کتاب روزی که رهایم کردی نشر نون

‏دیشب نشستم این کتاب رو خوندم، کتاب خوبی نبود، ولی نمی‌توان لیبل بد هم بهش بزنم، دغدغه های یک زن تنها بعد از جدایی، مسئولیت های مادرانه‌اش و ذهنی شکست خورده، روحی لطمه دیده و آشفته. تمامی زن‌ها شاید این حس را درک کنند زیرا برای همه اتفاق افتاده که چنین شکست‌هایی را تجربه کنند.‏شاید درک حس‌ این زن برای هر کسی ملموس نباشد، اما حقیقتش را نمی‌توان انکار کرد. متاسفانه حجم تفکرات درونی زن، آشفته، بی بند و بار و بدون یک روند روایتی درست نوشته شده، که می‌تواند هم از ترجمه باشد. اما داستان تو را تا یک‌جایی همراه می‌کند، از جایی دیگر رهایت می‌کند‏و بعضاً خسته میشوی، از یک جایی تکرار مکررات می‌شود و میتوانی حدس بزنی این زن در این اوضاع پریشان می‌ماند. ترجیح میدهی زودتر خودش را جمع و جور می‌کرد، اما تا لحظه آخر اینطور پیش نرفت.

عالی نیست اما افتضاح هم نیست، توصیف احساسات زن شکست خورده و سیر تحول احساساتش از غافلگیری به خشم بعد از اون به ناامیدی رو خیلی خوب بیان کرده اما در بعضی جاها زیاد به ریز جزییات احساس زن پرداخته آدم حس میکنه یه سری جملات پشت سر هم دارن تکرار میشن که کلافه کننده میشه، بعضی جاهای داستان سردرد گرفتم از این کلافگی که فضای داستان به آدم تزریق میکنه به علاوه ترجمه ای که میتونست روونتر باشه به جای اینکه داستان رو‌ گنگ و نامفهوم کنه. البته بعضی جملات و لحظات داستان هم بی نهایت تاثیر گذارن مخصوصا اینکه اگه خواننده تجربه عاطفی مشابهی داشته باشه.

تااینجا نزدیک ۲۰۰صفحه همش خودخوری و تفکرات مشوش و پریشان همراه با ترجمه ی ناشیانه بود... اینکه چرا یک زن اینقدروابسته به مردی ست که اصلا ازاول هم نبوده... مترجم هم انگار اصلا با گرامر زبان اصلی کتاب آشنایی کاملی نداشته، اینکه درجمله بندی های فارسی فاعل و فعل و مفعول با مثلا زبان انگلیسی،جایگاهاشون فرق داره... مثل اینه که بجای من دوستت دارم بگی،من دوست دارم تورو... که مثلا امانتدارباشی؟؟

داستان زنی که سالهاست بسترو برای موفقیت مرد هموار کرده و در عین حال به شدت وابسته به مرده،در نهایت اون مرد رهاش میکنه و زن درگیر بحران روحی میشه... نشون دادن بحران روحی زن،بیخود نبوده و در خدمت پیام اصلی کتاب بوده.اون زن مجبور میشه رو پاهای خودش بایسته و اینکار بشدت سخته براش..... در نهایت چندین سوال برای من به وجود اومد: تا چه حد گذشتن از موفقیت شخصی خود به نفع موفقیت شخصی همسر جایزه؟!مرز وابستگی کجاست!آیا ارزشش رو داره؟

اینکه از داستان کتاب خوشتان بیایید یا نه مسیله ای شخصی است اما تدوین آن بینهایت ماهرانه انجام شده است. اینکه خود را در نقش شخصیت کتاب ببینید چیز غریبی نیست.اما در این کتاب در جنون موقت و اختلال های روانی راوی نیز احساس حضور و همزاد پنداری دارید و این به نظرم هنر نویسنده آن بوده است.در صفحات کتاب گاهی حتی فراموش خواهید کرد که نفس بکشید.د ر مجموع به نظرم کتاب فوق العاده ای بود.

اصلا ازنوع نویسندگیش خوشم نیومد فقط نوع احساسات روزمرگی و وابستگی به شوهرش و حس وحالرو میگفت اه اه چقدر اوایل کتاب حس افراد وابسته به شوهر رو القا میکرد که هبچکارب نمیتونن بکنن ووابسته به موجودی مذکر به اسم همسرن...کلا داستان یارمان نیست یه جور دلنوشتهیا هرچیز دیگه که اصلا خوب نبود

داستان شاید تا نیمه راه تکراری و حوصله سر بر باشد (از ترجمه به نظر تحت اللفظی بعضی جملات هم نباید غافل شد. بعضی اوقات واقعا متوجه معنی بعضی پاراگرافها نمی‌شوید.) ۳۰ درصد آخر داستان خیلی خوب پیش رفت. پایان‌بندی داستان رو دوست داشتم. دور از انتظار نبود، ولی جالب تمام شد.

داستان جذاب و شوکه کننده ای داره، بخصوص برای زنها و دخترایی که یکدفعه خودشون رو تنها و رها شده میبینن‌. برای من جنگیدن این زن، حسهای فوق العاده و زنانگیش و همینطور قلم فوق العاده نویسنده خیلی عالی بود. دختر پنهانم هم همینطور بود

پر از چالش و کشش‌ مداوم ذهنی ولی بسیار اموزنده برای مقابله با جریانات تلخ زندگی بخصوص برای خانم ها. بخشی از زندگی دردمند یک زن رهاشده را نشان میدهد و مشکلاتی که با آن‌ها دست و پنجه نرم میکند تا رسیدن به یک آرامش بعد از طوفانی نفس‌گیر. توصیه می‌شود.

هرکتابی که از النا فرانته در میاد حتما یک پدیده است. بعضی موضوعاتش تلخ هستش و لی بکر و جذابه. انگار در روح ادم نقل میزنه. عشق پر ازار و دختر پنهانم هم همینطور بودن.