0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
رمان ربکا
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب رمان ربکا

ناشر:
نشر افق
درباره رمان ربکا

اگر قرار باشد از شاهکارهای کلاسیک عاشقانه در جهان فهرستی تهیه کنیم، بدون شک نام یکی از کتاب‌های این فهرست ربکا اثر «دافنه دو موریه» است. کتابی که راويت‌كننده‌ي يك قصه‌‌ي مرموز و عاشقانه است و با این‌که نزدیک به هشتاد سال از انتشارش می‌گذرد، هنوز هم خواندن آن لذت‌بخش است و ذهن‌ مخاطب‌اش را تا پايان درگیر می‌کند. نوع روایت زیبا و تاثیرگذار داستان ربه‌کا باعث شده تا خواننده در تمام موقعیت‌ها و اتفاق‌ها به دنبال سرنوشت شخصیت‌ها باشد. ربکا جزو آن دسته از کتاب‌های پرکشش و خوش‌خوانی است که تا آن را تمام نکنید، نمي‌توانيد رهایش ‌کنید. یکی از افرادی که این موضوع را به خوبی درک کرد «آلفرد هیچکاک» کارگردان بزرگ آمریکایی بود که فیلم فوق‌العاده‌‌ای براساس داستان این کتاب ساخت.

ربکا؛ رمانی جذاب و گیرا برای همه

در این رمان زندگی دختر جوانی روایت می‌شود که ندیمه‌ی يك زن ثروتمند است. دافنه دو موریه تا پايان داستان اسم اين نديمه را به خواننده‌ها نمي‌گويد و فقط او را با نام خانم دووینتر به خواننده‌ها معرفي مي‌كند. خانم دووینتر در یکی از سفرها با ارباب خود در يك از هتل ییلاقی ساكن مي‌شود. او در اين هتل با مرد میانسال و ثروتمندی‌ به‌ نام‌ ماكسیم‌ دووینتر آشنا مي‌شود و بعد از مدتی باهم ازدواج‌ می‌کنند. ماکسیم اما به‌تازگی همسر خود، ربکا را از دست داده و به ‌تنهایی در شهر مندرلی زندگی می‌کند. ازدواج دختر جوان با ماكسیم‌ دووینتر و ورودش به عمارت او آغاز سرنوشت مسحور کننده و پیچیده‌ای برای زن جوان است. زن جوان بعد از ورود به خانه‌ي اشرافي كم‌كم شيفته‌ي بانوي اول اين خانه و شيفته‌ي شخصیت آن می‌شود. در همان شروع داستان او تلاش مي‌كند از شنيده‌هاي اهالي خانه ربکا را بشناسد و به هويت او پي ببرد. جذابيت داستان از وقتي شروع مي‌شود كه زن جوان تلاش مي‌كند تا مانند ربکا رفتار کند، اما در ادامه متوجه تناقض و تضادی عجیب می‌شود. چالش اصلی داستان در این زمان شروع می‌شود. مخاطب رمان ربکا در درگير فضاسازی بی‌نظیر دافنه دو موریه مي‌شود و تا زماني كه هویت واقعی ربکا را کشف نكند، نمی‌تواند دست از خواندن بکشد و كتاب را زمين بگذارد. آن چیزی که بیش‌تر از هر موضوعی خواننده را به دنبال صفحات کتاب می‌کشاند این است که ربکا زنده نیست، اما شخصیت او چنان پرداخته و تاثیرگذار روایت می‌شود که خواننده حضور او را در طول داستان حس می‌کند. 

چه کسانی باید رمان ربکا را بخوانند

رمان عاشقانه‌ی ربکا را می‌توان در ژانر داستان‌های جنایی و معمایی قرار داد. ربکا در ایران هم جزو فهرست پرفروش‌های بازار نشر بوده است. داستان ربکا به شیوه‌ای جذاب و پرکشش برای خواننده‌ی كتاب روایت می‌شود. فرقی نمی‌کند مخاطب این کتاب خانم‌ها باشند يا آقایان. داستان کتاب هر مخاطبی را مجذوب خود می‌کند، به‌طوری‌که بعد از خواندن حداقل پنجاه صفحه، نمي‌توان به راحتي آن را کنار گذاشت. از ویژگی محسوس این کتاب سیر خطی داستان و فضاسازی کم‌نظیر آن در ادبیات کلاسیک است. ربکا خواننده‌ي خود را وارد ذهن شخصیت‌ها و فضاهای داستان می‌کند. كتاب ربه‌کا داستانی است که تنها با گذر زمان خواننده را متوجه‌ي اين موضوع مي‌كند که واقعا چه کسی رذل و چه کسی معصوم است. این کتاب برای هدیه هم كاملا مناسب است. مخصوصا براي كساني كه می‌خواهند کتاب‌خوانی را با داستانی فوق‌العاده و دلچسب شروع کنند.

دافنه دو موریه؛ بانوی نویسنده‌

دافنه دو موریه در سال 1907 در لندن در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد. پدرش بازیگر معروف «سر جرالد دو موریه » و مادرش «موریل بوومونت» هم هنرپیشه بود. پدربزرگش «جورج ال. دوموریه» شخصیت برجسته و شناخته‌شده‌اي بود. دافنه دو موریه از نویسندگان محبوب انگلیسی قرن بیست‌ویکم است. او از سن جوانی شروع به نوشتن کرد و اولین رمان خود «روح دوست داشتنی» را در سال 1931 منتشر شد. با رمان ربکا در سال ۱۹۳۸ بزرگ‌ترین موفقیت زندگي‌ خود را به دست آورد و به شهرت رسيد. در سال 1969 برای خدمتی که به ادبیات کرده بود، نشان شوالیه‌ي بانوان را دریافت کرد. بعدها آثاری مانند رمان «ماری آن» و «شیشه‌گر» را با الهام از اجداد و سایر اعضای خانواده‌اش خلق کرد و رمان «جرالد» را برگرفته از شخصیت پدرش نوشت. در کنار موفقیت ربه‌کا، دو موريه با رمان‌های «مسافرخانه‌ي جامائیکا» و «مرداب مرد فرانسوی» که بعدها بر اساس داستان هر دو رمان فيلم‌هايي اقتباس شد، محبوبیت بیش‌تری پیدا کرد. مکان هر سه رمان در «کورن وال» اتفاق می‌افتد، جایی که دافنه دو موریه در آن زندگی می‌کرد و به آن عشق می‌ورزید. علاوه بر چندین کتاب، دافنه دو موریه سه نمایش‌نامه، با اقتباس از ربه‌کا، نوشت. دافنه دو موریه در 19 آوریل 1989 در «کورن وال» شهر محبوب خود، پنج هفته بعد از تولد 82 سالگی‌اش از دنیا رفت.    

فیلم ربکا؛ اقتباسی به کارگردانی هیچکاک

از بیش‌تر آثار دافنه دو موریه در تئاتر و سینما اقتباس شده است. اولین بار در سال 1938 «اورسن ولز» از ربه‌کا در یک نمایش‌نامه‌ي رادیویی استفاده کرد. دو سال بعد «آلفرد هیچکاک»، کارگردان بزرگ و صاحب سبک آمریکایی، بر اساس رمان عاشقانه و معمایی ربه کا فیلمی به تهیه‌کنندگی «دیوید سلزنیک» در سال 1940 ساخت. این فیلم در بخش‌های بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین کارگردانی هنری سیاه و سفید، بهترین کارگردان، بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن و بهترین فیلم‌نامه نامزد جایزه‌ي اسکار شد و درنهايت در بخش‌هاي بهترین فیلم و بهترین فیلم‌برداری سیاه و سفید، موفق به دریافت جایزه‌ي اسکار شد.

جذابیت بصری و ساختاری فیلم‌های «هیچکاک» در این فیلم به خوبی دیده می‌شود. براي مثال بیننده حضور روح سرگرداني كه در خانه با اعضای آن زندگی می‌کند، کاملا حس می‌کند. در سال 1963 «هیچکاک» از داستان «پرندگان» نوشته دو موریه فیلم تاثیرگذاری با همین نام ساخت که مورد توجه قرار گرفت. «نیکولاس روگ» هم در سال 1973 تریلری با نام «حالا نگاه نکن» برگرفته از یکی از داستان‌های کوتاه دافنه دو موریه ساخت.

ترجمه‌های فارسی کتاب ربکا 

ربکا که مشهورترین اثر بانوی نویسنده دافنه دوموریه است، از همان زمان انتشار مورد استقبال خوانندگان در سراسر دنیا قرار گرفت و در مدت کوتاهي به زبان‌های مختلف در دنیا ترجمه شد. ربکا در ایران هم جزو کتاب‌های پرطرفدار و پرفروش در قفسه‌ی کتاب‌های کلاسیک است. این کتاب در سال 1397 در «نشر افق» با ترجمه‌ي «خجسته کیهان» در دسته‌ي عاشقانه‌های کلاسیک به چاپ دهم رسید. از مترجم‌هاي دیگری که داستان ربکا را ترجمه کرده‌اند می‌توان به ترجمه‌ی «پرویز شهدی» در نشر «صدای معاصر»، «حسن شهباز» «نشر جامی»، «محمد صادق شیخ السبط» نشر «سپهر ادب»، ترجمه‌ی «نازگل نیکویی» نشر «سمیر» و نشر «مهتاب» و ترجمه‌ی «هانیه چوپانی» در «نشر فراروی» اشاره کرد.

نسخه‌ي پی دی اف (pdf) و صوتی ربکا و دیگر عاشقانه‌های کلاسیک در سایت فیدیبو براي خرید و دانلود موجود است.

در بخشی از کتاب ربکا می‌خوانیم

کاش همیشه با من مثل یک بچه رفتار نمی‌کرد؛ بچه‌ای لوس و بی خیال. کسی که گه گاه نوازشش می‌کرد، هر وقت حالش را داشت. اما اغلب فراموشش می‌کرد یا دستی به شانه‌اش می‌زد و می‌گفت برود دنبال بازی. کاش اتفاقی می‌افتاد تا باعث شود پخته‌تر و سرد و گرم چشیده‌تر به نظر بیایم. در آینده هم وضع همین‌طور باقی می‌ماند؟ او همیشه جلوتر از من بود، با حالت‌هایی که در آن شریک نبودم و گرفتاری‌های پنهانی که از آن هیچ نمی‌دانستم؟ هیچ‌وقت می‌شد که با هم باشیم. او به‌عنوان مرد و من به‌عنوان زن شانه به شانه بایستیم. دست در دست بدون هیچ فاصله‌ای در میان‌مان؟ من نمی‌‌خواستم کودک باشم. می‌خواستم همسرش باشم، مادرش. دلم می‌خواست پیر بودم. در تراس ایستادم. ناخن می‌جویدم و به دریا نگاه می‌کردم. در آن حال برای بیستمین بار در آن روز فکر کردم آیا به دستور ماکسیم بود که اتاق‌های مبله‌ی قسمت غربی، در بسته مانده بودند؟ با خود گفتم آیا او هم مثل خانم دانورس به آن‌جا می‌رفت، برس‌های روی میز توالت را لمس می‌کرد، در قفسه‌ها را می‌گشود و به لباس‌ها دست می‌کشید؟ با صدای بلند گفتم: «بیا جسپر، بیا با هم بدویم.» و با خشم، در حالی که اشک به چشمم می‌آمد شروع به دویدن کردم و جسپر پارس کنان دنبالم کرد...

خبر برگزاری جشن بالماسکه به زودی در منطقه پیچید. خدمتکار جوانم کاریس با چشمانی که از شدت هیجان می‌درخشید از هیچ چیز دیگری صحبت نمی‌کرد. از گفته‌های او پی بردم که همه‌ی خدمتکاران از این بابت خوشحال بودند. با لحنی مشتاق گفت: «آقای فریت می‌گوید مثل آن وقت‌ها می‌شود. امروز صبح که توی راهرو با آلیس حرف می‌زد شنیدم. شما چه می‌پوشید مادام؟» گفتم: «نمی‌دانم کلاريس. چیزی به فکرم نمی‌رسد.»

کلاریس گفت: «مادرم گفت حتما به او خبر بدهم. آخرین جشن مندرلی را به خاطر دارد و هرگز فراموشش نمی‌کند. فکر می‌کنید از لندن لباسی بگیرید؟»

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
گوینده هوشمند (AI)
راوی
حجم
3.۰۶ مگابایت
تعداد صفحات
694 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۲۳:۰۸:۰۰
نویسندهدافنه دوموریه
مترجمخجسته کیهان
ناشرنشر افق
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Rebecca
تاریخ انتشار
۱۳۹۳/۰۴/۳۰
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
175,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
راوی
۳.۰۶ مگابایت
۶۹۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.4
از 5
براساس رأی 398 مخاطب
سرگرم‌کننده 🧩 (6)
گیرا 🧲 (3)
5
ستاره
69 ٪
4
ستاره
12 ٪
3
ستاره
10 ٪
2
ستاره
3 ٪
1
ستاره
3 ٪
233 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
3

برای نسل جوان ترسیم گذشته در حال و چشم انداز آینده .برای زدودن آلودگی‌های تفکریشان . سخت‌ترین عمل کرد است از تاریخ ظهور حضرت آدم تا کنون که امام زمان علیه السلام شاید ظهور کند . خداوند متعال زمانی که زمین را مهیا کرد جهت زیستن آدم و حوا اصل تصور نمی‌کرد آدمها بعد از گذشت چهار قرن این همه تغییرات در نهادشان به وجود آمده باشد .چون ابلیس رانده شده انقد مهارت نداشت که نود درصدی یار جمع آوری کند. ابلیس یک فرشته بود و نزدیک بارگاه فقط به خاطر یک اشتباه رانده شد و خداوند متعال به واسطه عباداتش امتیاز نزدیک شدن به آدم خطا کار را به او داد.چون فکر نمی‌کرد آدمها شیفته شیطان شوند .مرز حقیقت و گمراهی .به کلفتی یک تار موی سر است .و آدمها گمراه آن‌قدر سر خوش میشوند در ابتدای همجواری که دیگر قادر به دیدن حقیقت نخواهد شد.حال تصور کنید کار امام زمان علیه السلام چقدر سخت است نسبت به اجدادشان نسلی که آلوده امواج ارسال شده از فضای رسانه‌ای شدن و خود را حل نمودن در این دنیای بی در و پیکر که تصاویر فریبنده و پر از ذهن‌ها کج اندیش و زد بشریت فضای آنها را پر کرده باید چه کلامی گفته باز گو شود تا این همه تبلیغات را خنثی‌سازی کند و حقیقت خلقت را باور کنند جز کلام خداوند متعال و آیات حقیقی که به رسول خدا آگاه می‌شود .چیز دیگری قادر خواهد بود این هارمونی غرب زده که خودشان در لجن آن گیر کردن را صورت واقعی دهد . انشالله همگی در حمایت پروردگار قرار گیریم.سید علی محمد حسینی قدس سره

5

قبل از این کتاب رمان های دیگه ای خوندم. حتی بعدشم رمان های معروفی خوندم. اما به جرئت میتونم بگم این اثر هنوز هم در ذهن من بهترینه. طوریکه اگه وقت کنم حتمن یکبار دیگه میخونمش. زیباترین قسمت این اثر جایی بود ک مخاطب بطور نامحسوسی غافلگیر میشه از ادامه روند جریاناتی ک داره اتفاق میوفته. معمولن بیشتر رمان هارو میشه حدس زد. اما با این رمان به معنی واقعی کلمه غافلگیر شدم. یه رمان در عین حال عاشقانه ک حس کنجکاوی در اواسط داستان باعث میشه نخواید کتاب رو کنار بذارید و تا آخرش پیش برین. و در جواب دوستی ک گفتن نمیدونن آخرش چطور تموم شده و گویی داستان نصفه رها شده باید بگم منم همچین حسی داشتم.انقدر غرق در داستان شده بودم ک دلم میخواست ادامه داشته باشه.اما وقتی نقد های متفاوت از رمان رو خوندم اونوقت بود ک متوجه شدم حتی پایانشم یک شاهکار منحصر به فرد بود. پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش.

3

سلام این کتاب رو همین الان تموم کردم. اوایل داستان کند پیش می‌ره و من فکر می‌کردم مایل نباشم ادامه اش بدم اما از نیمه دوم به بعد، کشش و تعلیق داستان به خوبی خواننده رو جذب داستان می‌کرد و منی که پشیمون از خرید کتاب بودم، توی دو روز تمومش کردم. بعضی دوستان به این کتاب گفتن شاهکار که صد البته به نظر من نمی‌شه اسم شاهکار روش گذاشت. این صفت اغراق آمیزه و می‌تونیم بگیم کتابی که ارزش خوندن داره. همچنین به نظرم &#۳۴;عاشقانه کلاسیک&#۳۴; توصیف‌ خوبی از این کتاب نیست چون بُعد عاشقانه داستان ضعیف و نامحسوس بود. در بعضی قسمت ها توضیح موقعیت و حالات شخصیت زیاد از حد بود که حوصله من رو به شخصه سر می‌برد. آخر‌ داستان به نظر پایان باز میاد اما این‌طور نیست و فقط کافیه به جملات پایانی و قسمت اولیه کتاب (قبل از فلش بک زدن به گذشته) دقت کنید و متوجه پایانش می‌شید. من از ۵، بهش ۳ می‌دم.

5

اگ میشه رایگانش کنین خواهش میکنم اخه خیلی تعریفشو شنیدم

5

من یک پسرم ... و بار ها ربکا را خوندم و باز هم خواهم خواند ... اگر بخوام این کتاب رو در دسته بندی ای قرار بدم اون رو در دو دسته ی توصیفی و احساسی (نه به معنی رمانتیک ، حسی و مودی) قرار میدم فقط کافیه قوه ی تخیل خوبی داشته باشید تا نوسان احساسی ای رو تجربه کنید که در واقعیت هم تجربه نمیکنید ... و اگر این کتاب رو خواندید برای بار های بعدی هم بخوانید و ببینید این کتاب در کمال تعجب چطور قوه ی تخیل شمارو پرورش داده ...

5

از خوندنش لذت بردم، اولای کتاب خیلی آروم گذشت ولی بعد از اونجایی که دانورس لب پنجره گیرش انداخته بود و بعدم اون حادثه کشتی، دیگه نتونستم ادامه ش ندم و تند تند تا آخرش پیش رفتم چون داستان جذاب شده بود و حس کنجکاوی آدم رو به ادامه ترغیب میکرد، غافلگیری هاش رو هم دوست داشتم. آخرش خیلی تند تند خوندم تا بفهمم دلیل عجله ماکس چیه، ولی یهو دیدم تموم شد درحالیکه به نظرم پایان باز اومد ? ولی یه بار دیگه آخرش رو خوندم و تازه متوجه شدم فاول و دانورس چه به سر مندرلی ای اوردن که با تمام جزییات توی ذهنم ساخته بودمش ? پیشنهاد میکنم بعد از تموم شدن کتاب یه بار دیگه اولش رو هم بخونید، قبل از اینکه به گذشته فلش بک بزنه، برای از بین رفتن ابهامات ?

5

از اغراق در مورد هر چیزى متنفرم اما این کتاب اگر نگیم شاهکار یه کتاب کم نظیر و بدون نقصه فضاى کتاب بگونه اى هست که هر خواننده اى رو جذب میکنه، از معدود کتابهایى که قصد دارم در آینده دوباره بخونمش من ترجمه نازگل نیکویى رو خوندم

5

خیلی کتاب عالی ایه، و در جواب دوست عزیزی که در نورد ۲ دانشمند نوشتن، باید بگم که اصلا در این مورد نیست، بلکه در مورد ندیمه (همدم) انگلیسی یک خانم امریکایی هست که توی شهری در جنوب فرانسه به نام مونته کارلو زندگی میکنن. تا این که یه روزمرد پولداری که به تازگی همسر خود را از دست داده و صاحب عمارت مندرلی در روستایی در جنوب لندنه میاد اونجا و همه چیزو تغییر میده.

4

خوشحالم که تب نخستین عشق بار دیگر تکرار نمی شود. زیرا تب است. و شاعران هرچه بگویند باری است سنگین. در بیست و یک سالگی روز ها با شجاعت همراه نیستند. بلکه پر از بزدلی های کوچک و ترس های بی پایه اند. و آدم زود لطمه می خورد. زخمی می شود و با شنیدن نخستین واژه های نیش دار از پا در می آید.امروز در جوشن میانسالی نیش های کوچک روزانه به سبکی پوست را لمس میکنند.و به زودی فراموش می شوند. اما در آن سن. یک حرف نسنجیده باقی می ماند.و به زخمی سوزنده تبدیل می شود. و یک نگاه. نگاهی به پشت سر. ابدی به نظر می رسد.

5

به نظرم داستان بدی نبود ولی واقعا در اون حد شاهکارم نبود رمانی مثل صد سال تنهایی واقعا شاهکار محسوب میشه ولی در قیاس کتاب و فیلمش باید بگم فیلمش وااقعااا افتضاح بود کتاب خیلی قشنگ تر بود فیلمش آدمو از داستان زده میکرد در جواب دوستانی هم که میگن آخرش معلوم نبود دیگه میخواستین چی بشه خونشون سوخت ایناهم رفتن یه جای دیگه و یه زندگی ساده تر و اروم رو شروع کردن حدودا پنجاه صفحه ی اول کتاب همین بود دگ وقایع بعداز ماندرلی رو گفت شایدم این کتاب خیلی نصفس من این کتاب رو از انتشارات جامی خوندم

نمایش 223 نقد دیگر
4.4
(398)
سرگرم‌کننده 🧩 (6)
150,000
٪50
75,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
رمان ربکا
٪50
رمان ربکا
دافنه دوموریه
نشر افق
4.4
(398)
سرگرم‌کننده 🧩 (6)
150,000
٪50
75,000
تومان