کتاب فریاد افتخار نشر انتشارات بهنام

این خیال است که ما را وارد به دنیای هیجان انگیز می‌کند. دنیای که برای همه سنین جذابیت دارد.

نقد و بررسی کتاب فریاد افتخار

کتاب فریاد افتخار  A Cry Of Honorیکی از آثار بسیار موفق مورگان رایس است. این کتاب در سال 2013 به چاپ رسید. کتاب فریاد افتخار، کتاب چهارم از هفتده‌گانه حلقه ساحران Sorcerer’s Ring است. مجموعه کتاب‌های حلقه ساحران شامل در جستجوی قهرمانان، تقدیر پادشاهان، سرنوشت اژدهایان، فریاد افتخار، نوید شکوه، بهای شجاعت و آیین شمشیرها می‌شود. البته باید گفت در کشورمان فقط هفت جلد اول مجموعه حلقه ساحران ترجمه و به چاپ رسیده‌است. داستان‌های مجموعه حلقه ساحران به یکدیگر متصل هستند. به همین دلیل برای درک بهتر روند داستان بهتر است جلدهای قبلی را نیز مطالعه نمایید. داستان مجموعه حلقه ساحران در مورد یک پسر بچه به نام ثور گرین است. ثور یک دهقان است. اما در ذهنش آرزوی جنگجو و شوالیه شدن را می‌پروراند. او به دور از چشم پدر و برادرانش رویای خود را دنبال می‌کند. اما در راهی که قدم در آن می‌گذارد، متوجه ویژگی‌های خارق‌العاده‌ای درون خود می‌شود. داستان‌های این مجموعه حول محور ثور گرین می‌چرخد. در هر داستان او با ماجراهای متفاوتی روبرو است.

داستان کتاب فریاد افتخار از زمان بازگشت ثور از دوره آموزشی خاص خود آغاز می‌شود. او آموزش دیده تا از قلمرو خود محافظت کند. در همان زمان مک کلاودها به قلمرو مک گیل حمله می‌کنند. حمله‌ای وحشیانه‌تر از یورش در کل مجموعه حلقه ساحران رخ می‌دهد. حال نوبت ثور است تا قلمرواش را نجات دهد. اما او در یک لحظه دچار اشتباهی می‌شود، که پادشاهی را به خطر می‌اندازد. شرارت، مرگ و خیانت از همه سر می‌زند. ثور در میان تمامی اتفاقات به زادگاهش سفر می‌کند. پدرش، راز بزرگی را برای ثور فاش می‌کند. اینکه او کیست، مادرش کیست و چه سرنوشتی برایش نوشته شده‌است. ثور با استفاده از آموزش‌هایی که از آراگون دیده، حمله به شورشیان را آغاز می‌کند. درست در لحظه‌ای که تصور می‌کند هیچ چیز در قلمرو پادشاهی بدتر از این نمی‌شود. داستان با یک پیچ و تاب شوک آور به پایان می‌رسد. در پایان داستان خواننده با هزاران سوال در ذهن باقی می‌ماند. این خاصیت داستان‌های مورگان رایس برای کشاندن مخاطب به سمت داستان‌هایش است. با یک جهان سازی و شخصیت پردازی پیچیده در داستان فریاد افتخار روبرو هستید. فریاد افتخار داستانی حماسی از دوستان و عاشقان، دشمنان و رقیبان، از شوالیه‌ها و اژدها، از دسیسه و نیرنگ‌های سیاسی، از قلب‌های شکسته و فریب خورده است.

ترجمه کتاب فریاد افتخار به زبان فارسی

ترجمه کتاب فریاد افتخار توسط بانوی مترجم ایرانی اشرف‌السادات حسینی انجام شده‌است. این کتاب در سال 1397 توسط انتشارات بهنام به چاپ رسید. خانم حسینی مترجم دو اثر از مجموعه کتاب‌های حلقه ساحران به نام‌های فریا افتخار و نوید شکوه است. وی در ترجمه فریاد افتخار و نوید شکوه زبان شیرین و روان خود را در ترجمه نشان داده‌است. شما می‌توانید کتاب الکترونیکی فریاد افتخار به قلم مورگان رایس و ترجمه اشرف‌السادات حسینی و انتشارات بهنام را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.

درباره‌ی نویسنده داستان‌های تخیلی مورگان رایس

مورگان رایس Morgan Rice نویسنده داستان‌های ژانر تخیلی و علمی_تخیلی است. رایس در سال 2013 با سه کتاب اول مجموعه حلقه ساحران به دنیا معرفی شد. اما این سه کتاب آنقدر محبوب واقع شد که در همان سال جز پرفروش‌ترین کتاب‌های آمازون Amazon قرار گرفت. در فوریه 2016 چهار کتاب رایس میان بیست کتاب پرفروش‌ترین‌های آی‌بوک IBooks آمریکا قرار گرفت. مخاطب داستان‌های رایس جوانان و نوجوانان می‌باشند. اما باید گفت در سراسر جهان بزرگسالان نیز طرفدار داستان‌های او هستند. کتاب‌های مورگان رایس در نسخه‌های صوتی و چاپی در دسترس هستند. داستان‌های وی به بیش از 25 زبان ترجمه می‌شوند. مورگان رایس، اولین نسخه بسیاری از مجموعه کتاب‌هایش را به صورت رایگان در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد. با اینکه مدت زمان زیادی از انتشار کتاب‌های مورگان رایس نمی‌گذرد. اما آثار او هم ردیف نویسندگان بسیار بزرگی قرار گرفته است. از نگاه بسیاری از منتقدین ادبی، آثار مورگان رایس در سطح داستان‌های ریردان، رولینگ و تولکین است. از مجموعه کتاب‌های منتشر شده مورگان رایس می‌توان به مجموعه حلقه ساحران Sorcerer’s Ring  ، پادشاهی برای خواهران Throne For Sisters ، تاج‌ها و شکوه Of Crowns And Glory  و ... اشاره کرد.

بخشی از کتاب فریاد افتخار

گوئن همان جا، بیرون از سرای ادیبان و علما، رفتن و تاخت و تاز ثور به همراه اعضای لژیون در افق را به تماشا ایستاد. بار دیگر غم و اندوه وجودش را فرا گرفت. ثور قبلا صدها بار او را ترک کرده بود و او اندوهگین شده بود. اما این با مثل هر دفعه غمگین نبود. این بار احساس متفاوتی داشت شاید به این خاطر که حداقل این بار زود باز می‌گشت. و این بار زندگی‌اش در خطر نبود و جای خطرناکی نمی‌رفت. بلکه صرفا برای کمک به بازسازی روستاهای اطراف رفته بود. دوستان وفاداراش همه دور و برش بودند. مطمئن بود جایش امن است. خود او هم، کرون را در کنار و قصر مادر را برای پنهان شدن داشت، سربازان دیگری پشتش بودند، سربازانی که حداقل الان از عمق خیانت گارث آگاه هستند.

با این حال، غم عجیبی سراسر وجودش را در بر گرفته بود. به نوعی، این بار وضعیت سخت‌تر بود. این بار عشق بیشتری را نسبت به او احساس می‌کرد. عشقی که تاکنون تجریه نکرده بود. توصیفش دشوار بو حتی خودش هم درک نمی‌کرد. او بسیار مهربان و حساس، وفادار، حامی و مغرور بود. وقتی رفت، دل آزرده شد. دلش می‌خواست هميشه در کنارش باشد. دستش را روی شکمش گذاشت و آن را لمس کرد، احساس کرد که فرزند او را در شکم دارد. با هر قدمی که برمی‌داشت. هر اشاره ای که می‌کرد. بدنش احساس متفاوتی را تجربه می کرد. احساس می‌کرد انرژی در وجودش جریان دارد، احساسی همیشگی. احساس آرامش می‌کرد و این باعث می‌شد که بیش از هميشه دلتنگ او باشد. اگرچه او را به خاطر ماموریتی بی خطر و صلح آمیز ترک کرده بود، اما شرایط سختی بود، هیچ کس نمی‌دانست چه اتفاقی، حتی در نزدیکی خانه‌شان، هرچند در یک ماموریت صلح آمیز و امن، در راه است. بخشی از وجودش به خاطر او در رعب و وحشت بود و بخش دیگر وجودش هنوز هم به خاطرخودش در رعب و وحشت بود. نزدیک بود نوارانزها او را با خود ببرند و این موضوع تمام وجودش را تکان داده بود و او را مضطرب کرده بود. ظاهرا هرگز خیانت گارث او را حیرت زده نمی‌کرد. اما با این که از طرف سپاهیان ارتش نقره و مردان پادشاه مورد حمایت و پشتیبانی قرار می‌گرفت.