ربکا نوشته دافنه دوموریه یکی از ماندگارترین و پرفروشترین رمانهای ادبیات گوتیک و عاشقانه به حساب میآید که با ترکیب رمز و راز، تعلیق و عشق، خوانندگان را درگیر دنیایی مرموز و جذاب میکند. این اثر که توسط خجسته کیهان ترجمه و از سوی نشر افق منتشر شده، داستان هویت، عشق، حسادت و سایهای که گذشته بر آینده میاندازد را روایت میکند. ربکا همچنان یکی از تأثیرگذارترین آثار قرن بیستم محسوب میشود و توانسته در ادبیات گوتیک مدرن جایگاهی ویژه کسب کند.
رمان ربکا در سال 1938 منتشر شد و از همان ابتدا با استقبال گستردهای از سوی علاقمندان به کتاب مواجه شد. این کتاب، با سبک روایی منحصر به فرد و درونمایههای روانشناختی، خواننده را به دنیایی پر از اسرار، عشق و وحشت پنهان میکشاند. دوموریه در این رمان روابط انسانی، ترسهای پنهان و تأثیر خاطرات گذشته را به شیوهای هنرمندانه و مرموز به تصویر کشیده است. ربکا بارها به سینما، تئاتر و تلویزیون راه یافته و همچنان به عنوان یکی از پرفروشترین آثار ادبی جهان شناخته میشود.
راوی داستان زنی جوان و بینام است که به عنوان همسر دوم ماکسیم دو وینتر، صاحب عمارت ماندِرلی، وارد یک زندگی جدید میشود. اما سایه سنگین همسر اول، یعنی ربکا، که سالها پیش درگذشته همچنان بر خانه و ذهن همه اعضای آن سنگینی میکند.
همسر جدید که از طرفی عاشق ماکسیم است و از سوی دیگر تحت فشار حضور نامرئی ربکا، خود را درگیر حسادت و ترس میبیند. خانم دنورس، خدمتکار عمارت، با شیفتگی عجیبی نسبت به ربکا فضا را برای زن جوان غیر قابل تحمل میکند. اما حقیقت پشت این چهره پر رمز و راز چیست؟ آیا ربکا یک قربانی بود یا رازی تاریک در پس مرگ او نهفته است؟
با پیشرفت داستان، پرده از رازهای هولناک برداشته میشود و مشخص میشود که زندگی ربکا و رابطه او با ماکسیم، آنگونه که به نظر میرسد، نبوده است. در پایان، حقیقتی تکاندهنده سرنوشت شخصیتهای داستان را دگرگون میکند.
دافنه دوموریه در این کتاب از زبان توصیفی قوی، روایت اول شخص و سبک گوتیک در روایت داستان بهره برده است. برخی از ویژگیهای برجسته سبک نوشتاری او به شرح زیر است:
این کتاب مناسب علاقهمندان به داستانهای گوتیک، عاشقانه و معمایی است. اگر از کتابهایی مانند بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته یا جین ایر اثر شارلوت برونته لذت بردهاید، ربکا نیز شما را مجذوب خود خواهد کرد. همچنین، کسانی که به تحلیلهای روانشناختی شخصیتهای مختلف علاقه دارند، از این اثر لذت خواهند برد.
دافنه دوموریه در نوشتن ربکا قصد داشت تأثیر گذشته بر آینده و نقش روانشناختی خاطرات را بررسی کند. او همچنین با نمایش تضاد بین عشق و ترس، حسادت و احترام، خاطره و واقعیت، توانست اثری خلق کند که لایههای زیادی برای تحلیل دارد. دوموریه معتقد بود که انسانها اغلب درگیر سایه گذشته خود هستند و نمیتوانند از آن فرار کنند؛ موضوعی که در سراسر این کتاب به چشم میخورد.
دافنه دوموریه در نگارش رمان ربکا تحت تأثیر نویسندگان و متفکران متعددی قرار داشت. از مهمترین نویسندگان و متفکران تأثیرگذار بر دوموریه میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
این نویسندگان تأثیر بسزایی بر سبک و دیدگاه دوموریه داشتند و او نیز توانست با الهام از آنها، اثری با درونمایههای عمیق روانشناختی و معمایی خلق کند.
ربکا یکی از موفقترین و پرفروشترین رمانهای قرن بیستم است و افتخارات متعددی دارد:
کاش همیشه با من مثل یک بچه رفتار نمیکرد؛ بچهای لوس و بی خیال. کسی که گه گاه نوازشش میکرد، هر وقت حالش را داشت. اما اغلب فراموشش میکرد یا دستی به شانهاش میزد و میگفت برود دنبال بازی.
کاش اتفاقی میافتاد تا باعث شود پختهتر و سرد و گرم چشیدهتر به نظر بیایم. در آینده هم وضع همینطور باقی میماند؟ او همیشه جلوتر از من بود، با حالتهایی که در آن شریک نبودم و گرفتاریهای پنهانی که از آن هیچ نمیدانستم؟ هیچوقت میشد که با هم باشیم. او بهعنوان مرد و من بهعنوان زن شانه به شانه بایستیم. دست در دست بدون هیچ فاصلهای در میانمان؟
من نمیخواستم کودک باشم. میخواستم همسرش باشم، مادرش. دلم میخواست پیر بودم. در تراس ایستادم. ناخن میجویدم و به دریا نگاه میکردم. در آن حال برای بیستمین بار در آن روز فکر کردم آیا به دستور ماکسیم بود که اتاقهای مبلهی قسمت غربی، در بسته مانده بودند؟ با خود گفتم آیا او هم مثل خانم دانورس به آنجا میرفت، برسهای روی میز توالت را لمس میکرد، در قفسهها را میگشود و به لباسها دست میکشید؟
با صدای بلند گفتم: «بیا جسپر، بیا با هم بدویم.» و با خشم، در حالی که اشک به چشمم میآمد شروع به دویدن کردم و جسپر پارس کنان دنبالم کرد...
اگر از ربکا لذت بردید، پیشنهاد میکنیم این کتابها را نیز مطالعه کنید:
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 3.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 694 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۳:۰۸:۰۰ |
نویسنده | دافنه دوموریه |
مترجم | خجسته کیهان |
ناشر | نشر افق |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Rebecca |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۴/۳۰ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 175,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
برای نسل جوان ترسیم گذشته در حال و چشم انداز آینده .برای زدودن آلودگیهای تفکریشان . سختترین عمل کرد است از تاریخ ظهور حضرت آدم تا کنون که امام زمان علیه السلام شاید ظهور کند . خداوند متعال زمانی که زمین را مهیا کرد جهت زیستن آدم و حوا اصل تصور نمیکرد آدمها بعد از گذشت چهار قرن این همه تغییرات در نهادشان به وجود آمده باشد .چون ابلیس رانده شده انقد مهارت نداشت که نود درصدی یار جمع آوری کند. ابلیس یک فرشته بود و نزدیک بارگاه فقط به خاطر یک اشتباه رانده شد و خداوند متعال به واسطه عباداتش امتیاز نزدیک شدن به آدم خطا کار را به او داد.چون فکر نمیکرد آدمها شیفته شیطان شوند .مرز حقیقت و گمراهی .به کلفتی یک تار موی سر است .و آدمها گمراه آنقدر سر خوش میشوند در ابتدای همجواری که دیگر قادر به دیدن حقیقت نخواهد شد.حال تصور کنید کار امام زمان علیه السلام چقدر سخت است نسبت به اجدادشان نسلی که آلوده امواج ارسال شده از فضای رسانهای شدن و خود را حل نمودن در این دنیای بی در و پیکر که تصاویر فریبنده و پر از ذهنها کج اندیش و زد بشریت فضای آنها را پر کرده باید چه کلامی گفته باز گو شود تا این همه تبلیغات را خنثیسازی کند و حقیقت خلقت را باور کنند جز کلام خداوند متعال و آیات حقیقی که به رسول خدا آگاه میشود .چیز دیگری قادر خواهد بود این هارمونی غرب زده که خودشان در لجن آن گیر کردن را صورت واقعی دهد . انشالله همگی در حمایت پروردگار قرار گیریم.سید علی محمد حسینی قدس سره
قبل از این کتاب رمان های دیگه ای خوندم. حتی بعدشم رمان های معروفی خوندم. اما به جرئت میتونم بگم این اثر هنوز هم در ذهن من بهترینه. طوریکه اگه وقت کنم حتمن یکبار دیگه میخونمش. زیباترین قسمت این اثر جایی بود ک مخاطب بطور نامحسوسی غافلگیر میشه از ادامه روند جریاناتی ک داره اتفاق میوفته. معمولن بیشتر رمان هارو میشه حدس زد. اما با این رمان به معنی واقعی کلمه غافلگیر شدم. یه رمان در عین حال عاشقانه ک حس کنجکاوی در اواسط داستان باعث میشه نخواید کتاب رو کنار بذارید و تا آخرش پیش برین. و در جواب دوستی ک گفتن نمیدونن آخرش چطور تموم شده و گویی داستان نصفه رها شده باید بگم منم همچین حسی داشتم.انقدر غرق در داستان شده بودم ک دلم میخواست ادامه داشته باشه.اما وقتی نقد های متفاوت از رمان رو خوندم اونوقت بود ک متوجه شدم حتی پایانشم یک شاهکار منحصر به فرد بود. پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش.
سلام این کتاب رو همین الان تموم کردم. اوایل داستان کند پیش میره و من فکر میکردم مایل نباشم ادامه اش بدم اما از نیمه دوم به بعد، کشش و تعلیق داستان به خوبی خواننده رو جذب داستان میکرد و منی که پشیمون از خرید کتاب بودم، توی دو روز تمومش کردم. بعضی دوستان به این کتاب گفتن شاهکار که صد البته به نظر من نمیشه اسم شاهکار روش گذاشت. این صفت اغراق آمیزه و میتونیم بگیم کتابی که ارزش خوندن داره. همچنین به نظرم &#۳۴;عاشقانه کلاسیک&#۳۴; توصیف خوبی از این کتاب نیست چون بُعد عاشقانه داستان ضعیف و نامحسوس بود. در بعضی قسمت ها توضیح موقعیت و حالات شخصیت زیاد از حد بود که حوصله من رو به شخصه سر میبرد. آخر داستان به نظر پایان باز میاد اما اینطور نیست و فقط کافیه به جملات پایانی و قسمت اولیه کتاب (قبل از فلش بک زدن به گذشته) دقت کنید و متوجه پایانش میشید. من از ۵، بهش ۳ میدم.
اگ میشه رایگانش کنین خواهش میکنم اخه خیلی تعریفشو شنیدم
من یک پسرم ... و بار ها ربکا را خوندم و باز هم خواهم خواند ... اگر بخوام این کتاب رو در دسته بندی ای قرار بدم اون رو در دو دسته ی توصیفی و احساسی (نه به معنی رمانتیک ، حسی و مودی) قرار میدم فقط کافیه قوه ی تخیل خوبی داشته باشید تا نوسان احساسی ای رو تجربه کنید که در واقعیت هم تجربه نمیکنید ... و اگر این کتاب رو خواندید برای بار های بعدی هم بخوانید و ببینید این کتاب در کمال تعجب چطور قوه ی تخیل شمارو پرورش داده ...
از خوندنش لذت بردم، اولای کتاب خیلی آروم گذشت ولی بعد از اونجایی که دانورس لب پنجره گیرش انداخته بود و بعدم اون حادثه کشتی، دیگه نتونستم ادامه ش ندم و تند تند تا آخرش پیش رفتم چون داستان جذاب شده بود و حس کنجکاوی آدم رو به ادامه ترغیب میکرد، غافلگیری هاش رو هم دوست داشتم. آخرش خیلی تند تند خوندم تا بفهمم دلیل عجله ماکس چیه، ولی یهو دیدم تموم شد درحالیکه به نظرم پایان باز اومد ? ولی یه بار دیگه آخرش رو خوندم و تازه متوجه شدم فاول و دانورس چه به سر مندرلی ای اوردن که با تمام جزییات توی ذهنم ساخته بودمش ? پیشنهاد میکنم بعد از تموم شدن کتاب یه بار دیگه اولش رو هم بخونید، قبل از اینکه به گذشته فلش بک بزنه، برای از بین رفتن ابهامات ?
از اغراق در مورد هر چیزى متنفرم اما این کتاب اگر نگیم شاهکار یه کتاب کم نظیر و بدون نقصه فضاى کتاب بگونه اى هست که هر خواننده اى رو جذب میکنه، از معدود کتابهایى که قصد دارم در آینده دوباره بخونمش من ترجمه نازگل نیکویى رو خوندم
خیلی کتاب عالی ایه، و در جواب دوست عزیزی که در نورد ۲ دانشمند نوشتن، باید بگم که اصلا در این مورد نیست، بلکه در مورد ندیمه (همدم) انگلیسی یک خانم امریکایی هست که توی شهری در جنوب فرانسه به نام مونته کارلو زندگی میکنن. تا این که یه روزمرد پولداری که به تازگی همسر خود را از دست داده و صاحب عمارت مندرلی در روستایی در جنوب لندنه میاد اونجا و همه چیزو تغییر میده.
خوشحالم که تب نخستین عشق بار دیگر تکرار نمی شود. زیرا تب است. و شاعران هرچه بگویند باری است سنگین. در بیست و یک سالگی روز ها با شجاعت همراه نیستند. بلکه پر از بزدلی های کوچک و ترس های بی پایه اند. و آدم زود لطمه می خورد. زخمی می شود و با شنیدن نخستین واژه های نیش دار از پ ا در می آید.امروز در جوشن میانسالی نیش های کوچک روزانه به سبکی پوست را لمس میکنند.و به زودی فراموش می شوند. اما در آن سن. یک حرف نسنجیده باقی می ماند.و به زخمی سوزنده تبدیل می شود. و یک نگاه. نگاهی به پشت سر. ابدی به نظر می رسد.
به نظرم داستان بدی نبود ولی واقعا در اون حد شاهکارم نبود رمانی مثل صد سال تنهایی واقعا شاهکار محسوب میشه ولی در قیاس کتاب و فیلمش باید بگم فیلمش وااقعااا افتضاح بود کتاب خیلی قشنگ تر بود فیلمش آدمو از داستان زده میکرد در جواب دوستانی هم که میگن آخرش معلوم نبود دیگه میخواستین چی بشه خونشون سوخت ایناهم رفتن یه جای دیگه و یه زندگی ساده تر و اروم رو شروع کردن حدودا پنجاه صفحه ی اول کتاب همین بود دگ وقایع بعداز ماندرلی رو گفت شایدم این کتاب خیلی نصفس من این کتاب رو از انتشارات جامی خوندم