کودک و نوجوان - کمتر از 30
کتابهای این لیست
درباره ی خرگوش عجیب و بزرگ
روزی روزگاری در بیشه ی سبز حیوانات زیادی در کنار هم و به خوبی زندگی میکردند. تعطیلات آخر هفته از راه رسیده بود. کانگورو کوچولو به همراه دوستانش مشغول بازی و تفریح بود. بچههای دیگر هم خوشحال بودند ......
درباره ی کرم و کشاورز
در روستایی سرسبز، کشاورزی به اسم مگوایر زندکی می کرد که یک باغ خیلی قشنگ داشت . اون باغ پر از گیاهانِ مختلفی بود که خیلی دقیق و منظم کنارِ هم کاشته شده بودند. کشاورز هر روز در باغش کار میکرد؛ علف ......
درباره ی داستان سه بز
در زمانهای خیلی دور در کوهستانی بسیار قشنگ سه بُز بودند که بالای کوه زندگی میکردند. اونا با هم برادر بودند و اسماشون به ترتیب از بزرگ به کوچیک بیلی،جک و مارک بود. هر روز به اینطرف و اون طرف م ......
درباره ی ماهی طلایی
در گذشتههای دور در کنار ساحل پیرمرد ماهیگیری با همسرش زندگی میکرد. یک روز پیرمرد ماهیگیر مثل همیشه به دریا رفت و تورش را انداخت. وقتی تور را بالا کشید فقط یک ماهی گرفته بود. اما این ماهی با ماهی ......
درباره ی قطار پرنده
شبِ سردی بود و تیمی به همراه خواهر کوچولوش تو اتاقش خواب بودن. عروسکِ نلی و خرس تیمی هم کنارشون بودند؛ همینطور سگ و گربه ی نازنازیشون هم روی زمین دراز کشیده بودند. وسطای شب بود که یک صدایی تیمی رو از ......
درباره ی پنج انگشت بودند که
درباره ي کتاب صوتي پنج انگشت بودند که... کتاب غذا ها و بازي ها اثر مصطفي رحماندوست مجموعه کتاب هاي پنج انگشت مصطفي رحماندوست را بيشتر کودکان ايراني مي شناسند. اين بار همان شعر قصه ها به صورت ترانه ......
درباره ی اولدوز و عروسک سخنگو
این قصه داستان زندگی دختر بچهای است به نام اولدوز، که پدر و مادرش از همدیگر جدا شدهاند و او اکنون زیر دست زن بابایی بدخلق و خشن که چشم دیدن وی را ندارد؛ زندگی میکند. زن بابا از انواع اذیت و آزار در ......
درباره ی قصه هایی برای دخترهای مهربان
مجموعه داستانهای زیبا و جذاب مناسب وقت خواب برای کودکان داستانهای موجود در این مجموعه عبارتند از : بانی و قصه شب – گردش با حیوانات – حوض پنی – مهمانی شبانه سارا – تخت نو – ورزش و گردش – رویای جولی ......
درباره ی سوفیا
روزی روزگاری در سرزمینی بزرگ و زیبا دختر کوچولوی مهربانی به نام سوفیا زندگی میکرد. سوفیا و مادرش با اینکه خیلی فقیر بودند اما زندگی شیرین و خوبی داشتند. آن ها با دوختن کفش برای مردم زندگی را میگذر ......
درباره ی مسافر کوچولو
در آسمان بزرگ، هزاران هزار سیاره و ستاره وجود دارد. در یکی از این سیارههای خیلی کوچک یه شازدهی کوچولو به تنهایی زندگی میکرد. اون از تنهایی خسته و افسرده شده بود و آرزو داشت کسی بود تا با اون حرف ......