در ابتدای قرن بیستم میلادی، جامعه روسیه در شرف تحولات گستردهای قرار داشت. خانواده تزارها و اشرافزادگان دیگر در بین مردم مقبولیت خاصی نداشتند و جوانان مخالف آنها هر روز برای گرفتن حق خود متحدتر میشدند. در سال 1905 بالاخره اعتراضات گسترده مردم نتیجه داد و حکومت تزارها به حکومت مشروطه تبدیل شد. در آن دوران، نظام طبقاتی جامعه روسیه دگرگون شد. طبقه اشرافیت در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود، بردههای بی جیره و مواجب بعد از قرارداد سال 1860 دیگر آزاد شده بودند و میتوانستند پیشرفت کنند. همچنین، نسل جدیدی از سرمایهداران ظهور کردند که اجداد اشرافی نداشتند و با تلاش خود سرمایهای را اندوخته بودند. تفاوت این نسل از سرمایهداران با طبقه اشرافیت گذشته در این بود که آنها همواره به آینده و پیشرفت دلبسته بودند تا گذشته خود را کم رنگتر کنند. برخلاف نسل جدید سرمایهداران، طبقه اشرافی در گذشته خود و به یاد شکوه روزهای قبل زندگی میکرد. آنتوان چخوف در نمایشنامه باغ آلبالو به خوبی جامعه آن سالهای روسیه را به نمایش میگذارد.
باغ آلبالو داستان زندگی زنی اشرافی به نام رانوسکی است. باغ آلبالوی بزرگی از طرف اجدادش به او ارث رسیده است. از آنجایی که تنها سرمایه باقیمانده خانواده رانوسکی همین باغ است، باغ آلبالو نیز به زودی در ازای بدهیهایشان توسط بانک فروخته خواهد شد. اما خانم رانوسکی هیچگونه تلاشی برای حفظ باغ خود نمیکند اگرچه که آن را یادگار خانوادگی و تداعی کننده خاطرات کودکیاش میداند. رانوسکی و برادرش باغ را نشانه هویت خود میدانند اما در عین حال در برابر از دست دادن آن خنثی و منتظر تقدیر هستند. در نهایت باغ آلبالو ...
نمایشنامه باغ آلبالو همچون دیگر آثار کلاسیک داستانی پیچیده ندارد. پایان داستان به راحتی قابل پیشبینی است. شخصیتهای داستان نیز ویژگی و قدرت خاصی ندارند. داستان خالی از قهرمان است و همه افرادی معمولی هستند که برای خواننده آشنا و قابل درک هستند. در طول داستان نیز اتفاق خارقالعادهای رقم نمیخورد و زندگی روزمره شخصیتها از ابتدا تا انتهای داستان روایت میشود. اما هنر چخوف در آن است که در چهار پرده تمام شخصیتها را به گونهای معرفی میکند که خواننده آن به خوبی آنها را میشناسد و رفتارهای آنها را درک میکند.
رانوسکی نماد طبقه اشرافی است که در جامعه روسیه اوایل قرن بیستم در حال افول و فروپاشی است. این نسل که فروپاشی و افول خود را پیشبینی میکنند هیچگونه واکنشی در برابر آن نشان نمیدهند و خود را به تقدیر سپردهاند. از طرف دیگر لوپاخین نماد نسل جدیدی از سرمایهداران است که اشرافی نیستند و تغییرات اجتماعی سبب شده است تا آنها بتوانند با تلاش و کوشش خود صاحب ملک شوند. لوپاخین نوه یک برده بوده است که حالا زمیندار بزرگی شده است. از اینرو او همواره در تلاش است که گذشته خود را فراموش کند و برای آینده خود تلاش کند. شخصیت دیگر کتاب تروفیموف است. او اندیشههایی کاملا مخالف لوپاخین دارد از زندگی سرمایهداری و نظم آن متنفر است. دلبستگی خاصی به هیچ چیز ندارد و منتظر تقدیر است تا ببیند ادامه زندگیاش چگونه پیش خواهد رفت.
چخوف با شخصیتپردازی مناسبی که داشته توانسته به خوبی انقلاب محتمل در روسیه را از زبان تروفیموف پیشبینی کند (نمایشنامه در سال ۱۹۰۴ نوشته شده است و انقلاب روسیه در سال ۱۹۰۵ رخ میدهد). اینجاست که شناخت کامل چخوف از جامعه روسیه مشخص میشود و بی جهت نیست که آثار چخوف را آینه جامعه روسیه میدانند. چخوف، باغ آلبالو را به عنوان نمادی از جامعه روسیه خلق کرده است که در مالکیت طبقه اشرافی و رانوسکیها بود اما حالا امثال لوپاخین (سرمایهداران جدید) با تبر سراغ درختان آن (نماد هویت و ریشه طبقه اشرافی) آمدهاند و در نهایت هم صاحبان جدید باغ آلبالو خواهند شد.
چخوف سبک ادبی متفاوتی نسبت به دیگر نویسندگان روسی هم نسل خود داشت. در حالیکه نویسندگان روسی تمایل داشتند که داستانهایی «رئالیستم و واقعگرا» بنویسند، چخوف گرایش زیادی به سبک ادبی «امپرسیونیسم» پیدا کرده بود. امپرسیونیسم سبک غالب نویسندگان فرانسوی در آن زمان بود. در امپرسیونیسم در عوض اینکه واقعیت بیان شود، تصویر واقعیت در ذهن بیان میشود. «ماکسیم کورگی» نویسنده بزرگ روسیه که هم نسل با چخوف مینوشت از طرفداران او بود و متوجه تغییر شیوهی نگارش او از رئالیسم به امپرسیونیسم شده بود. او در نامهای به چخوف مینویسد: «میدانید دارید چه میکنید؟ دارید رئالیسم را میکشید ... بعد از هر داستانی که مینویسید، هرچند واقعه مهمی مطرح نباشد، همهچیز به نظر خام میآید. انگار با قلم ننوشتهاید، با ضربه چماق نوشتهاید.» امپرسیونیسم چخوف با امپرسیونیسم فرانسه نیز متفاوت است و جهانبینی خاص خودش را دارد. امپرسیونیسم فرانسه نا امید و سمبولیک است درحالیکه در آثار چخوف اندکی امید در داستان دیده میشود و نفی کننده زندگی نیست.
آنتوان چخوف نویسنده و نمایشنامهنویس برجسته روسی، در سال 1860 در «تاگانروک» به دنیا آمد. خانواده او از خانوادههای فقیر بودند که در ملکی اشرافی کار میکردند. چخوف پس از اینکه در سال 1880 وارد دانشکده پزشکی شد، نوشتن را آغاز کرد. در دوران دانشگاه نوشتههای خود را با اسمهای مستعار مختلفی منتشر میکرد. بیشتر نوشتههای او در زمان دانشگاه برای مجلههای فکاهی و طنز با هدف کسب درآمد نگاشته میشد. در سال آخر دانشگاه اولین مجموعه داستان خود را با نام «قصههای ملپامن» چاپ کرد. پس از پایان تحصیلاتش، نویسندگی را به صورت حرفهای شروع کرد. چخوف برای اولین بار نوشتههای خود مانند «مراسم تدفین» و «دشمن» را که در روزنامه عصر جدید منتشر میشد، با نام خودش نوشت و از اسم مستعار استفاده نکرد. او مهارت زیادی در نوشتن داستانهای کوتاه داشت به طوریکه نزدیک به 700 داستان کوتاه تاکنون از او منتشر شده است و به عقیده بسیاری بزرگترین نویسنده داستان کوتاه تاریخ است. چخوف در روایت داستانهای کوتاهش از شرح و بسط دادنهای طولانی خودداری میکرد و بیشتر زندگی معمول افراد را روایت میکرد. از مهمترین داستانهای کوتاه او میتوان به «از دفترچه خاطرات یک دوشیزه» و «بوقلمون صفت» اشاره کرد. در کنار نوشتن داستان کوتاه او تبحر زیادی در نوشتن رمان و نمایشنامه نیز داشت. «داستانهای ملالانگیز» و «دوئل» از جمله رمانهای نوشته شده از چخوف هستند.
نمایشنامههای چخوف نیز شهرت جهانی دارند و تاکنون در کشورهای مختلف و با زبانهای مختلف روی صحنه رفتهاند. «مرغ دریایی» اولین نمایشنامه موفق او لقب گرفت که در صحنه تئاتر اجرا شد. نمایشنامههای او درونمایهای کمدی دارند و چخوف آنها را کمدی میداند اما «استانیسلاوسکی» کارگردان و بازیگر بزرگ تئاتر روسیه، آنها را به صورت تراژدی اجرا میکرد. چخوف در نامهای به همسرش از این موضوع گلایه میکند: «چرا دائما در پوسترها و روزنامهها، نمایشنامه مرا درام مینامید؟ نمیروویچ دانچنکو و استالیسلاوسکی، در نمایشنامه من چیزی پیدا کردهاند که مطلقا به آنچه من نوشتهام شباهتی ندارد و من شرط میبندم که هیچکدام از آنها، برای یکبار هم که شده، نمایشنامه مرا با شیفتگی، تا به آخر نخوانده است. مرا ببخش، اما به شما اطمینان میدهم که این عین حقیقت است.» از دیگر نمایشنامههای بزرگ او میتوان به «ایوانف» و «باغ آلبالو» (cherry orchard) اشاره کرد.
باغ آلبالو آخرین نمایشنامه چخوف بود که پیش از مرگش در سال 1904 نوشته شد. در ایران مترجمان بزرگی کتاب را به فارسی بازگرداندهاند. «بزرگ علوی» و «سیمین دانشور» در سال 1329 نمایشنامه را به فارسی ترجمه کردند اما خانم دانشور به دلیل همزمانی ترجمه، کتاب را در سالهای بعد منتشر کرد. «بهروز تورانی» و «ناهید کاشیچی» از دیگر مترجمان این اثر هستند. نمایشنامه باغ آلبالو با ترجمه سیمین دانشور در سال 1382 توسط نشر قطره دوباره منتشر شده است که نسخه الکترونیکی و pdf آن در فیدیبو قابل خرید و دانلود است. همچنین نسخه صوتی کتاب نیز در بازار کتاب ایران یافت میشود.
نمایشنامه باغ آلبالو در ایران بارها روی صحنه رفته است. معروفترین اجرای این نمایشنامه در افتتاحیه سالن تئاتر شهر روی صحنه رفت. نمایشنامه به کارگردانی «آربی آوانسیان» و بازی «داریوش فرهنگ»، «مهدی هاشمی»، «سوسن تسلیمی» و «پرویز پور حسینی» در سال ۱۳۵۱روی صحنه رفت.
پرده اول
صحنه : اتاقی که هنوز اتاق بچهها نامیده میشود. یکی از درهای اتاق به اتاق آنیا باز میشود. دم دمههای صبح است. آفتاب به زودی خواهد دمید.ماه مه است. درختان آلبالو غرق شکوفهاند. در باغ هوا سرد است و ژاله صبحگاهی بخ زده است. پنجرههای اتاق بسته است. دونیاشا با شمع وارد میشود و آنگاه لوپاخین که کتابی در دست دارد.
لوپاخین: ترن آمده است. خدا را شکر . چه ساعتی است؟
دونیاشا: تقریبا ساعت دو (شمع را فوت میکند.) هوا کاملا روشن شده است.
لوپاخین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت. (خمیازه میکشد و تمدد اعصاب.) عجب آدم نازنینی هستم! چهکار احمقانهای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم... روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد ... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم میکردید.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 588.۲۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 94 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۰۸:۰۰ |
نویسنده | آنتوان چخوف |
مترجم | سیمین دانشور |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Cherry Orchard |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۵/۲۷ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 70,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
به نظر من مقدمه خانم دانشور رو در ابتدا نخونید و آخر برگردید سراغ اون (چون هم داستان لو رفته و هم اینکه برداشتتون از شخصیتها ممکنه یک جانبه بشه) من این ترجمه رو خوندم و دنبال یه ترجمه دیگه می گشتم که دوباره بخونم ترجمه خان م *ناهید کاشی چی* نشر *جوانه توس* رو که از روسی ترجمه شده (برخلاف دانشور که از انگلیسی ترجمه شده) پیدا کردم که خوب و روان بود. این ترجمه هم اگه فیدیبو اضافه کنه عالی میشه.
پدر جان،فیدیبو ، خانم دانشور نویسنده بزرگی بوده،شما فقط به مترجمی قبولش دارید. نکنه ممنوع القلم اش کردید.خب یکی دوتا از آثارش را بگذارید.چی میشه؟
زندگی را باید زندگی کرد باید برای رشد برای اگاهی بیشتر از گذشته دست کشید و رو به جلو رفت از انیا و ترومیفورف خوشم اومد با مادرشون احساس همدردی کردم چون من هم خانه پدریم را به همان اندازه دوست دارم، و واریا و اون اقای ثروتمند باید یاد بگیرند پا روی غرورشان بگذارند و متتظر فرصت نباشند فرصتها رو از دست ندهند عشق و دوست داشتن رو باید فریاد زد نه اینکه مخفی کرد به نظرم هیچ وقت دوست داشتن خجالت اور نیست حتی اگر طرف مقابل تو رو انتخاب نکند
واقعا ترجمه های نویسنده های روس که از جلال آل احمد و سیمین دانشور هستند ،به هم ریختگی و در هم ریختگی های زیادی دارن.روحشون شاد .و نوشته های خیلی خوبی برامون به یادگار گذاشتند و خلق کردند.ولی ترجمه هاشون به نظرم واقعا اثر رو خراب میکنه. تا جایی که اطلاع دارم هر دوی عزیزان از متن انگلیسی یا غیر روسی،ترجمه میکردند.
هرکدوم از شخصیت ها نماد افراد جامعه هستند سرمایه داران.. روشنفکران.. کارگران تازه به ثروت رسیده.. انسانهای بی نظر و بی خاصیت.. زنان خودشیفته.. و... جالب انتقادی بود.
انسان هایی که در تصمیم گیری درنگ می کنند و انسان هایی که در تصمیم گیری معطل نمی کنند و این گونه درام باغ آلبالو شکل می گیره
عالی عالی عالی یعنی رمانی بهتر از باغ آلبالو وجود نداره. هر کسی قبول نداره.بره کتاب رو بخونه تا باورش بشه. ...
من با ترجمه ی ناهید کاشی چی خوندم که از زبان روسی ترجمه شده بود..اثار چخوف رو دوست دارم ،اما من نمایشنامه خوان نیستم .در هرصورت با تمام این ها ،بازم یک شاهکار بود
نمایشنامه خوبیه. در کل کارهای چخوف در حال خوندن احساس مختلفی رو به آدم منتقل میکنه و سبک متفاوتی داره.مخصوصا شخصیت های داستان که کمی حرص آدم رو درمیاره
باغ آلبالو عالییست، بدون نیاز به توضیح اضافه ای،کتابیست که باید خواند