فرمت محتوا | epub |
حجم | 896.۴۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 134 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۲۸:۰۰ |
نویسنده | ساناز اسدی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۰/۱۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 30,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
۱. اگر اسم سینا مطرح نمیشد، از لحن و حالت راوی احساس میکردم که راوی ماجرا زن باشد. ۲. پایان داستان برایم قابل هضم نبود؛ در تمام طول داستان، چه بخش گذشته چه بخش مربوط به حال، سینا کار عجیب و غیرمنتظرهای نکرده بود. اما از حالت روایتش هم هیچوقت این احساس به من دست نداد که کوهی از خشم در او انباشته شده و ممکن است به این شکل تخلیه شود. ۳. قلم نویسنده رو دوست داشتم. شکل روایت هم اونقدری کشش داشت که مثل نود درصد کتابهایی که نیمهکاره رها کردم رهاش نکنم. ۴. یه مقداری برای دوستداشتنی کردن پدر، زیادی حالتهای کودکانه بهش نسبت داده شده بود. مدام از ذوقش نسبت به محمدعلی و ویلا صحبت میشد تا آدم دلش به حال پدر بسوزد.
سختپوست اثری دربارهی پدر است، دربارهی رفتوبازگشتهای مکررِ پدر، دربارهی بارانی که بند نمیآید و عکسهایی که از حافظه نمیرود. کتاب با بارانی سیلآسا در شمال ایران آغاز میشود، بارانی که باعث میشود خاک رَم کند و گورستانی را پس بدهد. از جمله قبر «داوود» را، پدر راوی داستان که به اشکال گوناگون سرنوشتش با آب گره خورده است. این اتفاق داستان را جان میبخشد، زمان بازمیگردد و با مردی همراه میشویم که عادتهای عجیب و بازگشتهای مدام دارد… استعارهی بزرگ این ماجرا فقدان و بازگشت مدام پدران در تاریخ ماست.
داستان روایی کتاب کوتاه و خوشخوان هست.فضای رمان دربرگیرنده پدری با ویژگیهایی مثل سبک سری، خرافه پرستی، لاف زن ،دلداده مبارزه و بوکس، که در واقع باعث عدم توانایی در تامین مسائل معیشتی خانواده میشه و خصم بین پسربزرگ و پدر رو ایجاد و گسترده تر میکنه .البته نویسنده وامدار شرایط جغرافیایی شمال و نماد سازیهای اقلیم اونجا هست و موفقیت قابل قبولی در توصیف و فضاسازیهای داستان بدست میاره
در کل فضای کتاب، غمگینه. خیلی جاها تلاطمی که وجود داشت در داستان، منو یاد دریا می انداخت. فضاسازی ها خوب انجام شده بود. شما میتونستید خودتون رو در اون فضا متصور شید. در کل میشه گفت ارزش یکبار مطالعه رو داشت. خیلی کوتاه هست و با یک نشست میشه تمومش کرد.
نویسنده قلم روانی دارد، با اینکه هی به گذشته برمیگردد اما خواننده را در هر دو زمان به دنبال خود میکشد. فقط ای کاش راوی غیر همجنس نمینوشت، که به نظرم در آن صورت خیلی خیلی ارتباط بهتری برقرار میشد
نویسنده روایت غیرخطی رو به شکل روان و خوشخوانی تحریر کرده، برای من دوستداشتنی بود، نقص کوچک داستان فقط همین درنیامدن جنسیت راوی است. اگر چند باری در داستان راوی رو سینا خطاب نمیکردن من تصور میکردم زنه.
ارزش یکبار خواندن را داره
من خوشم نیومد.
پایان خوبی نداشت