
کتاب دو دنیا
نسخه الکترونیک کتاب دو دنیا به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نقد و بررسی کتاب دو دنیا
خاطرهها سرمایههای آدمها هستند، باید در زمان حال زندگی کرد اما خوشایند است که خاطرههایی وجود داشته باشند که انسان وقتی به آنها برمیگردد لبخند بزند و دلگرم شود. فضای سالهای دههی چهل و پنجاه در ایران برای نویسندگان زیادی سوژهی نوشتن بوده است. گلی ترقی در مجموعه داستان دودنیا خاطراتی را از آن زمانها روایت میکند، خاطراتی که آنقدر خوب و زنده توصیفشدهاند که مانند صحنهی تئاتر از جلوی چشم خواننده میگذرند و لحظات خواندن کتاب را برایش شیرین میکنند.
درباره کتاب دودنیا اثر گلی ترقی
داستان دودنیا مجموعه داستانی است که 7 داستان از گلی ترقی را در خود جایداده است. این کتاب را گلی ترقی در ادامهی کتاب خاطرههای پراکنده نوشته است. به گفتهی گلی ترقی داستانهای «اتوبوس شمیران»، «خانه مادربزرگ» و «دوست کوچک» که در خاطرات پراکنده منتشرشدهاند درواقع متعلق به این کتاب است.
علاوه بر این داستان پدر که قبلاً در کتاب خاطرات پراکنده منتشرشده بود، در این کتاب کامل شده و دوباره منتشرشده است. گلی ترقی در مقدمهی کتابش گفته است: «امیدوارم روزی در آینده همه این داستانها که مجموعه پیوستهای از خاطرات یک دورهاند، یکجا منتشر شوند زیرا این داستانها را میتوان فصلهای یک رمان شمرد.»
داستانهای این کتاب بهصورت اولشخص نوشتهشدهاند. لحن داستان بسیار روان و خودمانی است و ادبیات عامه در آن به چشم میخورد. داستانها پیچیده نیستند و تنها روایتهایی روزمره و آشنا از زندگی مردمان نیمقرن قبل ایران است.
مروری بر فصلهای کتاب دودنیا
عنوان داستانهای کتاب دودنیا به شرح زیر است:
اولین روز
خانمها
آنسوی دیوار
گلهای شیراز
فرشتهها
پدر
آخرین روز
نقدها و نظرات درباره رمان دودنیا
کتاب دودنیا به خاطر سبک روایی خاصش توجههای زیادی را به خود جلب کرده است. دربارهی این رمان نقدها و نظرات جالبی نوشتهشده است و حتی پروژههای دانشگاهی بر اساس آن تعریفشده است. در نقد حسن میر عابدینی در مجلهی زنان دربارهی این رمان میخوانیم: «نخستين داستان كتاب، «اولين روز»، يك حکایت زمینه است، حاوي درونمایهای كه در ديگر داستانها تكرار ميشود: شاديهاي زندگي را دوامي نيست و عشقِ خوشبخت وجود ندارد و «مرگ اتفاقي ساده است». نوعي ديد خياميِ ناظر بر بياعتباري جهان و آنچه در آن است بر داستانها چيرگي دارد.
ترقي در داستانهايش نقطههاي اوج زندگي را برجسته ميكند، همهچيز غيرمترقبه و درزمانی كه انتظار نداريم از راه ميرسد. مثل راويـنويسنده كه حيرتزده خود را در آسايشگاه رواني مييابد: «من اينجا چه ميكنم؟» پس در گريز از نابهنجاريِ زمان حال، به خاطره پناه ميبرد، به امنيت خانهی كودكي و سايهی پدر «كه تا انتهاي باغ شميران گسترده است.»
او ادامه داده است: «حضور دخترك پرجنبوجوش و تيزهوش بر جذابيت خاطرهها افزوده است. با تهران دههی سي و آدمهاي ثروتمند و فقيرش از ديد عاطفي و طنزآلود او آشنا ميشويم. او موفق ميشود با ارائهی تصويري ملموس از مكانها، زمان را بسازد ـ و بهواقع از طريق ساخت مكان به ساخت زمان برسد و مثلاً خواننده را در فضاي تهرانِ دورهی كودتاي 28 مرداد قرار دهد.»
در پژوهشی که در مجلهی نقد ادبی دربارهی این رمان منتشر شد نیز نکات جالبی آمده است: «در بررسي زمان، از عنصر نظم و ترتيب اين نتيجه حاصل شد كه راوي از زمان پریشی يا گذشتهنگری دروني بهره برده است و از عنصر تداوم در درنگ توصيفي با ريزبيني و دقت تمام به شخصیتها و رخدادها پرداخته است تا هرگونه شك و ترديدي از ذهنش پاك شود؛ همچنين بازمان مرگ كه برايش ترسآور بود مصالحه و آشتي كند.»
در بخشی از کتاب دودنیا میخوانیم
چهاردهسالگی، انگولکی؛ رنگی، پر از وسوسههای کیفآور، ته روزهای گرم و غبارآلود تابستان نشسته و برای
بردن من آمده است. میترسم و چهارچنگولی به تهمانده امن و راحت کودکی میچسبم. آدمها شکل سابقشان نیستند و بویی غریب میدهند - بوی عرق تن و غذای مانده. بوی گوشت و پشم گوسفند، شبهای تنبل و بیخیال آنوقتها (شیرجه توی تخت دمر با دست و دهان نشسته. خوش) تبدیل به شبهایی داغ و سرگیجهآور شده؛ پر از پچپچهای آزاردهنده و خوابهای آشفته.
چهاردهسالگی مثل سفر به سرزمینی ناشناخته است و قوانین خودش را دارد. دوچرخهسواری در کوچههای
خلوت، پابرهنه گشتن توی باغ، پرسه زدن در خیابانهای مشکوک و شوخی با خدمتکارهای جوان خانه قدغن شده است. در عوض، لباسی دخترانه با آستینهای پفی و یقهی توری سفید برایم خریدهاند و در این لباس ناراحت بدن جدیدم را کشف میکنم و با آن غریبهام.
نمیخواهم بزرگ شوم و کسی این را نمیفهمد. تا دیروز بدنم نامرئی بود و از زشتی و زیباییاش بیخبر بودم. حالا دستپاچه و شرمگین، دگمههای بلوزم را میبندم و از برهنگی گردن و بازوهای لاغرم خجالت میکشم. خانم ناز برایم چادرنماز سیاه آورده و به من میگوید که باید از بدنم مثل گنجی مقدس محافظت کنم. خودم را بپوشانم و بدانم که بکارت دخترهای جوان بزرگترین سرمایه زندگیشان است.
پنجشنبهها بعدازظهر درس پیانو دارم (با زور و اکراه) و مادر این بار اسمم را در کلاس خانمی ارمنی نوشته است. این کلاس- کلاس بدبختی - خانهای متروک در انتهای کوچهای بنبست است. راهپلهها بوی مستراح و دوای ضدعفونی میدهند. بوی بیمارستان و چیزهای پوسیده و پیر، اتاقها نیمهتاریک و خاک گرفتهاند و پنجرهها هميشه بسته است. خانم معلم پیرزنی زشت است که از شدت اندوه و خشم ناخنهایش را میجود وبا چوبی بلند به لبه پیانو میکوبد. زیر چشمهایش سیاه است و دماغ تیزش مدام میجنبد. انگار میخواهد عطسه کند یا بویی مشکوک به مشامش خورده است. چشمش که به من میافتد. حالش بد میشود. تابهحال دو بار از شدت عصبانیت به پشت دستم کوبیده و اشکم را درآورده است.
درباره گلی ترقی
گلی ترقی هفده مهر 1318 در تهران و در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. پدرش لطفالله ترقی نام داشت و آن زمان وکیل بود. او مدیر مجلهی ترقی که در اوایل دههی چهل در ایران منتشر میشد هم بود.
گلی ترقی تحصیلات مقدماتیاش را در دبیرستان انوشیروان دادگر تهران تمام کرد و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در طی 6 سال اقامت در این کشور او در رشتهی فلسفه درس خواند. گلی ترقی علاقهی زیادی به ایران داشت و دوری از وطن و خانواده برایش کار راحتی نبود بنابراین به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس شناخت اساطیر و نمادهای آغازین مشغول شد. او مدتی همسر «هژیر داریوش» فیلمساز ایرانی بود، اگرچه ازدواج این دو دوام چندانی نداشت اما آنها صاحب دو فرزند شدند.
شروع جنگ تحمیلی باعث شد گلی ترقی همراه فرزندانش ایران را به مقصد فرانسه ترک کند و از همان زمان تا امروز در آنجا زندگی میکند و آثاری به فارسی برای خوانندگانش مینویسند.
اولین داستان گلی ترقی «من چه گوارا هستم» نام دارد و سال 48 منتشرشده است. از آن زمان تاکنون گلی ترقی داستانهای کوتاه برجستهی زیادی نوشته است که از میان آنها میتوان به مجموعه داستانهای «عادتهای غریب آقای الف»، «فرصت کوتاه»، «جایی دیگر» و «خاطرههای پراکنده» اشاره کرد. گلی ترقی در طی سالهای فعالیتش سه رمان هم نوشته است. رمانهای «خواب زمستانی»، «اتفاق» و «بازگشت» نوشتههای بلند این نویسندهاند. «دریا پری، کاکلزری» نام داستان منظومی از گلی ترقی است که بسیار زیبا و خوشآهنگ نوشتهشده و طرفداران بسیاری دارد.
گلی ترقی برای آثارش موفق به دریافت جوایز مختلفی هم شده است. داستانهای «آنسوی دیوار»، «گلهای شیراز»، «انار بانو و پسرهایش»، «درخت گلابی» و «بزرگ بانوی روح من» توانستهاند در ادوار مختلف جایزهی گلشیری در ایران برگزیده شوند.
همچنین سال 1985 ترجمهی فرانسهی بزرگ بانوی روح من جایزهی کتاب سال فرانسه را دریافت کرد.
این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
مجموعه داستانهای کتاب دودنیا پر از جذابیت است. خاطره بازیای که نویسنده در این کتاب راه انداخته آدم را مجذوب خودش میکند. مکاشفهها و مشاهدههای دوران کودکی در این کتاب به شکل زیبایی روایتشدهاند. زاویهی نگاه دخترکی شیطان و بازیگوش که همهچیز را با جزئیات به ذهن میسپارد و توصیف میکند خواندن کتاب را برای خواننده لذتبخش میکند. روانی، سادگی و خودمانی بودن لحن گلی ترقی باعث شده است این مجموعه داستان بتواند هرکسی را به فضای دوران کودکیاش ببرد. فضایی که با آنچه بچههای امروز تجربه میکنند بسیار متفاوت است و جذابیتهای مخصوص به خودش را دارد. اگر میخواهید چندساعتی از دنیای امروزتان فاصله بگیرید و به دههها قبل در ایران سفر کنید دودنیا انتخاب بسیار مناسبی است
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب دودنیا اثر گلی ترقی است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
نظرات کاربران درباره کتاب دو دنیا