درباره مجموعه قصه های تصویری، جوجه تیغی های پسرعمو جلد 8
جوجه تیغی های پسر عمو با یک بغل تیغ راه افتادند.آنها دور تپه خاکی میچرخیدند اما به هم نمی رسیدند.آن قدر چرخیدند که خسته شدند.این جوجه تیغی گفت:«نکند پسر عموی من گم شده باشد؟» آن جوجه تیغی گفت:«نکند پسر عموی من گمش شده باشد؟»