هفته کتاب - ایرانی - 80%
کتابهای این لیست
درباره ی پستچی
سال هاست که با آمدن تکنولوژي، نامه هاي کاغذي جاي خود را به نامه هاي الکترونيک داده اند. نامه رسان ها در لابلاي تاريخ گم شده اند و عاشق و معشوق هاي زيادي از تبادل نامه هاي کاغذي به تبادل پيام در صفحات ......
درباره ی نان داغ، کباب داغ
ما «ايرانيان» صرفا آموختهايم با به خاطر سپردن چند سطر توضيح، آن هم توضيحات آبدوغخياري و ارائه آن با رسم شكل و نمودار به اساتيد مربوطه، سر و ته قضيه آموزش، تسلط و وقوف بر علم «تاريخ» را هم آوريم كه ......
درباره ی آب دوغ خیار
میگویند هنگامیکه کریمخان زند با لقب وکیلالدوله بر مملکت ایران حکومت می کرد، آغامحمدخان قاجار و برادرزادهاش خانباباخان (بعدها فتحعلیشاه قاجار) که در سنین نوجوانی بوده در دربار کریمخان و تحت نظ ......
درباره ی کوتاه کردن موی مرده
سیندرلا آن روز، صبح زود از خواب بیدار شد. صبحانهی همهی اهل خانه را داد، ظرفها را شست، بعد شروع کرد به پاک کردن سبزی. برای ناهار غذا را آماده کرد. همه آمدند ناهار را خوردند. بعد سیندرلا آمد، باز همه ......
درباره ی انتخاب
زن و مرد در برابر پیر ما دو زانو نشستند. پیر ما هشدار داد که آن دو از دو فرقه حیدری و نعمتی هستند و پدرانشان و پدران پدرانشان دستشان به خون همدیگر آلوده است، پس چگونه راضی به یکی شدن آنها خواهند شد؟ ......
درباره ی من دختر نیستم
از فرودگاه تاکسی گرفت. دربست. مقابل خانهاش آن طرف خیابان زیر تیر چراغ برق پیاده شد. ساک بزرگ چرخدار را گذاشت روی زمین. تا دور شدن تاکسی و تمام شدن صدای موتورش ایستاد. نگاه کرد به ساعت مچیش. بیشتر از ......
درباره ی من آنا کارنینا نیستم
مجموعه داستان «من آنا کارنینا نیستم» نوشته چیستا یثربی ( -۱۳۴۷) نمایشنامه نویس و نویسنده معاصر است. یثربی تا کنون جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف دریافت کرده است. این مجموعه حاصل دوازده داستان کوت ......
درباره ی او را دیدم زیبا شدم
مادر،مادر،مادرجان! اینجا نمی دانم کجاست خیلی تنها هستم.پدر که نمیدانم کجاست،خیلی گرفتار است.تو که نمی دانی چه می خواهی،خیلی سرگردانی.آخر ما کی دور هم جمع می شویم؟این رحم سرگردان وتوخالی تو که مال من و ......
درباره ی شیدا و صوفی
ژانر معمايي و پليسي سبکي محبوب و پرطرفدار در جهان است. نويسندگان بنام و شناخته شده اي توانايي هاي خود را در اين ژانر به اثبات رسانده ‎اند. آگاتا کريستي را مي توان ملکه ژانر جنايي در ادبيات جهان د ......
درباره ی خواب گل سرخ
نمیتوانم احساسم را توضیح دهم، حس میکردم همهی دنیا، نقاب به چهره دارد. دیگر سخت میشد اطمینان کرد. من حتی تصورش را هم نمیکردم که حامد و مریم خواهر و برادر نباشند! بهخصوص اینکه شباهت چهره هم داشتن ......
درباره ی بی بی شهرزاد
شیراز، از هر دری که میزدی بیرون، خیال میکردی زنی آن دورها آتشی روشن کرده، تنها نشسته کنارش و با چوبی بلند هیزمهای خیس نیمسوخته را جابهجا میکند. من، تنها، نشسته بودم کنار آتشی که خودم روشن کرده ب ......
درباره ی کسی صدا می زند لیلی
چند وقت بود سروکلهي يک نفر توي زندگيام پيدا شده بود و حسابي فکرم را مشغول کرده بود. البته از آن آدمهايي نبود که راه و بيراه جلويت سبز ميشوند و ژست روشنفکري ميگيرند. يا از آنهايي که دل و روده و ......
درباره ی فهرست حسرت ها
باران همچنان به جان درختان برهنه افتاده و تازیانهشان میزند. باد نیز همدست باران شده و تا آنجا که در توان دارد میتازد. خیابان را مه گرفته، چترهایی به سرعت به این سو و آن سو میدوند. چترش را به سخ ......
درباره ی گوزن طولانی
در آلاسکا سرخپوست، برف، گوزن شمالی و احتمالاً اگر خوب بگردید و شانس با شما یار باشد، طلا چیزهای چندان غریبی نیستند. اما اگر به این مجموعه یک کارمند میزنشین ایرانی که از روزمرّگی فراری است و یک گرو ......
درباره ی نگاه مرده
- معرفی کتاب نگاه مرده کتاب نگاه مرده، نوشتهی کارَن اقوامی، شما را وارد زندگی پر حادثهی اِریک جونز ۲۸ ساله میکند. این رمان داستان درگیری بیوقفهی اریک با ناپدید شدن و مرگ نزدیکانش است و ذهن پریشا ......
درباره ی بیست داستان از بیست نویسنده ی زن ایرانی
زن جوانی از پشت پنجرهی اتاق سرک کشید و خندید. دکتر گفت: «این زن را میبینی که این قدر سالم و سرحال است. یک موقع میبینی همین وسط حیاط لخت شد و شروع کرد به دویدن و فحش دادن. تا عصر، تا شب، تا هر وقت ......
درباره ی پنج پ ری نیلوفری
روزی امپراتور از وزیرش پرسید: «چرا ما در میان این همه بازیکن، حتی یک بازیکن خوب نداریم؟» وزیر گفت: «سرورم. همهی آن مردان که من، خدمت شما فرستادم، بازیکنان خوبی بودند...» امپراتور گفت: «پس چرا همه ......
درباره ی چوب خط
راننده لامپهای آبیفیروزهای سقف را روشن کرد. اتوبوس راه افتاد. خوابم میآمد. چشمهام را بستم، نفس عمیقی کشیدم. دلم میخواست خودم به رکسانا بگویم که چه اتفاقی افتاده است. ......
درباره ی قصه های صمد بهرنگی جلد 2
ما با خواندن افسانههای قدیمی باز میفهمیم که انسانهای قدیمی هم مثل ما آرزوهای بلندی داشتهاند و همیشه در پی رسیدن به آرزوهایشان بودهاند. مثلاً افسانههای قدیمی به ما نشان میدهد که بشر از زمانهای ......
درباره ی آتش از پشت شیشه
روی پله مینشینم و به باغچه نگاه میکنم. پاییز است و هوا خسته و بلاتکلیف. گاهی آفتابی است و گاهی عبوس. نمیدانم باید پشت سرش آب بریزم یا نه. روزهای اول ازدواج هر بار که دارا به سفر میرفت، پشت سرش آب ......
درباره ی دیروز خیلی دیره
یکی از همین روزهای معمولی و عادی بود که در مجلس ختم پدر یکی از همکارانم دیدمش. مجلس در یکی از سالنهای هتلی در تهران بود با میزهای گرد که مهمانها دورش نشسته بودند و باهم خوشوبش میکردند. صدایش را ......
درباره ی مادر، عشق و دیگر هیچ
«بارون گرفت، چه بارونی، جر و جر. خواستن یه جا پیدا کنن که بارون بهشون نخوره. اینور میرفتن، اونور میرفتن، دنبال یه جا میگشتن. یه هو یه صدایی اومد: آهای ماه پری، آهای خورشید پری... برگشتن دیدن یه س ......
درباره ی شوخی های پسران آدم
در این کتاب بیشتر شوخیهایی آمده است که آقایان دربارهی خانمها ساختهاند. چون به نظر گردآونده بهتر است خانمها به جای آنکه با جنس مخالفشان در ستیز باشند، با شوخی و خنده از نوع احساسها، عقدههای روح ......
درباره ی ناگهان خورشید
عصر جمعه است و مشغول آشپزی هستم. اطلس صبح تماس گرفت و گفت چون دیر به تهران میرسد و از ساعت و رود به خوابگاه گذشته میآید پیش من. مثل همیشه میپذیرم. تنهایی همچون زهری کشنده در رگهایم نفوذ کرده و من ......
درباره ی شوخی های دختران حوا
در این کتاب بیشتر شوخیهایی آمده است که خانمها دربارهی آقایان ساختهاند. چون به نظر گردآونده بهتر است آقایان به جای آنکه با جنس مخالف دائم دعوا کنند یا سرش غر بزنند، با شوخی و خنده از نوع احساسها، ......
درباره ی بی خود و بی جهت
صدای کشیده، جیغ منیژه و بسته شدن در خونه. مامان رو به طرف تخت هل دادم، عروسک کوکی رو که بابا از فرنگ آورده بود برداشتم و خودم رو به کوچه رسوندم. قدمهای کوچک و تسلیم منیژه و کفش قرمز وِرنیش که مامان ......
درباره ی آن جا، پایین پله ها
دارم یک نوک قاشق خامه را از وسط کاسهی بُرش برمیدارم که دست علیآقا از پشت سر، با پیشدستی نان و سبزی، همراه پنیر و گردو پیش میآید. «تنهایی...؟» هربار همین را پرسیده است و من هم هربار گفتهام: «نه! ......
درباره ی راند (1 )
در دورهی دانشجویی است که احساس «آدم بودن» میکنید و فکر میکنید کسی هستید! خب در دانشکدهی پزشکی این احساس خیلی قویتر است! دورهی دانشجویی دورهی تجربههای تازه است، کارهایی که تابهحال نکردهایم؛ ......
درباره ی نامه به کافکا
در یک سو فرانتس کافکا ایستاده، پرهیاهو و متفکر. در سوی دیگر خود روایت گر کتاب. درباره کافکا می توان هیچ نگفت. چون درباره او آنقدر گفته شده که بی نیاز از هر معرفی است. اما روایت گر کتاب! نمیکن آدمی ......





























