سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش -Colorless tsukuru tazaki and his years of pilgrimage- سیزدهمین کتاب نویسندهی مشهور ژاپنی هاروکی موراکامی است. این رمان واقعگرایانه که به سبک دانای محدود نوشته شده است اولینبار در سال ۲۰۱۳ به زبان ژاپنی منتشر شد اما طولی نکشید که شهرت زیاد کتاب باعث شد به انگلیسی برگردانده شود. پس از چاپ سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش در سال ۲۰۱۴ در آمریکا این کتاب بهسرعت شبیه یک ویروس پخش شد و به سایر کشورهای دنیا رسید. در ایران هم انتشارات چشمه این کتاب را با ترجمهی امیرمهدی حقیقت روانهی بازار کرده است.
همچنان که از رمانهای موراکامی انتظار میرود داستان این کتاب هم داستانی دربارهی آدمها و روابط میانشان است. سوکورو پسری اهل ناگویاست که یک گروه دوستی فوقالعاده دارد. گروهی شامل دو پسر و دو دختر غیراز خودش که دوستی میانشان ناگسستنی به نظر میرسد، همهی این چهار نفر در نام فامیلشان رنگی وجود دارد که به آن مشهور میشوند و در نتیجه لقب بیرنگ هم به سوکورو میرسد. همه چیز تا زمانی که او در توکیو دانشگاه قبول میشود خوب است اما این زمان او باید دوری دوستانش را تحمل کند. دوریای که در تابستان سال دوم کالج به یک دوری همیشگی تبدیل میشود و سوکورو نمیداند چرا. حالا سالها بعد درحالیکه او در آستانهی رابطهای جدی با زنی به نام سارا است انگار این گذشته برگشته است و سوال بیجواب دیروز رهایش نمیکند. او دربازگشت به شهر پدریاش با جوابی غیرقابل و عجیب درباره این طردشدگی مواجه میشود.
موراکامی یکی از مشهورترین ژاپنیهای تاریخ است. این نویسنده متولد سال ۱۹۴۹ است و هرچند جنگ جهانی را به یاد نمیآورد اما او فرزند دوران پس از جنگ است، دورانی که ژاپن تغییرات زیادی را به خود دید و از کشور سنتی قبلی فاصله گرفت. همین باعث شده است تعدادی از بزرگان ادبیات ژاپن موراکامی را تحت تاثیر ادبیات غرب میدانند اما آنچه واضح است این است که موراکامی توانسته است برای تمام مردم جهان بنویسد و همین هم باعث شده جوایز ارزشمند از جایزه اوکانر تا جایزه جهانی فانتزی و جایزه کافکا نصیبش شود. او بیشتر از هر چیزی به انسان و درونیات او اهمیت میدهد و همین باعث شده است در دنیای امروز که بیشتر مسائل به سوی مادیات و ظواهر رفتهاند بسیار خاص و برجسته باشد. از این نویسنده چندین کتاب ارزشمند به جا مانده است که از میان آنها میتوانیم به کتابهایی مانند تعقیب گوسفند وحشی، کافکا در ساحل، اول شخص مفرد و شهر گربهها اشاره کنیم.
کتاب سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش از آن دسته کتابهایی است که روح انسان را لمس میکند و دست روی زخمهایش میگذارد. این کتاب یک کتاب معمولی نیست، داستانی است که از روابط عمیقی که گسسته شدهاند و تأثیرش بر زندگی و روان انسان میگوید. شخصیت اصلی داستان سوکورو کسی است که میتوانید با او همدلی کنید، نگرانش شوید و همراهش به دنبال چرایی طردشدگیاش بگردید. این کتاب برای تمام کسانی که میخواهند در این زندگی پرسرعت و پرهیاهو چند لحظهای بایستند، روابطشان را ارزیابی کنند و نگاهی به اطرافیانشان میاندازند ضروری است. داستان کتاب بسیار روان و زیباست و اگر خواندنش را شروع کنید ناگهان خودتان را در توکیو و ناگویا و در کنار حلقهی دوستان سوکورو و در میان تنهاییهایش پیدا خواهید کرد. این کتاب برای نوجوانان نوشته شده اما برای تمام گروههای سنی مناسب است. اگر به داستانهایی که دربارهی شکلگیری شخصیت افراد و ابعاد معنوی زندگی هستند علاقه دارید سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش یکی از بهترین کتابها برای شماست. کتاب او در دستهی داستان و رمان آسیای شرقی قرار میگیرد.
یکی از ویژگیهای قابل تامل این رمان نقش موسیقی در آن است، بخش دوم اسم این رمان، یعنی «سالهای زیارت» نام یکی از آثار بتهوون موسیقیدان مشهور است و در جای جای این رمان حضور موسیقی و برخی از قطعات مشهور پیانو را میتوان دید. گویی موراکامی در میان ِ کلمات به سمفونی آهنگنین آنها نیز فکر کرده است و همراه با خواندن این رمان موسیقیهای زیبایی در ذهن شما شنیده خواهد شد.
وقتی سارا کیموتور به موبایلش زنگ زد، سوکورو داشت وقتکشی میکرد، سندهایی را که روی میزش کپه شده بود مرتب میکرد، چیزهایی که نمیخواست دور میانداخت و خرت و پرتهای کشوی میزش را سامان میداد. پنجشنبه بود، پنجروز بعد از آخرین باری که دیده بودش.
«میتونی حرف بزنی؟»
سوکورو گفت: «آره، امروز محض تنوع سرسری کار میکردم.»
سارا گفت: «چه خوب. بعدش آزادی؟ حتی کوتاه؟ من ساعت هفت قرار شام دارم، ولی میتوانم قبلش ببینمت. اگر بتوانی به گینزا بیایی، واقعاً ممنون میشوم.»
سوکورو نگاهی به ساعتش انداخت. «میتوانم تا پنج و نیم خودم را برسانم. فقط به من بگو کجا ببینمت.»
سارا اسم کافهای را نزدیک تقاطع گینزا - یونچوک گفت. سوکورو آن جا را میشناخت. سوکورو تا پیش از ساعت پنج کارهاش را ردیف کرد، از دفتر بیرون رفت و با خط مارونوجی از شینجوکو راهی گینزا شد. از قضا، خوشبختانه، کراواتی را زده بود که سارا بار پیش به او هدیه داده بود.
وقتی رسید، سارا توی کافه نشسته بود. قهوهاش را سفارش داده بود و انتظارش را میکشید. چشمش که به کراوات افتاد، صورتش روشن شد. لبخند زد و دو خط باریک دو طرف لبهایش شکل گرفت. پیشخدمت آمد و سوکورو هم قهوه سفارش داد. کافه پر از آدمهایی بود که بعد از کار، دور هم جمع میشدند.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۹۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 302 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۴:۰۰ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | امیرمهدی حقیقت |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Colorless Tsukuru Tazaki and his years of pilgrimage |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۶/۲۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
چرا پنج نفر؟ اینکه یک گروه پنج نفره از ادما به یک رابطه چنین ناگسستنی از هم برسند برام خیلی جالب توجه بود و جالب تر از اینکه مشابه همچین روابطی اگر خوب کنیم دیدیم، تو سیتکام های خیلی موفقی مثل ملاقات با مادر یا فرندز یا بیگ بنگ تئوری. ( هرچند نویسنده هیچ شیمی خاصی از اون رابطه ی پرشور سالهای دبیرستان رو نمی کنه و عملا به تکرار اینکه « اون رابطه چقدر خفن بود» از زبان خود کاراکترها بسنده می کنه، تا جایی که نهایتا تو قسمت هایی که یک ملاقات بعد شانزده سال با دوستاش داریم فقط می تونیم یک وجه از اخلاق اونا رو ببینیم) چیزی که میشه از این جور روابط دریافت کرد که عملا هر ادم تو این گروه ها با یک نقش در گروه یا برچسب، شناخته میشه مثل ورزشکار گروه یا دلقک گروه و صرفا شاید فقط تو اون گروه اون نقش رو داره و جای دیگه طور دیگست و میشه گفت که فقط یک وجهه از شخصیتش مشخص میشه و اگر قرار باشه تا ابد تو اون گروه ادامه بده مجبور اون رول رو ادامه بده و شاید این بوده که زمانی همه مجبور به کمرنگ کردن این گروه ها میشن مثل تجربه ای که اکثرا تو زمان دانشگاه و دبیرستان تجربه کردیم. کتاب تجربه ی روانی برای من کم رمان خوان داشت و جاهایی که سانسور داشت هم حق مطلب و ادا کرده بود. ( یعنی مثلاً میرفتند تو بقل هم و «...» که به پرورش قوه تخیل خواننده هم کمک می کرد :) متوجهید که ) فقط یک جاهایی تو بسط منطق کلی و اینکه ادما واقعا چطوری هستند به جای الساق صفات به اون ها، جای کمبود رو پس زمینه ذهن خواننده باقی میذاره ولی در کل میشه حس مناسب خواندن یک رمان مدرن رو پس از اتمام تجربه کرد.
به نظرم در شکل و روانی روایت، توصیف شخصیت و موقعیت های داستان بخش های خوب و قابل توجهی در اثر هست اما نویسنده در ایجاد معما و رازگونه کردن داستان تا حدی دچار افراط شده مثلا بخش هایی از داستان یا وجود برخی شخصیت ها ارتباط مبهمی با پیکره کلی پیدا می کنند که حتی اگر قایل به پایان باز در اثر هم باشیم به نظر می رسه که در پیشبرد داستان و یا ترسیم دقیق تر موقعیت یا افشای ماهیت درونی شخصیت ها کمک ویژه ای نمی کنند. در ابتدا انگار با یک رمان چند وجهی روان شناختی طرف هستیم که حتی می تونه به یک اثر معمایی یا جنایی تبدیل بشه اما در نهایت نویسنده خواننده اش رو به راحتی و در فضایی که ساخته رها می کنه. این پایان بندی کمی غیر مسوولانه است به نظرم. شاید هم واکنشم به این دلیله که چند فصل اول داستان واقعا منو با خودش همراه کرد و سبک نوشتاری نویسنده رو به شدت پسندیدم اما در ادامه نتیجه به گونه دیگری رقم خورد. با تشکر
این اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. کشش داستان خیلی بالاست. خیلی جاها دیدم گفتن برای شروع آثار موراکمی خیلی خوبه از این کتاب شروع کرد. من با هم خوانی یلدا خوندم ( منتها زودتر تموم کردم چون خیلی کنجکاو بودم ) واقعا امیدوارم شما هم بخونین ولذت ببرین. دنبال این نباشید که معما های این کتاب رو حل کنید یا نویسنده جوابی براشون داشته باشه، چون اینجوری که به نظر میرسه به پایان باز علاقه داره موراکمی. از توصیفات لذت ببرید و رها کنید حس هاتون رو. این کتاب میتونه شما رو با گذشته ایی که شما رو رها کرده و شما رهاش کردین به صلح برسونه. دست کمش نگیرین و فقط لذت ببرین. ♥️
#هر کتابی معمولا در یک حال و هوایی بهترین کتاب برای اون سن یا اون احوال خواننده است ولی این کتابیه که فکر می کنم تا ابد #کتاب_محبوب_من می مونه چرا که اثرش موندگاره. خواندن این کتاب رو به هرکسی که یک روزی تو زندگیش توسط افراد یا گروه هایی کنار گذاشته شده یا کسی یا کسانی رو کنار گذاشته توصیه می کنم خصوصا اگر به یکباره این اتفاق افتاده باشه، گاهی ما تو زندگی از چیزهایی فرار می کنیم یا سال ها بارشون رو روی دوشمون تحمل می کنیم که وجود ندارن یا خیلی متفاوت از باور سالیان ما بوده ن. فشاری که به چشم نمیاد اما روحت رو می خوره در حالی که می تونی بار اون رو زمین بگذاری؛ فقط باید با واقعیت روبرو شی تا بتونی راهی براش پیدا کنی در حالی که بقولی "واقعیت برداشت تو از واقعیته" ( فکر می کنم این جمله از دکتر برنز باشه که دکتر بابایی زاد هم خیلی زیاد ازش استفاده می کنن) #کتاب-محبوب-من
کتاب فوق العاده، متن روان و با کشش بالایی که از قسمت های میانی کتاب خواننده را به روانی تا انتها هدایت می کنه چنان جذاب که دوست داشتم تا ۱۰۰۰ صفحه پیش بره و تمام نشه . موراکامی نویسنده بزرگی برای شناساندن فرهنگ جدید مردم ژاپن به جهان است .کتاب های کلاستیک و جدید اروپایی و آمریکایی زیاد خواندم ولی از ژاپن کتابی نخوانده بودم برام واقعا جذاب بود اسم مکان ها عجیب و جدید .کتابی از واقعیت ساده روان و درون آدم ها که اگه بیان بشه زندگی صورت دیگه ای پیدا می کنه و زندگی صیقلی تر میشه .جملات کتاب پر از درس و نکته های عالی است برای فراموش نکردن و بهره در زندگی ... بزرگترین درسی که از پایان باز کتاب گرفتم اینکه به آدم ها اجازه انتخاب بدیم و به انتخاب آنها احترام بزاریم و برای داشتن آدم ها تلاش کنیم و زود نگذریم .
به نظرم در به شهرت رسیدنِ این کتاب کمی اغراق شده و به درد افرادی میخوره که خواستار این هستن که با همزادپنداری با شخصیت اصلیِ کتاب، مرحمی بر رنجشهاشون بذارن تا کمی از ترسهاشون فارق بشن و احساس آرامش (ولو موقتی) داشته باشن. در غیر این صورت، کتاب مذکور نمیتونه چیز زیادی به خواننده اضافه کنه و پس از پایان کتاب باعث بشه که تغییرات کافی در حوزهی آگاهی فرد ایجاد بشه. همچنین باید بگم در هنگام مطالعهی کتاب به وفور احساس میکردم که متن از عوامزدگی بسیاری رنج میبره که خیلی توی ذوقم میخورد، متاسفانه این در حالی بود که شروع داستان خیلی خوب بود و برام نوید دستیابی به تعاریفِ جدیدی از زندگی و روان پیچیدهی انسان میداد اما متاسفانه این خصیصه با پیشرویِ داستان کمرنگ و کمرنگتر شد.
اولین کتابی بود که از موراکامی میخوندم بنظرم ادم های درونگرا که تنهایی رو تجربه میکنند خیلی میتونن با شخصیت اصلی داستان همزادپنداری کنند ، یا حتا افراد برونگرایی که با درونگراها در ارتباط هستند ودوست دارند بیشتر از افکار و احساساتشون بدونند . داستان پرکشش بود من با کششی نزدیک به ۷۰ درصد به خوندن داستان ادامه میدادم اما پایان داستان ، همونطور که باقی نظرات گفتن ، باز هست و علت چند اتفاق مشخص نشد و همینطور رابطه سارا و سوکورو ... که خب تو ذوق منمخورد واقعا یه جورایی اذیت شدم وحس تلف شدن وقتم بهم دست داد اما ارزش یکبار خوندن رو داره چون توصیف دقیق لحظه لحظه احساسات و افکار سوکورو راجع به روابطش و زندگیش خیلی جذاب بود.
ترجمه آقای حقیقت بسیار روان بود. کتاب روایت قصه ای دوست داشتنی و آرام بود و به راحتی میشد با تک تک شخصیت ها ارتباط برقرار کرد. فضاسازی ها و بیان احساسات آدم های قصه از سرگذشتشون، دیالوگ های قشنگی که برای رهایی از افسردگی و کمبود اعتماد به نفس مطرح میشه، پخش شدن موسیقی دلپذیر فرانتس لیست توی سالهای مختلف قصه ای که روایت میشه، همه و همه از نکات مثبت داستان موراکامی هستش. البته که به داستان نقد هایی هم وارده مثل دلایل عجیبی که دوستان سوکورو (شخصیت اصلی) برای کنار گذاشتنش از گروه مطرح میکنن یا پایان نامعلوم داستان. با این همه کتاب ارزش خواندن داره به خصوص اگر آدم نسبتا درون گرایی باشید.
اول که شروع به خواندن کتاب کردم خیلی جذب نشدم و اما یکم که داستان جلوتر رفت آنقدر جذاب بود برام که همش دنبال فرصتی برای خوانش بودم. ترجمه خوبی داره و اینکه آقای مترجم به شعور خواننده احترام گذاشتند و خودشون جاهایی که مجبور بودن سانسور کنند داخل پرانتز چند نقطه گذاشتند که خواننده بفهمه اینکاها سانسور شده.
اين كتاب ، داستانش، پردازش شخصيتهاش، فضاسازي هاش ، فوق العاده س... با ترجمه هم به خوبي مي شه ارتباط برقرار كرد ولي پايان كتاب و نتيجه گيري نهايي ستاره كتاب به نظرم بي نظير بود . هر چي بگم لو مي ره ولي خواندن از موراكامي يه صبر خوبي مي خواد كه درونگرايي شخصيتها رو تاب بياري. اين كتاب رو به شدت به همه ي سي ساله ها به بعد پيشنهاد مي كنم. درونگراها سر ليست هستن