کتاب صوتی سروژ؛ یک مترجم قاتل (قسمت چهارم) سوسن سیرجانی فیدیبو

اپیزود چهارم سریال "سروژ، یک مترجم قاتل!" با روایتی پر تنش از عملیات‌های سازمان نظامی حزب توده آغاز می‌شود. سروژ، حالا در نقش مسئول شاخه تعقیب، درگیر یک سری سرقت‌های بزرگ از بانک‌ها می‌شود تا منابع مالی حزب را تامین کند. این عملیات‌ها، در اوج فشار امنیتی پس از کودتای ۲۸ مرداد و با نظارت تیمور بختیار، شرایط را برای اعضای حزب دشوارتر از همیشه می‌سازد. در این میان، خانه خواهر سروژ تبدیل به یک مرکز مخفی برای برنامه‌ریزی عملیات‌ها می‌شود و خانواده استپانیان، ناخواسته درگیر مبارزات سروژ می‌شوند.

با اینکه برخی از عملیات‌های حزب با موفقیت به سرانجام می‌رسد، اما یک اشتباه پیش‌بینی نشده در یکی از سرقت‌ها، زنگ خطر را برای سروژ و هم‌تیمی‌هایش به صدا درمی‌آورد. این واقعه، هشداری جدی برای حزب توده است و فشار نیروهای امنیتی بر اعضای آن را به شدت افزایش می‌دهد.

در ادامه، سریال به ماجرای برنامه‌ریزی برای ترور تیمور بختیار، فرماندار نظامی تهران، می‌پردازد؛ ماموریتی که به سروژ سپرده می‌شود و او را درگیر پنهان‌کاری‌ها و مخاطرات بی‌سابقه‌ای می‌کند. اما یک دستگیری غیرمنتظره و افشای اطلاعاتی حیاتی، تمام نقشه‌ها را بر هم می‌زند و به موج گسترده‌ای از بازداشت‌ها در میان افسران و اعضای حزب توده منجر می‌شود. خانواده سروژ نیز از این وقایع در امان نمی‌مانند و مجبور به تغییراتی ناخواسته در زندگی خود می‌شوند.

با دستگیری سروژ، او به زندان قزل‌قلعه منتقل می‌شود و در آنجا با دشواری‌های بازجویی، شکنجه و تنهایی سلول انفرادی روبرو می‌گردد. در این شرایط بحرانی، سروژ مجبور به تصمیم‌گیری‌های حیاتی برای بقا می‌شود. او در تلاش برای مدیریت وضعیت خود، با سرهنگ زیبایی، بازجویش، رابطه‌ای پیچیده و غیرمعمول برقرار می‌کند؛ رابطه‌ای که نه تنها برای او، بلکه برای سایر زندانیان یک معما باقی می‌ماند.

همچنان که افشای اطلاعات در زندان ادامه می‌یابد، سروژ با حقایقی تلخ مواجه می‌شود و باید بین وفاداری به آرمان‌های از دست رفته‌اش و میل به زندگی و آزادی یکی را انتخاب کند. این اپیزود، بهای سنگین مبارزه و انتخاب‌های دشوار را در یک دوره پرآشوب تاریخی به تصویر می‌کشد و بیننده را با ابهامات عمیقی درباره سرنوشت سروژ تنها می‌گذارد.