چه کسی غریبه واقعی است؟ کسی که در یک کشور زندگی می کند و می داند که متعلق به کشوری دیگر است یا کسی که در کشورش مانند غریبه ها زندگی کرده و نمی داند که دقیقا به کجا تعلق دارد؟
"بهترین زمان مردن" پنجمین اثر الیف شافاک، رمان نویس معروف زن ترکیه است، این اثر که با یک حکایت از (مثنوی معنوی) آغاز می شود در واقع داستان پرنده های فلجی است که از یک گونه پرندگان به حساب نیامده و تنها به دلیل فلج بودنشان مجبور به همراهی با یک دیگر هستند!... داستان جذاب یک گروه کوچک از انسان هاست که در شهر بوستون آمریکا با یکدیگر به شکل های مختلفی برخورد کرده و خواه یا ناخواه علی رغم تمام تفاوت ها، ناهمگونی ها و حتی تناقض هایی که دارند به زندگی در کنار یکدیگر می پردازند. نویسنده در این داستان به جای تمرکز کردن بر روی یک قهرمان داستان از یک تفکر (ضد قهرمان) حمایت می کند. در سراسر این رمان یک دیوانگی حاکم است، الیف شافاک در حالی که میان آونگی از دیوانگی و معقول بودن سیر می کند با این آونگ حقیقت را می شکافد؛ مشکلات موجود پیرامون مسائلی همچون اسامی، دین، زبان، زمان، تنهایی و خارجی بودن را در قالب شخصیت های داستان می ریزد و داستانی سلیس، روان و جذاب به مخاطب ارائه می دهد.