0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  داستان ملال انگیز نشر ماهی

کتاب داستان ملال انگیز نشر ماهی

کتاب متنی
نویسنده:
درباره داستان ملال انگیز

زمانی از زندگی می‌رسد که همه‌ی گذشته از کودکی تا حال روبه‌روی چشمان ما مثل یک فیلم سینمایی به حرکت در می‌آید. هر اتفاق، پدیده و خاطره‌ای ممکن است دیگر ملال‌انگیز باشد و علاقه‌ای به آن نداشته باشیم. شاید زمانی که احساس می‌کنیم این نقطه از زندگی ما نقطه‌ی پایانی است دغدغه‌ها و افکار رهایمان نکنند و هر آنچه در پیرامون ما قرار دارد را به باد نقد بگیریم. آنتوان چخوف نویسنده‌ی بزرگ روسی در کتاب داستان ملال‌انگیز از یادداشت‌های مرد سالخورده‌ای می‌گوید که روزهای آخر عمر خود را سپری می‌کند.

about book image

خلاصه داستان ملال‌انگیز

داستان از زبان پرفسوری به نام نیکالای استپانویچ، دانشمند پرآوازه و مشهور روایت می‌شود. او پزشک بزرگی است که در دانشگاه تدریس می‌کند و در اثر ابتلا به بیماری روزهای آخر عمر خود را سپری می‌کند و داستان ملال‌انگیز زندگی خود را روایت می‌کند. پرفسور با اینکه از نظر علم و دانش سرآمد مردم شهر است و مدال‌ها و نشان‌های افتخارآمیز گوناگونی دارد اما دیگر زندگی برای او معنای خاصی ندارد. چرا که مرگ بر زندگی او سایه انداخته و حالا پرفسور تنهایی عمیق و بیگانگی با خانواده، اجتماع و هنر را به شکل دیگری لمس می‌کند.

درباره کتاب داستان ملال‌انگیز

داستان ملال‌انگیز داستان کوچکی است که تنها 112 صفحه دارد اما حرف‌هایی به اندازه‌ی یک رمان قطور دارد. آنتوان چخوف در این کتاب در جایگاه پرفسور نشسته است و خواننده را در مقابل خود قرار داده تا با او درباره‌ی حقیقت زندگی سخن بگوید. او مخاطب را در موقعیتی گذاشته که به مفهوم و اصل هر پدیده‌ای با ریزبینی و دقت تمام نگاه کند. از نظر پرفسور «دانش مهم‌ترین، زیباترین و ضروری‌ترین چیز در زندگی انسان است، دانش همواره عالی‌ترین نمودار دوستی و مهر آدمی بوده و خواهد بود و تنها با آن آدمی بر طبیعت و بر خود پیروز می‌گردد». در این داستان نیکالای توضیح می‌دهد که چگونه صبح را بعد از یک‌شب بی‌خوابی شروع می‌کند چراکه او اختلال خواب پیداکرده است و نمی‌تواند شب‌ها بخوابد. از آشنایی با همسرش که اولین شخصی است که او را در روز ملاقات ‌می‌کند درحالی‌که او هنوز در رختخواب است و مکالمه‌ای کوتاه با او دارد. در ادامه دیدن دخترش، ورود او به دانشگاه، ملاقاتش با دو استادیار، سخنرانی، جلساتش با دانشجویان، کار در مطب، درباره دانشجویان و سایر پزشکان که به لطف او احتیاج دارند و دیدار کاتیا که مانند دخترش است. نیکالای در حالی که روز خود را توصیف می‌کند، به تفصیل افراد مختلفی را که با آن‌ها ملاقات می‌کند را هم توصیف می‌کند. آن‌ها طرح‌های شخصیتی شگفت‌انگیزی هستند که چخوف آن‌ها را لابه‌لای صفحات داستان خلق کرده است. نیکالای بعد از توصیف یک روز معمولی، روابط خود را با کاتیا به طور مفصل شرح می‌دهد و اینکه او به‌نوعی دخترخوانده‌اش محسوب می‌شود؛ و با بقیه خانواده تفاوت دارد. در این بخش نظرات نیکالای درباره‌ی تئاتر و نقد او از این هنر سلیقه‌ی اجتماعی و ارزش‌های هنری روز را در جامعه‌ی چخوف نشان می‌دهد.

بخشی از کتاب داستان ملال‌انگیز

در روسیه پروفسور ممتازی هست به اسم نیکالای استپانویچ فلانی، کارمند عالی رتبه و دارنده‌ی نشان. او آن‌قدر نشان و مدال روسی و خارجی دارد که وقتی ناچار می‌شود همه‌ی آن‌ها را به سینه‌اش بیاویزد، دانشجویان به لقب «کثیرالنشان» مفتخرش می‌کنند. آشنایانش از برجسته‌ترین اعیان و اشراف هستند؛ دست‌کم در ۲۵ ـ ۳۰ سال اخیر در روسیه حتی یک دانشمند سرشناس نبوده و نیست که از نزدیک با او آشنا نباشد. الان کسی نیست که با او دوستی کند، ولی اگر در مورد گذشته صحبت کنیم، فهرست دور و دراز دوستان بلندآوازه‌اش به نام‌هایی مانند پیراگوف، کاوِلین و همچنین نکراسوف شاعر ختم می‌شود که دوستی صادقانه و پرحرارتشان را به او ارزانی داشته بودند. او عضو همه‌ی دانشگاه‌های روسیه و سه دانشگاه خارجی است؛ و غیره و غیره و غیره. همه‌ی این‌ها، به‌اضافه‌ی خیلی چیزهای دیگر که هنوز می‌شد ردیف کرد، چیزی را تشکیل می‌دهند که «نام من» خوانده می‌شود.

«نام من» بر سر زبان‌هاست. این نام در روسیه معرف حضور هر آدم باسوادی هست و در خارج از کشور هم از کرسی‌های دانشگاهی با افزودن لقب‌های «مشهور» و «ارجمند» ادا می‌شود. این نام به آن دسته از نام‌های کم شمار و خوشبختی تعلق دارد که بدگویی از آن‌ها یا سرسری بر زبان آوردنشان در مطبوعات و مجامع عمومی نشانه‌ی بی‌فرهنگی است. همین‌طور هم باید باشد، زیرا نام من تصویری مجسم می‌سازد از آدمی مشهور، بسیار بااستعداد و بی‌شک مفید. من مانند شتر باپشتکار و پرتحمل هستم که بسیار مهم است و بااستعداد هم هستم که این از آن‌هم مهم‌تر است. ضمنا این را هم باید اضافه کنم که من بچه‌ی آداب‌دان و فروتن و درستکاری هم هستم. هیچ‌وقت سرم را به سوراخ ادبیات و سیاست فرونکرده‌ام، از راه مجادله با جاهلان درصدد کسب شهرت برنیامده‌ام، نه در ضیافت‌های ناهار و نه بر مزار دوستانم سخنرانی نکرده‌ام... اصولاً هیچ لکه‌ای بر نام علمی من ننشسته است و جای هیچ گله‌ای ندارد. نامی است سعادتمند.

درباره آنتوان چخوف

آنتوان چخوف نویسنده و نمایشنامه‌نویس بزرگ روس در 17 ژانویه سال 1860 در شمال قفقاز در خانواده مذهبی و فقیری به دنیا آمد. پدر چخوف فردی به‌شدت خشک و مذهبی بود تا حدی که فرزندانش را تنبیه بدنی می‌کرد. او پسرانش را هر یکشنبه به‌اجبار همراه خود به کلیسا می‌برد. چخوف در سال 1880 وارد دانشکده پزشکی شد و در همین سال‌ها بود که نوشتن را آغاز کرد. در دوران دانشگاه نوشته‌های خود را بیشتر با اسم‌های مستعار منتشر می‌کرد اما بعدها دیگر با اسم خود آن‌ها را نوشت... آنتوان در این زمان براى به دست‌آوردن هزینه‌های زندگی خود و خانواده‌اش، برای روزنامه‌های فکاهی روسیه داستان‌های کوتاه و مطلب می‌نوشت. «قصه‌های ملپامن» و مجموعه داستان «هنگام شام» از اولین مجموعه داستان‌های چخوف بودند که آن‌ها را در سال آخر دانشگاه و بعد از فارغ‌التحصیلی منتشر کرد. با وجود اینکه چخوف فارغ‌التحصیل دانشکده پزشکی بود و بعدازآن به‌عنوان یک نویسنده و داستان‌نویس مشغول به کار شد، اما علم پزشکی او در نوشتن داستان‌هایش بسیار مؤثر بود. چخوف برای مجموعه داستان‌های «هنگام شام» جایزه پوشکین را از فرهنگستان روسیه دریافت کرد. او که مهارت منحصربه‌فردی در نوشتن داستان‌های کوتاه داشت. او در طول عمر خود نزدیک به 700 داستان کوتاه منتشر کرد. داستان‌های که هنوز در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان تدریس می‌شوند.

از مهم‌ترین داستان‌های کوتاه او می‌توان به داستان «شرط‌بندی»، «از دفترچه خاطرات یک دوشیزه» و «بوقلمون صفت» اشاره کرد. تسلط چخوف تنها به داستان کوتاه محدود نشد. او در نوشتن نمایشنامه و رمان هم تبحر زیادی داشت و آثار مطرح زیادی را در شکل نمایشنامه و رمان نوشت. «دایی وانیا»، «سه خواهر»، «مرغ دریایی» و «باغ آلبالو» از نمایشنامه‌های چخوف و «دوئل»، «داستان ملال انگیز» از داستان‌های بلند او هستند. توانایی و نبوغ چخوف در انتخاب گفت‌وگوهای جذاب و روایت واقع‌گرایانه‌ی او باعث شد تا بسیاری او را یکی از مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویسان تاریخ بنامند.

آنتوان چخوف عمر کوتاهی داشت او در چهل و چهار سالگی زمانی که هنوز جوان بود و می‌توانست بیشتر بنویسد بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. با این‌که سال‌ها از مرگ او می‌گذرد اما ادبیات مدرن جهان مدیون سبک و آثار چخوف است.

about book image

درباره آبتین گلکار؛ مترجم کتاب داستان ملال‌انگیز

آبتین گلکار مترجم و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی متولد سال ۱۳۵۶ در تهران است. او بسیاری از آثار نویسندگان مطرح روسی همچون آنتون چخوف، آلکساندر پوشکین، ویکتور مرژکو، ولادیمیر نیکالایویچ واینوویچ، آلکساندر هرتسن و میخاییل زوشنکو را ترجمه کرده است. گلکار در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران و مقطع کارشناسی ارشد و دکترای ادبیات روسی را در دانشگاه ملی اکراین تحصیل کرده است و در حال حاضر استادیار دانشگاه تربیت مدرس در تهران است. ترجمه‌های منتشر شده از او به خوبی این مطلب را روشن می‌کند که گلکار مترجمی است که به زبان و ادبیات روسی و فارسی تسلط دارد.

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
624.۲۶ کیلوبایت
تعداد صفحات
112 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۳:۴۴:۰۰
نویسندهآنتون چخوف
مترجمآبتین گلکار
ناشرنشر ماهی
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Skuchnaya Istoria
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۵/۲۳
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
15,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۶۲۴.۲۶ کیلوبایت
۱۱۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.3
از 5
براساس رأی 35 مخاطب
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
خوش‌خوان 🪶 (1)
5
60 ٪
4
28 ٪
3
2 ٪
2
2 ٪
1
5 ٪
21 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

این کتاب رو الان تموم کردن و بلافاصله نظرم رو میگم: چخوف عجب نابغه نوشتن داستان کوتاه بوده! داستانی نوشته که پر از ابعاد روانشناسانه و انسان شناسانه هست با شخصیت پردازی های عالی! فقط موقع خواندن تعمل کنید چون برخی جملات ارزش چند بار خواندنو داره. آخر کتاب نتیجه‌گیری تقریبا غیرمستقیم در مورد مرگ می کنه که اگر ایده کلی یا خدا نباشد پس یعنی هیچ چیز نیست . قبلاً از این اتاق شماره ۶ رو از چخوف خونده بودم اونم از دست ندید.

5

رمان بسیار جالبی بود که نمودگر دیدگاه انسان های مختلف نسبت به جهان و شرایط زندگیشان بود و همانند اسمش گویی از زبان نیکلای استپانویچ که شخصیت اول داستان بود ، مرگ بر زندگی رقت انگیز مردم در روسیه تزاری ترجیح دارد ... وقتی رمان رو میخونید آنتوان چخوف را به خاطر قلم زیبایش تحسین میکنید و ترجمه هم واقعا خوب بود ...

4

خوب بود. حداقل به یه بار خوندنش می ارزه. داستان کشش چندانی نداره و همونطور که از اسمش پیداست داستان ملال آوری رو تعریف میکنه. ولی این ملال اونقدر نیست که شما از خوندنش لذت نبرید. توصیف های نویسنده از محیط و ترس و افکار شخصیت اصلی داستان خیلی با ظرافت تحریر شدند. و از همه مهمتر ترجمه دقیق و حرفه ای آقای گلکاره که خوندن این اثر رو لذتبخش میکنه.

4

این کتاب شباهت بسیار زیادی با کتاب مرگ ایوان ایلیچ دارد زیرا تمامی نویسندگان روس در آن زمان تقریبا یک نوع خاصی از شیوه نوشتاری را که متناسب با آن زمان بود را برای نگارش کتاب های خود انتخاب می کردد. این کتاب بسیار کتاب غمگینی بوده و در شرایط کنونی خواندن این کتاب توصیه نمی شود.

5

من یه دخترم حدودا ۲۲ ساله متولد خاورمیانه...ولی با مردی مسن که در اروپا متولد شده همذات پنداری داشتم ... این یعنی این نویسنده مثل همیشه عالی عمل کرد ...مثل همیشه

5
حال‌خوب‌کن ✨
تلخ ☕️
پربار 🌳

نیکالای استپانویچ در جاهایی از کتاب ، آرزوهای دست یافته زندگیش و میشمرد و از حس ملال انگیز و بدش در رابطه با چیزایی که همیشه آرزوشون و داشت حالا خودشون و چقدر ترسناکه اینکه چیزایی که الان براشون انقدر له له میزنیم ممکنه یجایی بهشون برسیم و حوصلشونو نداشته باشیم ...

5

این کتاب را پل گذار چخوف از داستان کوتاه غالبا طنز به نمایشنامه‌های فلسفی با مایه‌های درام می‌دانم. یاس و پدیدارشناسی مشهود در این کتاب در نمایشنامه‌های موخر چخوف برجسته‌تر است

5

من همواره جخوف را دوست داشتم، ولی مدتها بود چیزی ازش نخونده بودم.موضوع کتاب ملال و روزمرگی پروفسوری مشهور است.ولی حتی ملال را هم می شود به ظرافت و طنز تصویر کرد.خیلی کتاب را دوست داشتم.

4

انسان های ایده ال گرا همیشه مشکلات زیادی دارند و دنیا براشون بسیار ظالمانه است. آدم پیر و مریض و ناتوان میشه و اطرافیان آدم رو نا امید میکنند. داستان خوبیه و مثل اسمشه، ملال انگیز

5

از هنر نویسنده همین بس که در عین ملال آور بودن احساسات و اتفاقاتی که در جریانه، اصلا نمی‌خواستم تموم بشه و از این پیرمرد جدا بشم

نمایش 11 نقد دیگر
4.3
(35)
پربار 🌳 (1)
40,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
داستان ملال انگیز
آنتون چخوف
نشر ماهی
4.3
(35)
پربار 🌳 (1)
40,000
تومان