کتاب صوتی ملاقات در ماه اوت نشر نوین کتاب

«ملاقات در ماه اوت»، داستانی ناتمام از گابریل گارسیا مارکز است؛ مارکز در انتهای نوشتن آن حافظه‌اش را از دست می‌دهد. «ملاقات در ماه اوت» آخرین تلاش یک نویسنده بزرگ است برای آفرینش یک اثر بدیع. مارکز که نویسنده آثار بزرگی چون «صد سال تنهایی»، «گزارش یک مرگ» و «پاییز پدرسالار» است، این‌بار داستان نا‌تمامش را فرزندانش منتشر کرده‌اند.

کتاب صوتی «ملاقات در ماه اوت» روایت آنا ماگدالناست که هر سال ۱۶ اوت بر سر مزار مادرش می‌رود. پیچیدگی داستان از جایی شروع می‌شود که او هر سال، شبی را که در جزیره می‌ماند با یک مرد جدید آشنا شده و همخواب او می‌شود. این همخوابی برای او تنها یک میل جنسی نیست، بلکه تلاشی است که برای شناخت خودش. او از این طریق زوایای پنهان شخصیتش را کشف می‌کند. او به دنبال زیبایی‌هایی است، که تاکنون فرصت تجربه کردنش را نداشته است.

زندگی آنا ماگدالنا در ظاهر آکنده از آرامش است. او خانواده‌ای اهل هنر دارد؛ پدرش، همسرش و حتی فرزندانش از بهترین نوازنده‌های شهر خودند و انسان‌های موفقی به شمار می‌آیند، اما ورای این شادمانی، احساساتی سرکوب‌شده وجود دارد. این احساسات سرکوب‌شده به آرامی درون زندگی‌اش نمایان می‌شود؛ رابطه‌های او با باقی مردان در جزیره پر از تضاد‌هایی است که دائم با آن‌ها درگیر می‌شود.

روایت این بی‌قراری را در بخشی از کتاب با صدای مهدی پاکدل می‌شنوید:

«وقتی آنا ماگدالنا، در تاریکی سحر از خواب بیدار شد، تمام حس خود را از دست داده بود، نمی‌دانست کجاست و با چه کسی رابطه داشته است، تا اینکه مرد را کنار خودش دید، کاملا برهنه و به پشت خوابیده بود. دستانش را روی سینه‌اش قرار داده بود و مانند کودکی در گهواره نفس می‌کشید. با یک انگشت موهای فرشده روی سینه و پوست برنزه‌اش را به آرامی نوازش کرد. بدن جوانی نداشت، اما به‌خوبی از آن نگهداری کرده بود. در طول شب، خویشتن‌داری از خود نشان داده بود. بدون اینکه چشمانش را باز کند، از نوازش لذت می‌برد. تا اینکه عشق او را سرکش کرد.»

گابریل گارسیا مارکز، در رمان‌هایش به مخاطب نشان می‌دهد که هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و برای روایت پیچیده‌ترین حالات انسانی می‌توان از زبانی ساده و روان نیز استفاده کرد. او همیشه سعی داشته داستان‌هایش مبتنی بر واقعیت نوشته شوند و از زندگی خودش برای کتاب‌هایش الهام می‌گیرد. رمان‌های او در عین اینکه از ذهن رویاپرداز مارکز، بیرون می‌آید اما همیشه یک پایش در واقعیت قرار دارد.

در نهایت مارکز چه در این کتاب، چه در آثار دیگرش، نشان می‌دهد که زندگی واقعی می‌تواند سرشار از اتفاقات غیرمنتظره‌ای باشد که تا قبل از مواجه شدن با آن، تصور واقعی بودن آن اتفاق یا احساس را هیچ‌گاه نمی‌کردیم. کما اینکه شخصیت اصلی آخرین کتابش «ملاقات در ماه اوت»، تصورش را هم نمی‌کرد در عین اینکه رابطه نسبتا خوبی با همسرش دارد، تشنه شناخت خودش در رابطه با مردان جدید ‌باشد.