کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد نشر استودیو نوار

کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، مجموعه داستان کوتاهی است که توسط «آنا گاوالدا»؛ نویسنده سرشناس فرانسوی نوشته شده است. این کتاب صوتی شامل ۱۲ داستان کوتاه با روایت‌های متفاوت است که نویسنده سعی کرده در عین سادگی با بهره‌گیری از ذهن خلاق خود، داستان‌های آن را خلق کند. داستان‌های این کتاب صوتی عبارت‌اند از: در حال و هوای سن ژرمن، سقط جنین، این مرد و زن، اپل تاچ، آمبر، مرخصی، حقیقت روز، نخ بخیه، پسر کوچولو، سال‌ها، تیک‌تاک و سرانجام. هر یک از شخصیت‌های این کتاب صوتی از داستان متفاوتی بهره‌مند هستند، اما وجه اشتراک این شخصیت‌ها روزمرگی و نارضایتی آن‌ها از شرایط کنونی زندگی است. نویسنده علت اصلی نارضایتی شخصیت‌های داستان را در کمبود عشق و محبت در زندگی آن‌ها می‌داند. چیزی که موجب جذابیت بیش‌ازپیش این کتاب شده، این است که نویسنده اتفاقات روزمره و ساده‌ای که حتی ممکن است پیرامون هر یک از ما نیز در طول روز اتفاق افتاده باشد، با زبانی گیرا و با جملاتی دل‌انگیز به تصویر کشیده است. کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد به عنوان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های فرانسه به شمار می‌رود که بلافاصله پس ‌از انتشار مورد استقبال بی‌نظیر مخاطبان قرار گرفت. قابل‌ذکر است که کتاب مذکور تاکنون به بیش از ۲۰ زبان زنده دنیا ترجمه‌ شده است و موفق به کسب جوایز متعددی در فرانسه و بلژیک شده است. - خلاصه‌ای از کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد: در این قسمت از مقاله قصد داریم تا شما را به اختصار با موضوع هر یک از داستان‌های دوازده‌گانه کتاب آشنا سازیم: در حال و هوای سن ژرمن: اولین داستان کتاب در مورد آشنایی یک دختر و پسر جوان است که این آشنایی در یک خیابان صورت می‌گیرد. سقط جنین: داستان غم‌انگیزی که روایتگر زندگی زن بارداری است که بی‌صبرانه منتظر به دنیا آمدن فرزندش است، اما در نهایت مجبور به کورتاژ جنین خود می‌شود. این مرد و زن: همان طور که از عنوان داستان نیز مشخص است، روایتگر زندگی زناشویی یک زن و مرد میان‌سال است. اپل تاچ: چهارمین داستان کتاب در خصوص زندگی یک دختر و افکار و عقایدش است که زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است. آمبر: روایتگر عشق میان دختری عکاس و پسری جوان است. مرخصی: این داستان روایتگر زندگی دو برادر است، دو برادری که یک در زندگی خود موفق و دیگری در زندگی‌اش ناموفق است. وجه اشتراک این دو برادر این است که بر سر یک دختر با یکدیگر رقابت می‌کنند. حقیقت روز: این داستان از روایتی جذاب و پر کشش بهره‌مند است. داستان حقیقت روز روایتگر یک تصادف و عذاب وجدان‌های پس ‌از آن است. نخ بخیه: در خصوص زن جوان دامپزشکی است که در یک روستا مشغول به کار است. پسر کوچولو: روایتگر پسری مثبت و به ‌اصطلاح پاستوریزه است که به‌ مرور زمان تغییر شخصیت داده و به شخصیتی منفی تبدیل می‌شود. سال‌ها: زندگی مردی را به تصویر می‌کشد که عاشق دختر جوانی شده که او را رها کرده است، علی‌رغم ازدواج مرد و با گذشت چندین سال، اما همچنان مرد به فکر عشق دوران جوانی‌اش است. تیک‌تاک: از داستانی عاشقانه بهره‌مند است و بین دو کارمند یک شرکت روایت می‌شود. سرانجام: آخرین داستان این کتاب صوتی نیز در خصوص نویسنده نوشته شده است. - قسمتی از کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد: در این قسمت از مقاله به منظور آشنایی شما با نحوه نگارش کتاب، بخشی از متن کتاب را به شرح زیر آورده‌ایم: «امروز صبح در بلوار سن ژرمن مردی را دیدم. من بلوار را بالا می‌رفتم و او درست روبروی من پایین می‌آمد. سمت پلاک‌های زوج خیابان بودیم، یعنی سمت خانه‌های اعیانی‌تر. دیدم از دور می‌آید. نمی‌دانم شاید حالت بی‌قید قدم زدنش توجه ام را جلب کرد یا لبه پالتویش که گویی جلوتر از او حرکت می‌کرد. خلاصه در بیست‌متری‌اش بودم و خوب می‌دانستم که از دستش نخواهم داد. چندان هم ناکام نماندم، به یک قدمی‌ام رسید، دیدم نگاهم می‌کند. لبخندی شوخ طبعانه زدم؛ از نوع لبخندهای الهه عشق رومی‌ها که چون تیری از کمان رها می‌شود، البته کمی محافظه‌کارانه‌تر. او نیز به من لبخندی زد...». - جملات برگزیده کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد: یکی از درس‌هایی که در مدرسه یاد گرفتم فرضیه یکی از فیلسوفان بزرگ عهد عتیق است که می‌گفت جایی که در آن هستیم اهمیتی ندارد، مهم این است در چه حالت روحی قرار داریم. مانند همه آدم‌هایی که تنها زندگی می‌کنند، من هم شب‌ها هنگام برگشتن به خانه اول به چراغ‌ قرمز کوچک پیغام‌گیر تلفن نگاه می‌کردم، حتی آرزو داشتم برایم پیغام گذاشته شده باشد. فکر می‌کنم هیچ‌کس از این وسوسه در امان نیست. زندگی را آموختم. دسته‌گل‌های کوچک برای همسران و دسته‌گل‌های بزرگ برای معشوقه‌ها. می‌دانم زن‌ها همیشه میل پنهانی دارند. میل به خوشگل شدن. گویی در جاده‌ها دو دنیا برپاست، آن‌هایی که برای تفریح آمده‌اند و ما. به آدم‌هایی که زندگی احساسی برایشان در درجه دوم اهمیت قرار دارد، به‌گونه‌ای رشک می‌برم. آنان شاهان این دنیایند، شاهانی رویین‌تن. - درباره آنا گاوالدا: آنا گاوالدا؛ رمان‌نویس فرانسوی در سال ۱۳۷۰ در حومه پاریس و در بولوین_ بیلان کورت چشم به جهان گشود. در حال حاضر وی صاحب دو فرزند است و در پاریس زندگی می‌کند. قابل‌ذکر است که وی علاوه بر نویسندگی در قسمت تحریریه مجله ال نیز فعالیت می‌کند. وی در ۲۹ سالگی اولین کتاب خود را تحت عنوان دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد به چاپ رساند و با اولین کتاب خود به شهرت جهانی دست یافت، چرا که این کتاب در اولین چاپ خود در سال ۲۰۰۳ به ۲۰۴۰۰ شماره رسید. داستان‌های آنا گاوالدا غالبا از موضوعی عاشقانه بهره‌مند است، به طوریکه به روایت روابط احساسی بین زن و مرد در دنیای امروزی می‌پردازد. قابل‌ذکر است که این نویسنده در نوشته‌های خود بر نیاز عاطفی و پر کردن کمبودهای احساسی تاکید کرده است. آنا گاوالدا در کتاب‌هایش از زبانی ساده و البته بی‌پروا برای بیان موضوعات مورد نظر خود استفاده می‌کند. مخاطب اصلی کتاب‌های او زنان جامعه هستند. از جمله دیگر آثار این نویسنده موفق می‌توان به دوستش داشتم، گریز دلپذیر، باهم همین و بس، زیر پوست زندگی، لاک تنه‌ای‌ام را می‌شکافم و پس پرده اشاره نمود.