کتاب رویاهایی از پدرم نشر انتشارات سیته

درباره کتاب رویاهایی از پدرم

کتاب «رویاهایی از پدرم» Dreams from My Father: A Story of Race and Inheritance  نوشته‌ی «باراک اوباما» در سال 1995 منتشر شد. این اثر روایت زندگی شخصی و خانوادگی این چهره‌ی سیاسی تا جوانی‌اش است. او زمانی که در شیکاگو به‌عنوان وکیل مشغول به فعالیت بود نگارش این اثر را آغاز کرد که بازتابی از مشکلات و دردسرهای سیاه‌پوستان در جهان و آمریکا است. او در این اثر شکاف نژادی بین سفیدپوستان و سیاه‌پوستان را به‌خوبی به تصویر کشیده و نمایی از دهه‌های آخر قرن بیستم آمریکا را نشان داده است. «باراک اوباما» این اثر را با زبانی روان و ساده طی سه بخش خاستگاه، شیکاگو و کنیا نوشته است که برای علاقه‌مندان به سیاست و مسائل نژادپرستی بسیار خواندنی و دل‌نشین است.

کتاب «رویاهایی از پدرم» تصویری از «باراک اوباما» پیش از ریاست جمهوری آمریکا را نشان می‌دهد. این اثر روایت دغدغه‌های اجتماعی این چهره‌ی سیاسی در زمان جوانی‌اش است که در زمان قدرتش برای رفع آن‌ها بسیار تلاش کرد. او درباره‌ی نگارش این کتاب گفته است: «واقعیت این است که من می‌توانم برادران و خواهران سیاه‌پوستم را، چه در آمریکا و چه در آفریقا، در آغوش بکشم و سرنوشت مشترکمان را تأکید کنم؛ این بخشی از کتاب را تشکیل می‌دهد...این کتاب در هرگونه طبقه‌بندی که قرار بگیرد: زندگی‌نامه، مجموعه خاطرات تاریخچه خانوادگی و یا هر موضوع دیگری تنها تلاش من بر این اصل بوده که گزارشی صادقانه از بخش ویژه‌ای از زندگی‌ام را، بنویسم.»

درباره باراک اوباما

«باراک اوباما» Barack Obama رئیس‌جمهور پیشین آمریکا و سیاست‌مدار سرشناس در تاریخ 4 اوت سال 1961 به دنیا آمد. او در جوانی تحصیلاتش در رشته‌ی علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا را آغاز کرد و توانست به کمک‌هزینه‌ی تحصیلی وارد دانشگاه هاروارد شود. او پس از اتمام تحصیلاتش به شیکاگو رفت و به‌عنوان وکیل مشغول به کار شد و مدتی را هم در دانشگاه تدریس کرد. او به‌عنوان پنجمین آفریقایی آمریکایی سال 2005 وارد مجلس سنا آمریکا و سال 2008 نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. او مدت هشت سال ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت و به‌عنوان یکی از پرنفوذترین رهبران جهان شناخته شد. زندگی این چهره مملو از تجربه‌های سیاسی است که خواندن آن‌ها بسیار لذت‌بخش و خواندنی است.

ترجمه کتاب رویاهایی از پدرم به زبان فارسی

کتاب «رویاهایی از پدرم» نوشته‌ی «باراک اوباما» را «منیژه شیخ جوادی» به فارسی ترجمه کرده و نشر سیته آن را در سال 1388 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «منیژه شیخ جوادی» مترجم این اثر معروف آثار حوزه‌ی تبلیغات و برندسازی هم ترجمه می‌کند و به ترجمه‌های دیگر او می‌توان به «مراقبه‌ی واقعی» اثر «آدیا شانتی» و  «۱۰۰۱ راهکار تبلیغاتی» اثر «لوک دوپونت» اشاره کرد که نسخه‌ی الکترونیک آن‌ها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.

در بخشی از کتاب رویاهایی از پدرم می‌خوانیم

آن سال‌های اول، پیرمرد زندگی خوبی داشت، برای یک شرکت نفتی آمریکایی کار می‌کرد، شرکت شل. تنها چند سالی از استقلال کنیا می‌گذشت و پیرمرد ارتباط نزدیکی با مقامات دولتی داشت. او با بسیاری از آن‌ها به مدرسه رفته بود. معاون رئیس‌جمهوری و وزرا، گه گاه به خانه‌مان می‌آمدند و با او نوشیدنی می‌خوردند و از سیاست حرف می‌زدند. او خانه‌ای بزرگ و اتومبیلی بزرگ داشت. و همه تحت تأثیرش قرار می‌گرفتند، چون اگرچه بسیار جوان بود، اما تحصیلاتش عالی بود. و او زن آمریکایی هم داشت،  که هنوز پدیده‌ای نادر بود - اگرچه بعدها، زمانی که هنوز از روت جدا نشده بود، با مادرم هم بیرون می‌رفت. انگار می‌خواست به مردم نشان بدهد هر زمان که اراده کند، می‌تواند با اين زن زیبای آفریقایی بیرون برود. چهار برادر دیگرمان در آن زمان متولد شده بودند. مارک و دیوید، بچه‌های روت بودند، و در خانه بزرگمان در وست لند متولد شدند. آبوو برنارد را نمی‌شناختیم. آن‌ها هرگز به خانه ما نمی‌آمدند و هر وقت پیرمرد قصد دیدارشان را داشت، تنها می‌رفت و چیزی به روت نمی‌گفت.

من تا مدت‌ها بعد، به این مسأله فکر نکرده بودم. زندگی ما به دو بخش تقسیم شده بود، اما من کوچک‌تر از آن بودم که به اين مسائل فکر کنم. فکر می‌کنم برای ری سخت‌تر بود، چون زندگی‌مان در آلگو را به خاطر داشت؛ زندگی در دهکده با مادرمان و خویشاوندانمان. برای من اوضاع قابل‌قبول بود. در آن زمان روت، مادر جدیدمان با ما مهربان بود و با ما تقریباً مثل فرزندان خودش رفتار می‌کرد. والدین او ثروتمند بودند و برای ما از آمریکا هدایای زیبایی می‌فرستادند. من با دریافت آن بسته‌ها سخت هیجان‌زده می‌شدم، اما ری گاهی آن‌ها را نمی‌گرفت، حتی زمانی که برایمان شیرینی می‌فرستادند. یادم می‌آید که او یک‌بار از خوردن شکلاتی که آن‌ها برایمان فرستاده بودند، خودداری کرد، اما شب، موقعی که ری فکر می‌کرد من به خواب رفته‌ام، به سراغ شکلاتی که من روی میز گذاشته بودم، رفت و آن را خورد. اما من حرفی نزدم، چون احساس می‌کردم که ری غمگین است.

بعد اوضاع کم‌کم عوض شد. وقتی روت، مارک و دیوید را به دنیا آورد؛ توجهش به آن‌ها معطوف شد. پیرمرد شرکت آمریکایی را ترک کرد تا برای حکومت کار کند؛ برای وزارت گردشگری. او شاید جاه‌طلبی‌های سیاسی داشت. ابتدا هم کارش خوب بود. اما در سال ۱۹۶۶ يا ۱۹۶۷ تفرقه میان قبایل آفریقایی بسیار عمیق بود.