نیکولا یون نویسنده امریکایی - جاماییکایی از خلاقترین و خوششانسترین نویسندههای این سالها بوده است. روایت او از مضمون مکرر عشق، کاملا تکنیکی و دست اول است. رمان «همهچیز، همهچیز» که جوایز بسیاری نیز گرفته، علاوه بر ساختار کلاسیک در پیرنگ، از تمامی مدیومهای روز نیز برای روایت کمک میگیرد. تکنیک های روایی او گاهی با تصویرگری همسرش دیوید یون نیز همراه شده است.
بخشی از کتاب
از پنجره رو برمیگردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که میدانم همهی آن چیزها را از دست دادهام، چطور میتوانم بقیهی عمرم را با این عذاب سر کنم؟ چشمهایم را میبندم و سعی میکنم بخوابم. اما تصویر چهرهی قبلی مامان، آن همه عشق فداکارانهای که در چشم هایش موج میزند، دست از سرم برنمیدارد. پس به این نتیجه میرسم که عشق چیز فوق العاده وحشتناکی است. دوست داشتن کسی به همان شدت که مامان من را دوست دارد باید شبیه جان کندن قلب آدم بیرون از سینهاش، بدون پوست، بدون استخوان و بدون هیچ محافظهای باشد. عشق چیز وحشتناکی است و از دست دادنش از آن هم بدتر است.