مرگ ایوان ایلیچ، یکی از شاهکارهای کوتاه اما عمیق لئو تولستوی است؛ اثری فلسفی، روانشناختی و هستیشناسانه که در قالب یک داستان ساده، مفاهیم بنیادین مرگ، رنج، وجدان و حقیقت را بررسی میکند. نسخه الکترونیکی این اثر کلاسیک با ترجمهی یوسف قنبر و انتشار از سوی نشر قطره، در دسته داستان و رمان خارجی در فیدیبو در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
این رمان کوتاه، روایت آخرین روزهای زندگی یک قاضی موقر و موفق روسی به نام ایوان ایلیچ است که با بیماریای لاعلاج مواجه میشود و در بستر مرگ، به بازنگری عمیق در کل زندگیاش میپردازد. تولستوی با تبحر خاص خود، از دل یک موقعیت به ظاهر ساده، پرسشهایی عمیق درباره معنا و ارزش زندگی مطرح میکند. مرگ ایوان ایلیچ نهتنها اثری ادبی، بلکه نوعی دعوت به تأمل در زیستن و انسان بودن است.
ایوان ایلیچ، قاضی میانهحال، زندگیای معمولی، منظم و اجتماعی دارد. اما زمانی که دچار بیماری میشود، جامعه، دوستان و حتی خانوادهاش با او همچون یک فرد مرده رفتار میکنند. در طول روند بیماری، او با تنهایی، درد، اضطراب، و ترس از مرگ مواجه میشود. اما در واپسین لحظات، درونیترین تحولات را تجربه میکند و به بینشی تازه از مرگ و زندگی میرسد.
لئو تولستوی با زبانی ساده اما سرشار از لایههای روانی و فلسفی، داستان را روایت میکند. او مخاطب را در دل تجربهای انسانی قرار میدهد که در عین خاص بودن، بسیار جهانی است. یوسف قنبر با ترجمهای دقیق و روان، موفق شده است روح اثر را به زبان فارسی منتقل کند و تجربهای تاملبرانگیز و عمیق برای خواننده فراهم کند.
این کتاب برای خوانندگانی مناسب است که به آثار فلسفی، روانشناسانه و تأملبرانگیز علاقه دارند:
در طی تنفسی در جلسه محاکمه ملوینسکی که در ساختمان بزرگ دادگاهها صورت میگرفت، اعضای دادگاه و مدعیالعموم در اتاق خصوصی ایوان ایگوروویچ شبک جمع شدند و سخن آنان به دعوی معروف کراسوفسکی کشید. فیودور واسیلیهویچ قویا بر این عقیده بود که رسیدگی به این دعوی در حیطه قضایی آنان نیست، ایوان ایگوروویچ نظری مخالف داشت و پیتر ایوانوویچ که از آغاز در این مباحثه شرکت نجسته بود، روزنامهای را مطالعه میکرد که اندکی پیش توزیع شده بود.
اگر این کتاب برایتان تأثیرگذار بوده، پیشنهاد میکنیم به سراغ این آثار نیز بروید:
نسخه الکترونیکی کتاب مرگ ایوان ایلیچ با ترجمهی یوسف قنبر و از سوی نشر قطره، از طریق اپلیکیشن و سایت فیدیبو قابل خرید و مطالعه است. همچنین با تهیه اشتراک فیدیپلاس، میتوانید به این اثر و هزاران کتاب دیگر از مجموعه آثار کلاسیک و فلسفی جهان بهصورت نامحدود دسترسی داشته باشید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 711.۲۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 90 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | لئو تولستوی |
مترجم | یوسف قنبر |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۶/۰۹ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من ترجمه کتاب رو خیلی دوست نداشتم ولی بد هم نبود. چیزی که من از این کتاب دریافت کردم این بود که زندگی این آدم به دو بخش اصلی تقسیم شده بود. بخش اول که اصلا به مرگ فکر نمیکرد و یه جورایی خودش رو جاودان میدونست، مثل اکثرمون فقط سعی کرده بود اون چیزی که فک میکرد درست و عرف هست رو انجام بده. بخش دوم وقتی بود که بیمار شد و یه جورایی برای اولین بار فهمید که خب مرگ قراره سراغش بیاد، از اونجایی که تو بخش اول به شکل اغراق آمیزی مرگ رو فراموش کرده بود، توی بخش دوم هم به شکل اغراق آمیزتری ترس از نابودی کل زندگیش رو مختل کرد. نتونسته بود تو هیچ کدوم از بخشها تعادلی برقرار کنه که در پایان رنج وحشتناکی نکشه و البته دیگران رو هم آزار نده. اینکه تمام امیدش به یک باره از بین رفت و دیگه حتی ذره ای علاقه به اطرافیانش نداشت خیلی ترسناک بود. تنهایی عمیقش و رنجی که مثل باتلاق داشت غرقش میکرد. جمله آخر کتاب خیلی عمیق بود به نظرم..
اثری کوتاه و در عین حال پر محتوا به شدت واقعی و قابل لمس . این اثر بار دیگه حقیقت هراس انگیز و در عین حال امید بخش مرگ رو به من یاداوری کرد و این که باید روز به روز زندگی کرد و کامل نیز زندگی کرد بخشی از زندگی را به خاطر بخشی دیگر فدا نکرد و خود رو مشغول کار های پوچ و تصنعی نکرد و اشتیاق حقیقی و اجزای اصلی و دوست داشتنی مطلوب خود رو پیدا کرد و کنار هم چید و زندگی رو ساخت چرا که در انتها تمام اعمال برای انسان مرور میشه و بدتر از هرچیزی شرمندگی انسان در برابر خودش هست . این کتاب همچنین بی پرده حس مرگ و رو به افول رفتن رو به تصویر کشیده و قابل درک کرده است . اثری بی نظیر
آقا وجدانن وقتی همین نسخهرو میخونید راجب ترجمش هم نظرتونو بگید که با اطمینان خرید کنیم من همیشه این مشکلو دارم
فوقالعاده این کتاب رو وقتی میخونی همش به این فکر میکنی که چه غلطی درطول زندگیت داری میکنی،کارهایی که ما انجام میدیم اونقدر ارزشمند هستن که بعدها بهشون افتخار کنیم یانه دریک کلمه میگم فوقالعاده و تاثیرگذار ???
شاید بعضی از دوستان از ادبیات روسی لذت ببرند ولی من به شخصه اصلا واسم جذاب نیست مخصوصا از اسمهاشون که اصلا تو ذهنم نمیره و در حین داستان مدام حواسم پرت میشه ، به نظر من واقعا ادبیات روسی خسته کنندست ، هیچ کتابشو نتونستم تا آخر بخونم ، البته فقط نظر شخصیم رو گفتم ،
داستانی روان و خوش خوان، و حرفهایی تامل برانگیز و در عین حال ساده و دور از تکلف. واقعا بعضی وقتها آنقدر برای منافع بیشتر، به دنبال جلب نظر و تایید دیگران میرویم که زندگی خودمان را فراموش میکنیم و در حالی که حواسمان نیست و فکر میکنیم همه چیز خوب است، پر از حسرت میشویم و یک روز ناگهان میفهمیم که هیچ چیز برایمان نمانده، انگار برای هیچ آن همه تلاش و سختی را به جان خریدهایم.
نويسندگان روسی روانشناسان صاحب نظری بودند و جزییات رفتار انسان رو زیبا و دقیق مینوشتند. از این جهت ادبیات کلاسیک روسیه رو دوست دارم. بنظرم این داستان میخواد بگه مرگ جزئی از زندگی هست و باید بعنوان واقعیتی نزدیک پذیرفتش که برای همه اتفاق میفته. مرگ بد نیست و دیر یا زود همه مون باهاش مواجه میشیم
این کتاب یک داستان کوتاه و بی نظیره ، تا به حال ۳بار در طی ۵سال اخیر خوندم، واقعا به همه دوستان توصیه میکنم حتما حتما حتما یکبار بخونید،برخلاف آناکارنینا ، اصل طولانی نیست و واقعا دید جدیدی به زندگیتون میده.داستان این کتاب برای تک تک ما رخ خواهد داد فقط با کمی تغییر ...
من عاشق ادبیات روسیه هستم.
ترجمه خوب نیست اما فاجعه هم نیست، خود داستان کشش کافی و جملات دلنوازی دارد اما اگر نویسنده کسی جز تولستوی بود، شاید چنین اقبالی را پیدا نمیکرد. درکل با در نظر گرفتن زمان کمی که مطالعه این کتاب می برد، خواندن آن را توصیه میکنم