میشود) به 33 زبان دنیا ترجمه شده است و تنها در ژاپن بیش از 10 میلیون نسخه فروش داشته است. اوج هنر نویسندگی موراکامی را میتوان در کتاب کافکا در کرانه مشاهده کرد . این اثر موراکامی که در سال 2002 منتشر شد مخاطب را با پرسشهای فلسفی زیادی رو به رو میکند و از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است. ترجمه انگلیسی کافکا در کرانه در سال 2005 آن را در لیست ده کتاب برتر سال نشریه نیویورکر قرار داد. موراکامی مهمترین نویسنده ژاپنی و یکی از لایق ترین افراد برای کسب جایزه نوبل ادبیات است که تاکنون موفق به دریافت آن نشده است. او در سال 2019 یکی از 4 نامزد دریافت این جایزه شد که به درخواست خود از رقابت کنارهگیری کرد.
محمد حسین واقف مترجم جوانی است که اولین اثر هاروکی موراکامی را به فارسی برگردانده است. او متولد سال 1363 و فارغالتحصیل رشته مدیریت در مقطع کارشناسی ارشد است. ازآنجاییکه او به ادبیات علاقه زیادی داشت تصمیم گرفت فعالیت خود را در زمینه ترجمه آغاز کند. محمد حسین واقف مترجم کتابهای شناخته شده مثل خاطرات سوگواری، هرمیت در پاریس و شرقِ غرب است. علاوه بر آن او دستی در ترجمه کتاب کودک نیز دارد و لامایونایتد و ماجراهای عجیب مابل جونز از آثار او در این حوزه است.
به آواز باد گوش بسپار یک رمان بلند 113 صفحهای با نگارشی ساده و روان است. اگرچه اغلب آثار موراکامی پر از معما و گرههای حل نشده است اما در این کتاب خبری از پیچیدگیهای دیگر آثار او نیست. زیرا این کتاب اولین تجربه او در نویسندگی است و قلم موراکامی به اندازه آثار اخیرش به پختگی و بلوغ نرسیده است. مطالعه به آواز باد گوش بسپار برای آشنایی با سبک نویسندگی هاروکی موراکامی یک شروع مناسب است که میتواند تجربه خوشایندی را برای مخاطبان رقم بزند.
موش واقعاً با کتاب غریبه بود. تنها چیزی که دیدم بخواند» صفحات ورزشی و نامههای تبلیغاتی بود. اما بااين حال؛ هميشه کنجکاو بود که برای اتلاف وقت چه کتابهایی میخوانم؛ مثل کنجکاوی مگسی که به مگسکش خیره میشود.
پرسید«چرا کتاب میخونی؟»
بدون این که به او نگاه کنم یک لقمه شاه ماهی و سالاد سبزیجات خوردم و پاسخ دادم«تو چرا آبجو می خوری؟»موش اين را پرسشی جدی می دید.
حدود پنج دقیقه ی بعد گفت«خوبی آبجو اینه که همش رو می شاشی. مثل یک بازی دوبل با یک ضربه به بیرون و یک ضربه به داخل؛ چیزی باقی نمی مونه.»به من نگاه کرد که در حال خوردن بودم.
دوباره پرسید«خب» تو چرا هميشه کتاب می خونی؟»
آخرین لقمهی شاهماهیام را پایین دادم و بشقابم را کنار گذاشتم. نسخهی تربیت احساسات را که میخواندم
برداشتم و شروع به ورق زدنش کردم.«به این خاطر که فلوبر(۵)قبلاً مرده.»
«تو کتاب آدمهای زنده رونمی خونی؟»
«نه. فایدهای توش نمیبینم.»
«چرانه؟»
«فکر کنم به این خاطر که حس میکنم می تونم مردهها رو ببخشم.»
درحالی که تکرار جادهی ۶۶ را در تلویزیون قابل حمل وسط پیشخان نگاه میکردم. گفتم«فکر کنم به این خاطر که حس میکنم می تونم مُرده ها رو ببخشم. این برام یه قانونه.»اين جمله موش را دوباره به فکر فرو برد.
شون؟»
«کمی دونم. زیاد بهش فکر نکردم. امااگه من رو تو کنج گیر بندازی. اون وقت باید بگم. آرد» ممکنه. شاید نمیتوانم ببخشمشون.»
موش با فاصلهی کمی گفت«آخرین کتابی که خوندم تابستون قبل بود. اسمش و نویسندهاش یادم نیست. حتا یادم رفته چرا خوندمش. به هرحال» نویسندهاش یه زن بود. قهرمان داستان؛ یه زن سی ساله ی طراح لباس بود و گیر این خیال افتاده بود که به مرض لاعلاج داره.»
«چه مرضی؟»
«کمی دونم. شاید سرطان. به جز سرطان» مرض لاعلاج دیگهای هم هست؟... بعد. به یه اقامتگاه کنار دریا می ره و[...]»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 968.۳۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 141 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۲:۰۰ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | محمدحسین واقف |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Wind/Pinball: two novels |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۷/۰۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 38,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اگر با سبک نوشتاری موراکامی آشنایی داشته باشید، فضا و حس داستان را پسند خواهید کرد، چون آغاز سبک منحصر به فرد اوست. کیفیت ترجمه متوسط بود ولی چیزی که بسیار باعث آزار و پراکندگی تمرکز می شود، حذفیات و سانسورهای متعدد متن اس ت، و این سانسورها تا حدی است که باعث می شود کتاب را نیمه رها کنید. سانسورهای بی حد و اندازه انتشارات، این اثر جذاب موراکامی را کاملا بی ارزش کرده است. برای نشر چشمه بسیار متاسفم که چنین آثار با ارزش هنری را مبتلا و آلوده می کند.
این رو نخرید اگه میخواهید بخونید از نشر چشمه نخونید. کلی سانسور بیخود داشته کتاب خودش بد نیست و خوبه ولی کلی سانسور داشت و مسخره بود، ترجمه هم کاملا آبکی بود و مسخره
کتابی نیست که با یک بار خواندن به ذهن خوانتده راه پیدا کنید . مانند رفتار ژاپنی ها مقطع و بریده بریده است اما درونش دریایی از مفاهیم است ، از چرایی زندگی ، عشق و مرگ ، دغدقه سردرگمی ن سل جوان ژاپن میان سنت و مدرنیته که مانند خلیج عمیقی میانشان قرار گرفته که عمقی برای آن متصور نمیشود. کتابی که تفاوت میان عشق و لذت را به ساده ترین شکل بیان میکند .
با در نظر گرفتن اینکه اولین کتاب هاروکی موراکامی بوده میشه ندیدش گرفت و دلخور نشد ... یه دست نوشته ی گنگ و بی سر و ته ... ولی انگار همین داستان گنگ بوده که تو ذه ن هاروکی به مرور زمان کامل و پخته شده و شاهکار « تسوکورو تازاکی بی رنگ » به وجود اومده. امتیاز: ۵/۲
کتاب خوب هست. ترجمه بدی داره. نه تنها ترجمه بدی داره مشکل ویراستاری هم داره. من نمیدونم مترجم کدوم کلاسی درس خونده که بهش یاد دادن الهی رو الاهی نوشته. یکبار هم ندیدم چندین بار دیدم. نوشتار اصولی هم رعایت نکرده که باعث شده کیفیت کار پایین بیاد. در کل از ترجمه راضی نبودم
از بین کتابای موراکامی این رو کمتر از همه دوست داشتم. خیلی پراکنده بود و حس میکردم گاهی توالی داستان از دستم در میرفت. توی کامنتا اشاره شده که بخاطر سانسور های زیادشه. پس انگار باید یک دور انگلیسیشو بخونم. شاید بهتر بود.
خدای من این ترجمه فاجعه هست از سانسور گذشته چه لزومی داره پاستور رو پاسکال و ۱۱ ماه رو دو ماه ترجمه کرد؟ این فقط دو تا از ده ها موردی هست که به شکل مسخره ای ترجمه شده
متوسط رو به خوب، بنظرم آخرین جمله ای این. کتاب تموم حرف نویسنده س. از نظر من سیال ذهن جالبی بود، ولی ترجمه از منظر سانسورها افتضاحه و حواس خواننده رو از داستان پرت میکنه. جاهاییش گنگ بود که مشخصه تعمد نویسنده س
از داستان لذت بردم. اما سانسورها و [...] های زیادش حقیقتا خیلی خیلی روی اعصابم بود. ترجمه هم گاهی میتونست بهتر باشه. در مجموع کتابی بود که میشه باهاش ارتباط برقرار کرد و پیش رفت.
یک کمی سردرگم و نا مرتبه که البته به نوعی سبک نوشتن نویسنده است. ولی سانسورها زیاد لود و کاش حداقل به جای متن هاس سانسور شده سه نقطه نمی زاشتن بیشتر باعث عدم تمرکز میشه