در روزگاران قدیم پرندهای کوچک در جنگلی سرسبز و بزرگ زندگی میکرد.
نام این پرنده پانی بود. پانی کوچولو از اینکه در آن جنگل زیبا زندگی میکرد خوشحال بود.
یک شب باران شدیدی در جنگل شروع به باریدن کرد.
صدای وحشتناک رعد و برق در همه جای جنگل به گوش میرسید. پانی که در لانهاش خواب بود به خاطر سروصدای زیاد از خواب پرید…