
«دیدن دختر صد در صد دلخواه» یکی از آثار نویسندهی محبوب ژاپنی، «هاروکی موراکامی»، است. «بید نابینا، زن خفته»، «سال اسپاگتی»، «میمون شیناگاوا»، «قلوه سنگی که هر روز جابهجا میشود»، «دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل»، «اسفرود بیدم» و «مرد یخی» داستانهای این کتاب هستند. شش داستان این کتاب از مجموعهی «بید نابینا و دوشیزهی خفته» و یکی هم از مجموعهی «فیل ناپدید» انتخاب شده است. بیشتر داستانهای این کتاب دربارهی زنان یا با محوریت زندگی و دغدغههای آنها، و تنهایی و سرگشتگی انسان معاصر است. کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه با ترجمهی «محمود مرادی» در سال 92 در انتشارات ثالث منتشر شده و انتشارات آوانامه نسخهی صوتی آن را با صدای «آرمان سلطان زاده» و «مریم حسن پور» منتشر کرده است.

مانند سایر آثار موراکامی، در این مجموعه هم با داستانهایی بسیار خوشخوان و ساده سروکار داریم. داستانهایی که هیچ پیچیدگی خاصی ندارند و برشی از زندگی آدمهای معمولی را نشان میدهد. در داستانهایش اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد، همه همان اتفاقات روزمرهای است که ممکن است دور و بر خیلی از ما هم اتفاق بیفتد. اما نباید انتظار داشته باشید همه چیز به همین سادگی پیش برود. هر لحظه ممکن است سروکلهی چند موجود عجیب و غریب پیدا شود یا اتفاقات خارقالعادهای بیافتد. جالب اینجاست که موراکامی انقدر آرام مخاطب را با سیر داستاناش نوسان میدهد و انقدر باورپذیر مینویسد که عناصر دنیای ناشناخته و موهون خیلی خونسرد از راه میرسند و جزیی از داستان اصلی میشوند.
موراکامی استاد خلق مضامین جدید است. او از دل سادهترین و بدیهیترین پدیدهها و اتفاقات دنیا یک داستان ناب و جذاب مینویسد. میتواند همان موضوعات حقیر و نادیدنی را طوری بنویسد و بال و پر دهد که هر مخاطبی را به خود جذب کند. نوشتههای او تلفیقی از واقعیت و خیال است. سرنوشت شخصیتهایش دست خودش است، اما بدون این که نقشی در تعیین خوب و بد داشته باشد یا بخواهد فرد یا اتفاقی را قضاوت کند، داستانی مینویسد که در پایان بعید است آدمها همان آدمهای اول داستان باشند.
شخصیتهای موراکامی همه زمینی هستند. قهرمانان این داستانها افراد فوقالعادهای نیستند و حتی در همین گوشه و کنار هم دیده میشوند، آدمهای معمولی با زندگیهای معمولی. همینطور گفتوگو ها هم بدون اغراق و به شکل طبیعی و روزمره نوشته شده است. چیزی که باعث میشود پای حرفهای موراکامی بنشینیم و به قصههایش گوش کنیم، هنر این نویسنده در شخصیتپردازی و فضاسازیهای قوی است. جالب اینجاست که او حتی خیلی اصراری روی توصیف و وصفحالهای طولانی و پر از جزییات ندارد. او از سادهترین و درستترین کلمات برای نوشتن استفاده میکند. آنقدر ساده و بیدغدغه مینویسد که از همان اول که کتاب را شروع میکنیم، وارد داستان میشویم. آدمها، خانهها، حرفها و رفتارها همه زنده و ملموس هستند.
هاروکی موراکامی نویسندهی محبوب و خوشنام ژاپنی است که توانسته با شکستن مرزهای جغرافیایی، به شهرت جهانی برسد. کتابهای موراکامی به بیش از 50 زبان دنیا ترجمه شده و برندهی جوایز زیادی شدهاند. جایزهی جهانی فانتزی، جایزهی اوکانر و جایزهی فرانتس کافکا از مهمترین جوایزی است که تا به حال به موراکامی تعلق گرفته است. نوشتههای موراکامی از نویسندههای بزرگی مانند «ریموند چندلر»، «سلینجر» و «ریچارد براتیگان» تاثیر زیادی گرفته است. داستانهای موراکامی تلفیقی از رئالیسم جادویی و سوررئال در بستری از واقعیت است که شخصیتهای آن افرادی تنها و از خودبیگانه هستند. «سهگانهی موش صحرایی»، «سرزمین عجایب و پایان جهان»، «تعقیب گوسفند وحشی»، «حملهی دوم به نانوایی»، «کافکا در ساحل» و «جنگل نروژی» از آثار معروف این نویسندهی ژاپنی هستند. روزنامهی گاردین موراکامی را به خاطر آثار موفق و دستاوردهایی که در دنیای داستاننویسی مدرن داشته، در بین بزرگترین نویسندگان دنیا قرار داده است.

تصمیم گرفته بودم چند روزی بعد از مراسم تشییع جنازه مادربزرگ به توکیو برگردم و کار تازهای را شروع کنم. همینطور میخواستم آپارتمان تازهای بگیرم تا حالوهوایام کمی عوض شود. اما چند وقت که گذشت، نتوانستم خودم را راضی کنم از آن جا بروم. بدتر این که اگر هم میخواستم، نمیتوانستم. در اتاق قدیمی ام با گوش کردن به آهنگ های قدیمی و خواندن دوباره کتاب ها و گاهی وقت ها هم با کندن علف های هرز داخل باغچه وقت گذرانی می کردم. با کسی ارتباط نداشتم و تنها کسانی که می دیدم اعضای خانواده ام بودند.
یک روز زنعمو پیدایاش شد و از من خواست تا پسرعمو را به بیمارستان جدید ببرم. گفت خودش میخواسته این کار را بکند، اما کاری پیش آمده که نمیتواند. بیمارستان نزدیک همان دبیرستانی بود که پیشترها میرفتم، برای همین هم محل آن را بلد بودم و بهانهای نداشتم تا درخواست او را قبول نکنم. زنعمو پاکتی به من داد که تویاش مقداری پول برای ناهارمان گذاشته بود.
خانه آنها نزدیک خانه ما بود. اما من ده سالی از او بزرگتر بودم و یادم نمیآمد هیچوقت با او صمیمی بوده باشم. نهایت دوستی ما این بود که وقتی اقوام دور هم جمع میشدند، او را جایی میبردم و با هم بازی میکردیم. اما طولی نکشید که همه به چشم دوستان صمیمی به ما نگاه میکردند و به نظرشان میرسید او به من وابسته شده است و من هم به او علاقهمندم. تا مدتها نمیدانستم چرا چنین فکرهایی درباره ما میکنند، اما حالا که حالت یکوری گرفتن سرش را در حالی که گوش چپش را به طرفم گرفته میبینم، به نظرم خیلی ناراحتکننده میآید. دستپاچگی او مثل صدای ریزش بارانی که مدتها قبل شنیده باشم، چیزی را در خاطرم زنده میکند و تازه میفهمم چرا اقواممان میخواستند که ما دو نفر با هم باشیم.
| فرمت محتوا | mp۳ |
| حجم | 223.۳۳ مگابایت |
| مدت زمان | ۰۴:۰۳:۲۴ |
| نویسنده | هاروکی موراکامی |
| مترجم | محمود مرادی |
| گوینده | آرمان سلطان زاده |
| گوینده دوم | مریم حسن پور |
| ناشر | آوانامه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۰۳ |
| قیمت ارزی | 13 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |