کتاب شیدا و صوفی نشر قطره

ژانر معمایی و پلیسی سبکی محبوب و پرطرفدار در جهان است. نویسندگان بنام و شناخته شده‌ای توانایی‌های خود را در این ژانر به اثبات رسانده‌‎اند. آگاتا کریستی را می‌توان ملکه ژانر جنایی در ادبیات جهان دانست. اما در ایران چندان به این سبک پرداخته نشده و جای خالی داستان‌های معمایی و جنایی در ادبیات ایران کاملا احساس می‌شود. کتاب «شیدا و صوفی» را می‌توان جزء اولین تلاش‌های نویسنده برای ورود به پلیسی و جنایی دانست. این کتاب در ادامه‌ی کتاب قبلی نویسنده یعنی کتاب پستچی نوشته شده است و ارتباط تنگاتنگی با شخصیت‌های اصلی رمان پستچی دارد.

درباره‌ی کتاب شیدا و صوفی

شیدا و صوفی روایت‌گر ماجرای یک قتل است. یک زن خبرنگار با نام مستعار شیدا مستور یا چیستا به دنبال بازکردن گره معمای این قتل است. داستان کتاب با ماجرای صوفی آغاز می‌گردد. صوفی از دوست خود به نام آرش درخواست می‌کند به مدت 3 یک سرپناه برایش فراهم کند. آرش، به صوفی اقامت در خانه‌ی پدربزرگش را پیشنهاد می‌دهد و او را با پدربزرگش تنها می‌گذارد.

داستان به جلو حرکت می‌کند. آرش اکنون مظنون به قتل است. زیرا جسد سوخته‌س صوفی در دره پیدا شده است. چیستا برای حل این معما از دوست قدیمی خود کمک می‌گیرد و پای شخصیت علی از داستان پستچی به ماجرای قتل باز می‌شود. شیدا و صوفی داستانی بسیار جذاب و پرکشش است و عنصر هیجان در تمام قسمت‌های آن به چشم می‌خورد.

چیستا یثربی روانشناس، نویسنده، کارگردان

چیستا یثربی نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما در ۲۷ مهر سال 1347 در تهران متولد شد. او، فرزند دوم خانواده ای تحصیل کرده است. مادرش داستان نویس بود و پدرش هم گاهی دست به قلم می‌شود. یثربی دانش‌آموخته رشته روانشناسی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاه الزهرا تهران است و مدتی به تدریس در این دانشگاه پرداخته است. او دکترای خود را با موضوع تئاتردرمانی از دانشگاه تورنتو اخذ کرده است. 

چیستا یثربی در سال 1376 مصاحبه‌ای با مجله پیام زن انجام داده و نکات جالبی را از شروع فعالیت‌های هنری خود بیان کرده است. طبق گفته‌های خودش، یثربی فعالیت حرفه‌ای خود در تئاتر را از سال 1368 آغاز کرد. او تئاتر را از کلاس‌های آموزشی جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا و فرهنگسرای نیاوران آموخت و دوره‌های اولیه‌ی بازیگری وکارگردانی را در کانون تئاتر بانوان یاد گذرانده است. در همان بازه‌ی زمانی اولین اثر او با نام «اتاق آینه» با همکاری بهزیستی به اجرا درآمد. این نمایش بین سال‌های ۷۲ تا سال ۷۴ با استقبال خوبی مواجه گردید و به عنوان یک طرح موفق در بین هنرمندان شناخته شد. علت موفقیت این کار را می‌توان طرح مشکلات حقیقی از سوی مردم و سوژه‌ها‌ی برخاسته از بطن جامعه دانست. نمایش «اتاق آینه» را می‌توان اولین تلاش‌های او برای شروع تئاتر درمانی دانست. چیستا یثربی به فعالیت‌های خود در زمینه کارگردانی تئاتر ادامه داد و نمایش‌های  «دادگاه جادویی»، «جمعه دم غروب» و بعد «سرخه سوزان» را بر روی صحنه برد. نمایش «سرخه سوزان» در سیزدهمین جشنواره فیلم و تئاتر فجر به عنوان کار برتر شناخته شد.

یکی از ویژگی‌های آثار چیستا یثربی پرداختن به زندگی انسان‌های معمولی است. او در سال 1375 تئاتر «پهلوان ریزه» را کارگردانی نمود. اغلب افراد این نمایشنامه افرادی با استعداد هستند. اما با وجود نبوغ خود در جامعه به چشم نمی‌آیند. او دغدغه‌ی اصلی خود را برای پرداختن به کارِ تئاتر، مردم و زندگی آن‌ها نام برده است.

چیستا یثربی بعد از کارگردانی نمایش «میهمان سرزمین خواب» وقفه‌ای ۸ ساله در کار کارگردانی تئاتر داشت. او علت این وقفه را مسئولیت سنگین خود در مرکز «هنرهای نمایشی» و نیاز مبرم این به نمایشنامه نویس عنوان کرده است.

فعالیت‌های ادبی و هنری چیستا یثربی

این نویسنده‌ی توانا تاکنون آثار ادبی مختلفی را در کارنامه‌ی خود ثبت کرده و نمایش‌نامه‌های مختلفی به اجرا در آورده است این آثار را می‌توان در سه دسته‌ی فیلم‌نامه، تالیف رمان و ترجمه و کارگردانی تئاتر طبقه بندی نمود.

فیلم‌نامه: چیستا یثربی فیلم‌نامه‌ی فیلم«عکس دسته جمعی با خانم بزرگ» به کارگردانی «سیما تیرانداز» را به رشته تحریر درآورده است و فیلم‌نامه‌ی فیلم «دعوت» را به درخواست «ابراهیم حاتمی کیا» در سال 1387 نوشته است.

تالیف رمان/ ترجمه: چیستا یثربی با سال‌ها تجربه در زمینه نویسندگی و کارگردانی در بین هنرمندان فردی شناخته شده محسوب می‌شود. اما مخاطبین عام تا حدی با آثار او بیگانه بودند. انتشار رمان پستچی باعث نام او را بر سر زبان‌ها انداخت و شهرت بسیاری برای او ارمغان آورد. پستچی داستان واقعی زندگی او و یک روایت خواندنی از عشقی زودهنگام است. کتاب پستچی توسط نشر قطره منتشر شده است و تا سال 98 به چاپ هفدهم خود رسیده است. تجدید چاپ مکررپست چی نشان‌دهنده توجه و استقبال زیاد از این کتاب است. کتاب «کوتاه کردن موی مرده»، «خواب گل سرخ»، «از خواب تا مهتاب»، «شیدا و صوفی» و «من آناکارنینا نیستم» مشهورترین آثار این نویسنده‌اند

یثربی به عنوان مترجم هم آثار خوبی را ترجمه کرده است. ازآثار او در این زمینه می‌توان به «کفش‌های آبنباتی» اثر جوان هریس، «داستا‌ن‌های بیدل شاعر» نوشته‌ی جی.کی.رولینگ و «سرزمین تازه» نوشته‌ی اکهارت تول اشاره کرد.

کارگردانی تئاتر: چیستا یثربی حدود 15 نمایش را روی صحنه کارگردانی کرده است. از میان آن‌ها می‌توان «زنی که تابستان گذشته رسید»، «بانو و مرد مرده»، «دخترک شب طولانی و راحیل»، «زندگی شاید»، «عاشقانه تا 8 بشمار»، «برخورد نزدیک از نوع آخر»، «هتل عروس»، «چشم‌هایش می‌خندد»، «محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه»، «آخرین پری کوچک دریایی»، «دو مرد و دوز ن در آکواریوم و شعبده و طلسم»، «زنان مهتابی، مرد آفتابی» و «دو مرغ آخر عشق» را نام برد. یکی از مطرح‌ترین نمایش‌های او تئاتر«جنایت و مکافات» اشاره کرد. این نمایش در چند جشنواره خارجی اجرا شد و جایزه بازیگر اول را ازآن خود کرد.

در بخشی از کتاب شیدا و صوفی می‌خوانیم

خودم دیدمش. مثل سایه ی یک زن اساطیری با من حرف زد. دستم را گرفت و بعد ناپدید شد...

پیرمرد نشسته بود و پیپ می کشید. پولش را گرفت و به علی گفت: «این باررچیزی نگفتم. از هیکلت نمی ترسم. عمرمو کردهم. پس دفعه ی بعد یه بیلم بیار که منو تو حیاط پشتی چال کنی! به بار دیگه این درو بزنی یا من تو رو می‌کشم پا تو منو! فرقی هم برام نداره.»

به علی گفتم:«تو رو خدا هیچی نگو!»

درماشین هر دو ساکت بودیم. صدای فکر علی را می شنیدم.

گفتم:«من خیال باف نیستم!»

گفت:«غلط حدس زدی خانومی! داشتم فکر می‌کردم تو اون جوری از پله ها نمی‌افتی... یه چیزی بوده!»

گفتم:«پلیس تو گذشته‌ی این مرد هیچی پیدا نکرده. چون آرش هیچ وقت از بابابزرگش حرفی نزده. پسره خیلی زود به قتل اعتراف کرد.»

صدای آرش در ذهنم پیچید:

با صوفی دعوام شد. می‌خواست با پسرعموش و یه مرد غریبه از مرز رد شه. دلیلشو بهم نگفت. زد تو گوشم. من دیگه نفهمیدم چی کار می‌کنم.

شالشو دور گردنش پیچیدم. دست و پا می‌زده نمی‌فهمیدم. وقتی بی حرکت شد تازه فهمیدم! جسدو گذاشتم تو ماشینش... فرار کردم.

چیزی این وسط کم بود. جسد صوفی بعد از افتادن ماشین ثه دره پیدا شده بودا چه کسی ماشین را تا دره برده بود؟ آرش هیچ وقت چیزی نگفت. موضوعی را مخفی می کرد. چه چیزی آن قدر مهم بود که حاضر بود به خاطرش در هجده سالگی بمیرد؟

به علی گفتم:«فکر می کنم همه چی به خونه ی اون پیرمرد مربوطه!»

علی گفت:«مدرکی نداریم خانوم! پدر آرش که گفتی با هیچکی حرف نمی‌زنه. مادرشم طلاق گرفته و آلمانه. اینم از آرش. حاضره بمیره و هیچی نگه!»