0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
سه قطره خون

معرفی، خرید و دانلود کتاب صوتی سه قطره خون

نویسنده:
صادق هدایت
درباره سه قطره خون

«دریغا که بار دگر شام شد،

سراپای گیتی سیه‌فام شد،

همه خلق را گاه آرام شد،

مگر من، که رنج و غمم شد فزون.

جهان را نباشد خوشی در مزاج،

به‌جز مرگ نبود غمم را علاج،

ولیکن در آن گوشه در پای کاج،

چکیده‌است بر خاک سه قطره خون.»

درباره کتاب صوتی سه قطره خون

کتاب صوتی «سه قطره خون» نوشته‌ی «صادق هدایت» یکی از مجموعه داستان‌های کوتاه برجسته‌ی ادبیات نوین ایران است که اولین بار در سال 1311 منتشر شد. این اثر شامل داستان‌های «سه قطره خون»، «گرداب»، «داش آکل»، «آیینه‌ی شکسته»، «طلب آمرزش»، «لاله»، «صورتک‌ها»، «چنگال»، «مردی که صورتش را کشت»، «محلل» و «گجسته‌دژ» است که از پختگی و توانایی قلم این نویسنده‌ی بزرگ بهره‌مند شده‌ است. داستان‌های این مجموعه از نظر روان‌شناختی بسیار پراهمیت هستند و نویسنده شخصیت‌های آن‌ها را باظرافت و توجه به درونیات انسان آفریده است. شناخته‌شده‌ترین داستان این کتاب «سه قطره خون» است که ماجرای شخصیتی بی‌نام است که در تیمارستان بستری است. این فرد اندیشه‌ها و تفکراتش را در جریان داستان بازگو می‌کند و ابعادی دیگر از روح و روان انسان را نشان می‌دهد. برخی معتقد هستند «صادق هدایت» در نوشتن این داستان از اسطوره‌ی مرغ حق الهام گرفته است.

کتاب صوتی «سه قطره خون» بانام Three Drops of Blood به انگلیسی ترجمه شده است و باگذشت بیش از چند دهه همچنان خواندنی و ماندگار است. نسخه‌ی صوتی کتاب «سه قطره خون» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «آرمان سلطان‌زاده» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید موجود است. این اثر را تا امروز ناشرین گوناگون چاپ کرده‌اند؛ نسخه‌ی الکترونیک آن از سوی انتشارات مجید و جامه‌دران در اختیار سایت و اپلیکیشن فیدیبو قرار دارد.  

درباره صادق هدایت

«صادق هدایت» یکی از پیشگامان مدرن‌گرایی در ادبیات فارسی در بهمن سال 1281 در تهران به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم و روشن‌فکر برجسته‌ی ایرانی است که تمام زندگی‌اش را صرف فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی کرد. او با نوشتن داستان‌های شاخص و ویژه ادبیات فارسی و نویسندگان پس از خودش را تحت تأثیر قرار داد. «هدایت» با ترجمه‌ی آثار «ژان پل سارتر» و «فرانتس کافکا» گامی بلند در عرصه‌ی ادبیات گذاشت و ادبیات جهان را به فارسی‌زبانان معرفی کرد.

«صادق هدایت» در کودکی مدرسه‌ی علمیه‌ی تهران و در نوجوانی به مدرسه‌ی فرانسوی‌ها به نام سن‌لویی رفت و در آنجا زبان فرانسه آموخت. او از این دوران نویسندگی را آغاز کرد و کتاب «انسان و حیوان» را نوشت. او دغدغه‌ی حیوانات داشت و به رژیم گیاه‌خواری روی آورد. «هدایت» پس از اتمام دبیرستان همراه گروهی از دانش‌آموزان به‌عنوان اولین نفراتی که برای تحصیل به اروپا فرستاده شدند به بلژیک رفت. او تحصیلاتش در این کشور را ناتمام گذاشت و راهی فرانسه شد. او در پاریس رشته‌ی معماری را دنبال کرد درحالی‌که آن را هم ناتمام گذاشت به ایران بازگشت.

«صادق هدایت» در فرانسه در شرایط روحی متفاوتی بود و یک‌بار خودکشی کرد. او در این دوران نوشتن را متوقف نکرد و نمایشنامه‌ی «پروین دختر ساسان»، «زنده‌به‌گور» و داستان کوتاه «مادلن» را نوشت. او در تهران به «مسعود فرزاد»، «بزرگ علوی» و «مجتبی مینوی» پیوست و گروه «ربعه» را تشکیل دادند. «هدایت» در تهران فعالیت‌های اجتماعی و ادبی‌اش را دنبال کرد و در قالب داستان‌هایش نقد‌های تندوتیزی نسبت به مسائل جامعه نوشت.  او در سال 1314 ممنوع القلم‌ شد و به انزوا فرورفت. او در میان این دوران پرتلاطم به هند سفر کرد و در آنجا «بوف کور»، مشهورترین اثرش را منتشر کرد. «صادق هدایت» پس از بازگشتش از هند مدتی را در تهران زندگی کرد و بار دیگر در سال 1326 به فرانسه رفت و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ تمام آثار خود را سوزاند و خودکشی کرد.

آثار صادق هدایت

«صادق هدایت» چهره‌ای ماندگار در تاریخ داستان‌نویسی معاصر فارسی است و در کنار افرادی همچون «غلامحسین ساعدی»، «جمال‌زاده»، «هوشنگ گلشیری» و «عباس معروفی» قرار دارد. او داستان‌های بسیاری ازجمله «فواید گیاهخواری»، «شب‌های ورامین»، «زنده‌به‌گور»، «سگ ولگرد» و «وغ‌وغ ساهاب» از خودش به‌جا گذاشته است که نسخه‌ی الکترونیک همه‌ی آن‌ها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.

در بخشی از کتاب صوتی سه قطره خون می‌شنویم

قفس کرکی که رویش شله سرخ کشیده بود، پهلویش گذاشته بود و با سرانگشتش یخ را دور کاسه آبی می‌گردانید. ناگاه کاکا رستم از در درآمد، نگاه تحقیرآمیزی به او انداخت و همین‌طور که دستش پر شالش بود، رفت روی سکوی مقابل نشست. بعد رو کرد به شاگرد قهوه‌چی و گفت:«به‌به بچه، یه یه چای بیار ببینیم.»

داش آکل نگاه پرمعنی به شاگرد قهوه‌چی انداخت، به‌طوری‌که او ماست‌ها را کیسه کرد و فرمان کاکا را نشنیده گرفت. استکان‌ها را از جام برنجی درمی‌آورد و در سطل آب فرونمی‌برد، بعد یکی‌یکی خیلی آهسته آن‌ها را خشک می‌کرد. از مالش حوله دور شیشه استکان صدای غژغژ بلند شد.

کاکا رستم از این بی‌اعتنایی خشمگین شد، دوباره داد زد: «مه مه مگه کری! به‌به تو هستم؟!»

شاگرد قهوه‌چی با خند به داش آکل نگاه کرد و کاکا رستم از مابین دندان‌هایش گفت: «ار-وای شک کمشان، آن‌هایی که ق ق قپی پا می شند، اگ لولوطی هستند ااامشب می‌آیند، دست و په په پنجه نرم میک کنند!»

داش آکل همین‌طور که یخ را دور کاسه می‌گرداند و زیرچشمی وضعیت را می‌پایید خنده گستاخی کرد که یک رج دندان‌های سفید محکم از زیر سبیل حنا بسته او برق زد و گفت: «بی‌غیرت‌ها رجز می‌خوانند، آن‌وقت معلوم می‌شود رستم صولت و افندی‌پیزی کیست.»

همه زدند زیر خنده، نه اینکه به گرفتن زبان کاکا رستم خندیدند، چون می‌دانستند که او زبانش می‌گیرد؛ ولی داش آکل در شهر مثل گاو پیشانی‌سفید سرشناس بود و هیچ لوطی پیدا نمی‌شد که ضرب شستش را نچشیده باشد، هر شب وقتی‌که توی خانه ملااسحق یهودی یک بطر عرق دوآتشه را سرمی کشید و دم محله سردزک می‌ایستاد، کاکا رستم که سهل بود، اگر جدش هم می‌آمد لنگ می‌انداخت. خود کاکا هم می‌دانست که مرد میدان و حریف داش آکل نیست؛ چون دو بار از دست او زخم‌خورده بود و سه چهارتار هم‌روی سینه‌اش نشسته بود. بخت‌برگشته چند شب پیش کاکا رستم میدان را خالی دیده بود و گردوخاک می‌کرد. داش آکل مثل اجل معلق سررسید و یک‌مشت متلک بارش کرده، به او گفته بود: «کاکا، مردت خانه نیست. معلوم ميشه که یک بست فور بیشتر کشیدی، خوب شنگلت کرده. می‌دانی چیه، این بی‌غیرت بازی‌ها، این دون‌بازی‌ها را کنار بگذار، خودت را زده‌ای به لاتی، خجالت هم نمی‌کشی؟ این هم یک‌جور گدایی است که پيشه خودت کرده‌ای. هر شبه خدا جلو راه مردم را می‌گیری؟ به پوریای ولی قسم اگر دومرتبه بدمستی کردی، سبیلت را دود می‌دهم. با برگه همین قمه دونیمت می‌کنم.»

آن‌وقت کاکا رستم دمش را گذاشت روی کولش و رفت؛ اما کینه داش آکل را به دلش گرفته بود و پی بهانه می‌گشت تا تلافی بکند.

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
251.۲۰ مگابایت
مدت زمان
۰۴:۳۴:۰۱
نویسندهصادق هدایت
راویآرمان سلطان زاده
ناشرآوانامه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۲/۳۱
قیمت ارزی
7 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۲۵۱.۲۰ مگابایت
۰۴:۳۴:۰۱

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.5
از 5
براساس رأی 70 مخاطب
تلخ ☕️ (3)
پربار 🌳 (2)
5
ستاره
77 ٪
4
ستاره
10 ٪
3
ستاره
5 ٪
2
ستاره
1 ٪
1
ستاره
5 ٪
37 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
1

نقدی کوتاه بر صادق هدایت بنده صادق هدایت رو ندیدم و فکر می‌کنم هیچ کدوم از افراد حال حاضر هم همین گونه هستند پس مجبوریم با توجه به آثارشون قضاوت کنیم به نظر من صادق هدایت یک فرد سرخورده جنسی بوده و این موضوع به شدت آزارش می‌داده و باعث می‌شده به جامعه اش و زنان و درکل به زندگی بدبین باشه و نسبت به ایشان کینه داشته باشه. مردم اون دوران این چیزا رو درک نمی‌کردن با توقع کم به زوجیت در می‌آمدن و زندگی خودشون رو میکردن یا اینکه با دین خودشون رو مشغول میکردن و زندگی می‌گذشت اما صادق هدایت غرب و حرکت های اون زمان رو شناخته بود و نمیتونست مثل مردم عادی زندگی کنه ولی شوربختانه جامعه اطرافش به شدت با تفکراتش فاصله داشتند در نتیجه اون آزار میدید. او این عقب ماندگی رو حاصل تفکرات و شیوه زندگی مردمش میدونست و باعث می‌شد به عقاید اونها کینه پیدا کنه و دائم بهشون حمله کنه خب طبیعیه اولین چیز دین هست که با کلی خرافات قاطی شده و برای کسی که غرب رو دیده و تحصیل کرده است قابل قبول نیست و از طرف دیگه آدم لاابالی هم نبوده که بیخیال اطرافش باشه و فقط به عیش و نوش خودش بپردازه و یا زن باره باشه و فقط شهوت رانی کنه! و چون اعتقادات مذهبی رو هم ازدست داده بوده نمیتونسته با تقوی و تفکر به جهان بعدی و زندگی بعد از مرگ وعبادت به آرامش برسه. خلاصه شرایط قابل درکی داشته و هرکسی در این شرایط باشه جز مرگ و سیاهی و نکبت و بدبختی و خودکشی چیز دیگه ای نمیبینه!!زندگی سختی رو برای خودش ساخته و روانش بسیار مریض بوده و آخر هم مثل همه کسانی که این مشکل رو دارن زندگی رو پوچ و بی ارزش و مایه عذاب میدونسته و ترجیح می‌داده بمیره تا اینکه این رنج وعذاب رو تحمل کنه پس خودکشی تنها راه علاجش بوده!! من بعضی آثارش رو دوست دارم اما از بعضی هاش واقعا بیزارم! حتی در یک داستان کوتاه بعضی جاها جملات فوق العاده گیرا وجود داره و چند پارگراف بعد جملات سخیف و بی ارزش! بعضی وقتا خیلی گل درشت به مردم دورانش به زنان و علی الخصوص دین حمله های ناجوانمردانه و بی انصافانه ای میکنه که باعث دافعه میشه و آدم فکر میکنه خودش رو تافته جدابافته میدونه! درصورتی که تفکر خودش هم چندان بی نقص نیست و کاملا قابل نقده! اما همون طور که گفتم بنده ایشان رو درک میکنم و چه بسا اگر خود ماهم شرایط ایشون رو داشتیم همین‌گونه می‌شدیم. واقعا نمیشه صحبت در مورد ایشان رو به این چند خط محدود کرد و حتما نیاز به ساعت ها بحث و گفتگو است تا به تمام ابعاد شخصیتی ایشون پرداخت اما اینجا به همین چندخط بسنده میکنم در حقیقت این چکیده ایست از یه یک مقاله. باتشکر

5

اولش فک کردم یه کتابه با چندتا داستان که جنبه بیان وقایع رو داره،بعد کم کم به این نتیجه رسیدم که داره انتقاد میکنه ،آخرای کتاب با اینکه مکررا به شخصیت زن و انسان توهین شده بود ولی با کمی فکر کردن متوجه شدم متاسفانه صادق هدایت حقایق تلخ رو به زبان آورده ،و مثل پتک تو سر بقیه میزنه،هنوز نفهمیدم چرا میگن خوندن کتاب هاش انسان رو از اعتقاداتش دور میکنه ولی به نظرم جدا جسارت میخواد صورت زشت انسان های مدعا رو بهشون نشون بدی و از اون همه ادعا به زمین سقوطشون بدی،کتاب رو دوست داشتم ولی به نظرم یکم تلخ بود راوی هم که واقعا محشره محشر

5

همیشه آگاهی واسه انسان جز غم و درد و افسردگی نیست اونم تو دنیایی که پر از خرافات و نیرنگ و دروغ و ریاس انسان هایی که دو رو و پست هستند و ظاهر حفظ میکنن دنیا رو مسموم کردن وقتی به چنین نگاهی برسی جز نیستی هیچ چیز آدم و آروم نمیکنه اینکه بدونی حتی با تلاش یا مرگ تو آب از آب تکون نمیخوره درد تمام موجودیت آدم رو پر میکنه موسیقی عالی و بیان حرفه ای آقای سلطان زاده این کتاب رو برام دو چندان جذاب کرد این دومین بار بود که خوندمش عالیییی بود

5

بنده به شخصه وقتی وارد فیدیبو میشم مستقیم میرم سراغ اقای سلطان زاده،این اسطوره ی بی بدیل راویان کتابهای صوتی،زنده باشی مرد بزرگ،وجودت افتخار افرین برای ادبیات ایرانه...

5

صادق هدایت در دوره و زمانه خودش قادر به درک مسائلی بود که دیگران نبودند همین موضوع عامل بزرگ ترین غم او بود

5

عالیست من این کتاب را ۵ سال پیش به صورت اتفاقی با صدای آقای چاردهی در یک کانال تلگرامی گوش کردم علاوه بر صدای خوب راوی صداسازی محیط گیرایی کتاب را چندین برابر کرده بود اگر اینجا هم صداسازی محیط داشت با صدای آقای سلطان زاده محشر می شد

5

با این کتابو صدا میشه زندگی رو ساخت شمایی ک میگین ترویج خودکشی باید یادگرفت چیکار کنیم ک کارمون به اون مسیر نکشه از راهشون عبرت بگیریم چشم هارا .. دوباره جناب سلطان زاده بی مانندند

5

توی این مجموعه جدا از مفهوم داستان ها و اعتقادات صادق هدایت که ضد دین و مذهبه و گوشه‌گیری و انزوا رو راه حل تمام مشکلات میدونه، داستان های قشنگ و جذابی بودن ولی به این شرط که فقط به چشم یه داستان نگاهش کرد و ازش گذشت...

2

جناب سلطان زاده بد نیست کتاب رو قبل ااز خوانش جهت ضبط خودتون یکبار بخوانید که لااقل بدون اشتباه بتدنید اجرا کنید.چون چندین اشتباه در خوانش کتاب وجود دارد..((.شبها از صدای گریه بیدارم !!!؟؟)) درست ان گربه است جناب اسناد نه گریه..

5

سلام داستان های زیبا بود فقط چرا تو داستان های صادق هدایت آخرش یکی یا میمیره یا خودکشی میکنه بخوره جو تاریک و سیاهش اذیت کننده میشه ولی در کل زیبا بود صدای آقای سلطان زاده عزیز هم که عاااالیه

نمایش 27 نقد دیگر
4.5
(70)
تلخ ☕️ (3)
77,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
سه قطره خون
سه قطره خون
صادق هدایت

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
سه قطره خون
سه قطره خون
صادق هدایت
آوانامه
4.5
(70)
تلخ ☕️ (3)
77,000
تومان