روح بخشی به حیوانات و نسبت دادن احساسات انسانی به آنها یکی از عناصری است که در ادبیات بسیار به کار رفته است. از زمان نگارش کلیله و دمنه تا امروز بسیاری از نویسندگان در طول تاریخ برای نقد جامعهی انسانی و رفتارهای نامناسب بشر از این شیوه استفاده کردهاند. یکی از نویسندگانی که حیوانات در نوشتههایش نقش پررنگی را بازی کرده است صادق هدایت است. سگ ولگرد یکی از غمگینترین قصههای ادبیات مدرن است که دردهای جامعهی انسانی در آن در غالب درد و رنج سگی به تصویر کشیده شده است.
صادق هدایت؛ نویسنده
صادق هدایت (Sadegh Hedayat) در بهمن ماه سال 1281 در تهران در خانوادهای فرهیخته به دنیا آمد. هدایت به مدرسهی علمیهی تهران رفت و دوران دبیرستان خود را در دارالفنون به خاطر بیماری ناتمام گذاشت. او برای ادامه تحصیلاتش به مدرسهی فرانسویها به نام سنلویی رفت و در این مدرسه با ادبیات جهان و زبان فرانسه آشنا شد. در دوران تحصیل در مدرسه فرانسویها، به فلسفه و علوم ماورای طبیعی علاقه پیدا کرد و در همین زمان بود که در یک روزنامه هفتگی اولین مقالهاش را منتشر کرد. او در دوران دبیرستانش کتاب «انسان و حیوان» که متاثر از علاقه زیاد او به حیوانات بود را نوشت. و شدت این علاقه سبب شد به گیاه خواری روی بیاورد. پس از پایان دبیرستان او توانست به بلژیک برود و رشتهی ریاضیات محض را شروع کند ولی شرایط تحصیلی نامناسب و علاقه او به فرانسه، سبب شد هدایت در اسفند ۱۳۰۵ به پاریس برود. یک سال بعد هدایت به تاثیر از رژیم غذاییش کتاب «فواید گیاهخواری» را در برلین چاپ کرد.
او در کتاب «فواید گیاهخواری» خشم خود را نسبت به کشتار حیوانات این چنین بیان میکند: «ستمگری و کشتار نسبت به حیوانات، دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است. پیدایش آنان، به دنیا آمدن و بازی و شادی و درد کشیدن و مهربانی مادری و ترس از مرگ و هوی و هوس اعضای بدن و همچنین مرگ و سرنوشت حیوانات، همه شبیه و مانند انسان میباشد. خون ریخته شدهی آنان فریاد انتقام میکشد و نفرین میفرستد به انسان و ستارهای که روی آن زندگانی میکنیم.»
هدایت به دلایل نامعلوم ولی احتمالا به دلیل مشکلات عاطفی پس از دو سال زندگی در پاریس اقدام به خودکشی ناموفق کرد. او در این دوران با دختری به نام «ترز» در ارتباط بود و آثاری همچون نمایشنامهی «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه «مادلن» را نوشت.
هدایت بدون آنکه تحصیلات خود در رشتهی معماری را تمام کند به ایران بازگشت و اقدام به چاپ آثاری که در پاریس نوشته بود، کرد. در بازگشت به ایران، هدایت در بانک ملی که محیطی بر خلاف روحیاتش داشت، شروع به کارکرد. بازگشت او و آشناییاش با «مسعود فرزاد»، «بزرگ علوی» و «مجتبی مینوی» باعث شد گروهی به نام «ربعه» را تشکیل بدهند که این گروه میزبان جمعی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی از جمله «نیما یوشیج» نیز بود. هدایت در دهه بیست شمسی بسیار پرکار بود و در این سالها آثار زیادی را به رشته تحریر درآورد. یکی از این کتابها «وغوغ ساهاب» بود که با همکاری «مسعود فرزاد» آن را به پایان رساند و با زبان طنز مسائل آن زمان در کتاب مطرح شد. کنایههای این کتاب به اوضاع اجتماعی و اقتصادی سبب شد در سال 1314 او از اولین ممنوعالقلمهای ایران لقب گیرد. پس از محدودیتهای ایجاد شده برای هدایت، او به دعوت «شین پرتو»، شاعر و نویسندهی ایرانی به هند سفر کرد. در این دوران «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، در پنجاه نسخه پلیکپی منتشر کرد و نسخهای از آن را برای «مجتبی مینوی» و «جمالزاده» که در ایران نبودند، فرستاد و در انتهای کتاب اشاره کرد چاپ این اثر در ایران ممنوع است.
فشارهای مالی در هند باعث شد هدایت به نوشتن طنز روی بیاورد و از این طریق رنجهای خود را در قالب طنز تلخ بنویسد. پس از بازگشتش به ایران دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد و پس از آن به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و فعالیتهای ادبی خود را ادامه داد. درآن سالها که مصادف با پایان جنگ جهانی دوم بود، شرایط حاکم بر جامعه بر آثار هدایت تاثیر زیادی گذاشتند و در آثار او انتقادهای تند و تیز زیادی دیده میشود. آثار منتشر شده از هدایت در این دوره عبارتند از: داستان بلند «حاجیآقا»، داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعهی «ولنگاری». همچنین او آثار «کافکا» را نیز به فارسی ترجمه کرده است و آخرین نوشته از هدایت در کتاب «پیام کافکا» است.
هدایت در سال 1326 به فرانسه سفر کرد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ پس از آنکه تمام آثارش را سوزاند با گاز در آپارتمانش خودکشی کرد. او در حالی با زندگی وداع کرد که تنها باقیمانده او تکه کاغذی با عنوان «جادهی نمناک» بود.
«سهراب سپهری» در وصف این عبارت سروده:
«چه می دیده ست آن غمناک روی جادهی نمناک؟ زنی گم کرده بویی آشنا و آزار دلخواهی؟
سگی ناگاه دیگر بار وزیده بر تنش گمگشته عهدی مهربان با او چنانچون پاره یا پیرار؟
سیه روزی خزیده در حصاری سرخ؟
اسیری از عبث بیزار و سیر از عمر»
سگ ولگرد (The Stray Dog) مجموعه داستانی شامل هشت داستان کوتاه است که نام کتاب از داستان اول آن گرفته شده است. این کتاب آخرین مجموعه داستان از صادق هدایت است و همچنین اولین داستان اوست که به زبانهای دیگر از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی استانبولی، ارمنی، بلغاری، و قزاقی ترجمه شده است. هفت داستان دیگر این مجموعه «دن ژوان کرج»، «بنبست»، «کانیا»، «تخت ابونصر»، «تجلی»، «تاریکخانه» و «میهنپرست» است که از زاویه دید نویسنده نوشتهاند و بدون محدود شدن به یک شخصیت، جریان کل داستانها روایت میشود. بیشتر داستانهای این مجموعه را هدایت در سالهای قبل از انتشار کتاب نوشته بود ولی به دلیل ممنوعالقلمیاش، انتشار آنها تا سال 1321 که کتاب را «انتشارات بازرگانی نجات» در تهران چاپ کرد به تعویق افتاده بود. دنبال اولین چاپ «انتشارات امیرکبیر» در سال ۱۳۳۸ و «انتشارات جاویدان» در سال ۱۳۵۶ انتشاراتهای دیگری بودند که مجموعه داستان سگ ولگرد را منتشر کردند. در سال 1382 این کتاب با تحریف زیادی توسط یکی از ناشرین، چاپ و منتشر شد که پس از پیگیریهای حقوقی خانوادهی هدایت، این نسخه از بازار کتاب جمعآوری شد. همچنین انتشارات «جامه دران» نیز این کتاب را چاپ کرده است.
خرید کتاب از «انتشارات مجید» در فیدیبو موجود است و میتوانید pdf آن را دانلود کنید. دانلود کتاب صوتی سگ ولگرد نیز در سایتهای دیگر امکان پذیر است. در مقدمه کتاب ناشر عنوان میکند: «آنچه در مجموعه آثار هدایت که توسط این انتشارات چاپ و منتشر شده یا میشود، عین مطالب و نوشتههایی است که در گذشته چاپ و منتشر شده است و دست اندرکاران این انتشارات حتی کلمهای را تغییر نداده یا حذف و اضافه نکردهاند.»
داستان سگ ولگرد مانند داستانهای دیگر او «زندهبهگور» و «تاریکخانه» جنبهی واقعی دارد و تمثیلی از جامعهی خاکستری دهه 20 ایران است. «سگ ولگرد» داستان آزار و اذیت یک سگ اصیل اسکاتلندی است. «پات» یک سگ معمولی نیست، او انسان تنهایی در پوشش حیوان است. سگ زمانی که با صاحب خود به ورامین میرود، بوی شیربرنج که بوی آشنایی برای او است و یادآور مادرش است، سبب میشود از صاحب خود دور و گم شود. در این مسیر انسانها به «پات» بیرحمی میکنند و او را کتک میزنند. از ویژگیهای بارز این سگ چشمان میشی اوست که در عمق آن ذات یک انسان رنج دیده نمایان است. در انتهای داستان کلاغهایی که در بالای سر سگ به پرواز در آمدهاند به چشمهایش خیره شدهاند تا آنها را از حدقه درآورند که نمادی است از نابودی انسانی دردمند و روشنفکر توسط جامعهای که قدرت درک او را ندارد. علاقه «پات» به مادرش از جنس عقده ادیپ_علاقه فرزند پسر به مادر که سبب حسادت به پدر میشود_ نیست؛ زیرا کتاب سگ ولگرد تاثیر از دورانی دارد که صادق هدایت در سفر هند بوده و آشفتگی اوضاع اجتماعی در کشور و حتی شاید آوارگی خودش علت سرخوردگیهایش شده بوده و این علاقه به مادر میتواند تعبیری از شکایت و دلتنگیهای این نویسنده نسبت به سرزمین مادریاش باشد.
«صادق چوبک» نویسندهی ایرانی که از پدران داستان نویسی نوین ایران است کتاب «انتری که لوطیاش مرده بود» خود را تحت تاثیر از سگ ولگرد نوشته است.
«آیا در بیداری بود و یا خواب میدید؟ پات یک شکم غذا خورد بیآنکه این غذا با کتک قطع بشود. آیا ممکن بود یک صاحب جدید پیدا کرده باشد؟ با وجود گرما، آن مرد بلند شد. رفت در همان کوچه برج، کمی آنجا مکث کرد، بعد از کوچههای پیچ و واپیچ گذشت. تمام عضلاتش، تمام تن و حواسش از اطلاعات او خارج شده بود، به طوری که اختیار از دستش در رفته بود. ولی دیری نکشید که با چوب و دسته بیل به هوار او آمدند و از راه آب بیرونش کردند.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 732.۵۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 120 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۰۰:۰۰ |
نویسنده | صادق هدایت |
ناشر | مجید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۳/۱۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 95,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
چرا خود کشی کرد؟؟!! بنظرم از پرسیدن بعضی سوالات مشابه این سوال میتوان براحتی به عدم درک درست سوال کننده از موضوع پی برد_ هدایت اگر خودکشی نمی کرد شاید جای تعجب بود!!!شخصیتی چنان رقیق القلب وبدان لطیفی که در نوشته ها و نیز درزندگی واقعی ش لطافت طبع نازک و پاکش موج میزد را تصور کنید در میان مردمی بیسواد و زمانه ای با هزاران سال عقب ماندگی ....! آن گونه که صادق هدایت مخاطبی نداشت.درک نمیشد.حداقل ۱۵۰ سال زودتر بدنیا آمده بود.صادق هدایت با آن درک و ذوق و احساس هیچ سنخیتی با جامعه و مردم خود نداشت.باید میرفت آنهایی هم که ماندند به ظاهر زنده بودند.بگمانم اگر کمی صادق باشیم او خودکشی نکرد.او بایست میرفت و البته رفت.البته اگر صادق باشیم چنین است...!
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنهپرور باشد باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد!!!
نوشتن راجع به صادق هدایت ، قلمش و آثارش کار سختیه . هر کدوم از داستانها در نوع خودشون بینظیر بودن ولی داستان های اول و اخر اوج کتاب بودن . داستان اول سگ ولگرد که ورای یک داستان بود و هر چی بیشتر ذهنو درگیرش میکردی لایه های بیشتر ی از عمق داستان برات رو میشد از عقاید صادق راجع به برهه پوچی و رهایی انسان . و داستان اخر که میهن پرست بود به زیبایی چیرگی و تاثیر غریزه رو بر وجود ادمی نشون میده توصیفات ، تصویر سازی ها ، بیان احساسات بی پرده ، تاریکی غالب و خیلی از ویژگی های دیگه که تو کتاب به زیبایی نمود پیدا میکردن . بسی لذت بردیم روحت شاد صادق هدایت
چرا خودکشی کرد؟ آیا جزء این است که فقط به ترویج پوچگرایی می پرداخت؟ این افکار نیز سبب خودکشی شد. بهتراست زیاد خوانده نشود.
قلم صادق هدایت زیباست. حتی اگر سیاه بنویسد.
مجموعه داستان سگ ولگرد،صادق هدایت فضای تاریک و تلخی رو در ذهن شما (خواننده) ایجاد می کنه که کاملا شما رو به ذهنیت و تفکرش نزدیک میکنه، پیشنهاد میکنم حتما داستانهاش رو به صورت دقیق نقد و بررسی نمایید. به شخصه از داستان کوتاه سگ ولگرد بیشتر لذت بردم
چه خوشمان بیاید، چه نه… هدایت چراغی فروزان نبود، شعله ای کوچک بود که با اندک نسیمی خاموش شد، برای همیشه! اندیشه های بزرگ در توبره ی خود امید دارند نه یاس و پژمردگی. و تاریخ گواه این مطلب است. لطفا فارغ از احساسات و با تأمل به ایشون نگاه کنید.
درود بر روان پاک صادق هدایت..هنرمند بزرگ و بی بدیلی که یک قرن از زمانه خود جلوتر بود..لطفا این نظرات بیخود رو که پوچگرا بود و اینجور حرفها رو بزارید کنار .یک جمله ضدونقیض در عقاید و آثارش نمیشه پیدا کرد اونوقت ما میگیم پوچگرا بود و بی دین بود و این چرت و پرتها...
مجموعه داستان خوبی است ولی جز کارهای نرمال هدایت و معمولی دوران هست.... پیچیدگی خاصی نداره و در هر داستان چند عبارت مهم وجود داره که نیک نظران در کامنت ها اشاره کرده اند... غلط املایی مثل سایر کتاب های فیدیبو خصوصا کتابهای هدایت زیاد هست
عالیه حکایت اون سگ ، افرادیه که از طرف جامعه پذیرفته نمیشن و جامعه اونها رو پس میزنه و رفتارهای ناهنجار عوام جامعه رو کاملا میشه تو داستان درک کرد