کتاب تو مثل من فردا دنیا آمدی برگزیدهای از نامه نگاریهای مارینا تسوتایوا (1941-1892) و باریس پاسترناک (1960-1890) است به یکدیگر.
برای مارینا تسوتایوا، شاعره بزرگ روس که بیش تر عمرش را در تبعید گذرانده (چکسلواکی و فرانسه)، و باریس پاسترناک، نویسنده دکتر ژیواگو که ساکن شوروی است. نامهها همچون قوسی صعود میکنند، اوج میگیرند، کاهش مییابند، متلاشی میشوند، و سرانجام از بین میروند. نامهها آزمایشگاهی هستند برای سرودن، برای نوشتن، آزمایشگاهی برای زیستن و فرو نرفتن. زیرا رویدادها و برخوردهای مهم زندگیشان در این بستر شکل میگیرند.
پیش از آغاز این مکاتبه چهارده ساله، پاسترناک و تسوتایوا تنها یکی دو بار در مسکو همدیگر را دیده بودند، اما بی حاصل.
سال 1922، وقتی تسوتایوا شوروی را ترک میگوید و ساکن برلین میشود، درحالی که پاسترناک در مسکو به سر میبرد، آثار یکدیگر را کشف میکنند، یکی در دیگری «شاعر» واقعی را میبیند و عشق خیالی آغاز میگردد. شگفتی نامهها در فاصله این دو نفر است. در نیافتنی، درناشدنی. نامهها رابطه خیالی، رویایی و ماورایی تسوتایوا با پاسترناک را به واقعیت تبدیل میکنند.
میان این دو، برای چند ماه در سال 1926، نگارنده دیگری هم ظهور میکند: راینر ماریا ریلکه (1926-1875)، «شاعر شاعران» ، و این تثلیث عاشقانه با تمام پیامدهایش تا مرگ ریلکه ادامه مییابد.
پس از ملک گرسنه و ایرانیتر، نهال تجدد با انتخاب از میان دویست نامه و ترجمه آنها از متن فرانسه، نگاه خود را بر این مرکب رویا و عشق بیوصال انتقال میدهد.
بخشی از کتاب
تسوِتایوا به پاسترناک
۲۹ ژوئن ۱۹۲۲، برلین
باریس لِئونیدویچ عزیز!
گذاشتم نامهی شما در من سرد شود؛ گذاشتم زیر خرابههای دوروزه خاک خورد؛ از آن چه خواهد ماند؟
خاکسپاری تاتیانا فیودورونا. با کوگان هستم، و با کسی دیگر، ناگهان ـ دستی روی آستینم ـ مثل پنجه. شما.
و تابوت: سفید، بدون دستهگل و ـ نهچندان دور ـ گنبد صومعهی دِویچی: تسکیندهنده و غمخوار. اکنون مهمتر از همه: ما کنار قبر هستیم. دیگر دست روی آستینم نیست. شانهام گواهی میدهد ـ مثل همیشه، در نخستین ثانیهی پس از جدایی ـ شما اینجا هستید و یک قدم عقب رفتهاید.
به تاتیانا فیودورونا میاندیشم. به آخرین آسمان زمینیاش. وقتی که به دوروبر نگاه میکنم، شما دیگر اینجا نیستید: غیبت.
این آخرین دیدار من با شماست. دقیقاً یک ماه بعد ـ روزبهروز ـ من رفتم.
از رفتن خودتان بنویسید ـ آیا برای همیشه میروید؟ (آیا متعلق به دنیای ویزاها، فرمها، میلیاردها نیستید؟) اینجا زندگی دلنشین است: نه این شهر (این یا هر شهر دیگر) ـ گمنامی ـ فضاهای بزرگ! بهخوبی میشود از آدمها گذشت. کمی مانند آن دنیا. دستتان را میفشرم.
م. ت.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 383.۱۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۶:۴۸:۴۵ |
نویسنده | راینر ماریا ریلکه |
نویسنده دوم | مارینا تسوتایوا |
نویسنده سوم | باریس پاسترناک |
مترجم | نهال تجدد |
راوی | نهال تجدد |
راوی دوم | الهه احسانی |
راوی سوم | اشکان عقیلی پور |
راوی چهارم | محمد صدیقی مهر |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱ ۴۰۳/۱۲/۰۸ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من با این کتاب حسی را که انتظار داشتم نگرفتم .من نهال تجدد را تا حدی میشناسم پاسترناک را از ژیواگو آشنا هستم اما در این بدنیا آمدن فردا من نتوانستم این دو را بهتر د رک کنم.شاید باید دوباره بهتر از قبل گوش کنم .شاید .نمیدانم
مدت زمان را اینجا نوشته یک ساعت و پنجاه و هشت دقیقه...ولی نزدیک هفت ساعت، از چنان عشق عمیق وسیعی میشنوید که انگار از دنیای دیگری آمده...با زبانی آغشته به معجزهی شعر...