«داستان کوتاه» ژانری مهم در ادبیات است که کمتر به آن پرداختهشده است. در طول تاریخ تعریفهای مختلفی برای داستان کوتاه ارائهشده است. متداولترین تعریف آن «داستانی است، که بتوان آن را در زمان کوتاهی مطالعه کرد و به پایان رساند.» دانشنامهی بریتانیکا داستان کوتاه را نوشتهای تعریف میکند که از رمان کوتاهتر است و شخصیتهای کمتری در داستان داخلت دارند. اما بهترین و مشهورترین تعریف را ادگار آلنپو، نویسندهی آمریکایی، از داستان کوتاه دارد. او در کتاب فلسفهی نگارش میگوید:« داستان کوتاه آن است که کوتاهتر از رمان باشد و بیشترین زمانی که برای مطالعه باید برای آن صرف کرد، بین 30 دقیقه تا دو ساعت باشد.» آلنپو میگوید:«داستان کوتاه برخلاف رمان باید تنها یک خط داستانی داشته باشد و تنها یک شخصیت اصلی داشته باشد.» در تاریخ ادبیات غرب داستاننویسهایی وجود دارند که داستان کوتاههایشان مشهورتر و جذابتر از رمانهایشان است. یکی از بهترین نمونههای این نویسندگان ارنست همینگوی، گابریل گارسیا مارکز و ادگار آلنپو که تنها یک رمان بلند دارد.
بدیهی است هنگامیکه نام گابریل گارسیا مارکز را بشنویم به یاد رمان صدسال تنهایی و عشق در سالهای وبا بیافتیم. اما حقیقت این است که داستان کوتاه های گابریل گارسیا مارکز سنگ محکهای بهتری برای سنجش نویسندگی او هستند. این کتاب که گزیدهای از بهترین داستان کوتاههای او است بدون شک میتواند برای شروع بهترین کتاب باشد. خواندن این کتاب به شما کمک میکند که با قلم مارکز بیشتر و بهتر آشما شوید و با دقت به روش مطرح کردن داستان میتوانید توانایی او را در نگارش تحسین کنید. گارسیا مارکز داستانهایش را با قلم شاعرانه و گاهی جادویی مینویسد که این موضوع خواندن داستانها را جذاب تر میکند.
احمد گلشیری مترجم این کتاب، وظیفهی گزینش این کتاب ها را نیز عهدهدار بوده است. بدون شک داستانهایی که در این کتاب آورده شدهاند بهترین داستانهای گارسیا مارکز هستند و خواندن آنها میتواند برای همه مفید باشد. گلشیری دربارهی مارکز مینویسد: «در ۱۹۴۶ تحولی در زندگی گابریل گارسیا مارکز به وجود آمد. یکی از دوستانش مجموعهی داستان فرانتس کافکا را به او داد. او داستان «مسخ» را از این مجموعه
خواند و مسحور رویدادهای آن شد و دریافت آنچه می خواند با ادبیاتی که در دبیرستان به او آموخته اند به کلی متفاوت است. گارسیا مارکز می
گوید: «داستان های کوتاه کافکا در من تمایل به نوشتن را به وجود آورد.» اولین داستانش را با انواع تسلیم سوم در سال اول دانشگاه نوشت. این داستان برندهی جایزه شد و در روزنامه ال اسپکتاتور به چاپ رسید. سردبیر روزنامه او را «نابغه جدید ادبیات کلمبیا» خواند.»
کتاب بهترین داستان کوتاههای مارکز شامل بیست و هفت داستان است. این کتاب میتواند انتخاب مناسبی برای شبهای شما باشد و هر شب قبل از خواب یک داستان را بخوانید. داستان ها به شرح زیر هستند:
داستان اول: بعد از ظهر با شکوه بالتاسار
داستان دوم: تشییع جنازه مادربزرگ
داستان سوم: کسی به سرهنگ نامه نمینویسد
داستان چهارم: تسلیم سوم
داستان پنجم: روی دیگر مرگ
داستان ششم: اِوا درون گربه خود
داستان هفتم: اندوه سه خوابگرد
داستان هشتم: زنی که ساعت 6 میآمد
داستان نهم: چشمهای سگ آبی رنگ
داستان دهم: کسی این گل سرخها را به هم ریخته
داستان یازدهم: شب تلیلهها
داستان دوازدهم: زیباترین غریق جهان
داستان سیزدهم: پیرمرد فرتوت با بالهای عظیم
داستان چهاردهم: بلاکامان نیک جادو جنبل کار
داستان پانزدهم: آخرین سفر کشتی اشباح
داستان شانزدهم: مرگ مدام در فراسوی عشق
داستان هفدهم: رد خود توی برف
داستان هجدهم: نور مثل آب است
داستان نوزدهم: فقط اومدم یک تلفن بکنم
داستان بیستم:سفر خوش آقای رئیس جمهور
داستان بیست و یکم: ماریا دوس پراسه رس
داستان بیست و دوم: رویاهایم را میفروشم
داستان یست و سوم: ارواح ماه اوت
داستان بیست و چهارم: قدیس
داستان بیست و پنجم: ترامونات
داستان بیست و ششم: زیبای خفته در هواپیما
داستان بیست و هفتم: وقتی باد بدبختی بوزد
کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد
سرهنگ در قوطی قهوه را برداشت، تنها یک قاشق کوچک قهوه به جا مانده بود. قهوه جوش را از روی اجاق بلند کرد، نیمی از آب آن را روی کف
خاکی اتاق ریخت و با چاقو ته قوطی را تراشید و آخرین ذره های قهوه را مخلوط با زنگ زاگی طاتوی فهوه جوش خالی کرد.
به انتظار جوش آمدن قهوه کنار بخاری سنگی نشسته بود و باحالی آميخته به دلگرمی و ساده دلی احساس می کرد که در وجودش انگار قارچ
و زنبق سمی ريشه می دواند. ماه اکتبر رسیده بود و صبح دشواری را می بایست بگذراند، حتی برای آدمی مثل او که صبح های زیادی را مثل این
روز صبح از سر گذرانده بود. تقریبا شصت سالی می شد، از پایان جنگ داخلی، که کارش تنها این بود که انتظار بکشد.
زنش او را دید که فنجان قهوه به دست، پا به اتاق خواب گذاشت، پشه بند را کنار زد. شب پیش باز دچار حمله آسم شده بود و حالا خواب آلود بود اما بلند شد نشست تا فنجان را بگیرد.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده و روزنامهنگار کلمبیایی در 6 مارس سال 1927 در دهکدهی آرکاتاکا متولد شد. او کودکیاش را در خانوادهای فقیر گذراند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد؛ در آن دوران پدربزرگش در جنگهای داخلی کلمبیا شرکت میکرد. او از همان سالها به ادبیات و نوشتن علاقه داشت ولی رشتهی حقوق در دانشگاه بوگوتا را دنبال کرد. او در پی علاقهاش به نوشتن روزنامهنگاری را دنبال کرد و در مطبوعات آن زمان مشغول به کار شد. او داستانهای کوتاهش را در روزنامههای آن زمان منتشر میکرد و با خلق رمانهای منحصربهفرد و برجسته بهعنوان یکی از شاخصترین نویسندگان آمریکای جنوبی شناخته شد. او تحصیلات موازی باعلاقهاش را هیچگاه دنبال نکرد ولی به دلیل افتخاراتش در دنیای نویسندگی موفق به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاههایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک شد. «مارکِز» علاوه بر نوشتن داستانهای خارقالعاده فردی فعال در اجتماع بود و روحیهی آزادیخواهی داشت. او از مدافعان حکومت کوبا بود و تا سالها اجازهی ورود به کشور آمریکا را نداشت.
قلم نویسندگان آمریکای لاتین آنقدر مسحور کننده و جذاب است که مترجمان زیادی به سراغ ترجمهی آثار این نویسندگان بزرگ رفتهاند. گابریل گارسیا مارکز به عنوان مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین آثار زیادی دارد که تقریبا همهی آنها به فارسی ترجمه شدهاند. احمد گلشیری یکی از مترجمانی است که تاکنون چندین کتاب از او ترجمه کرده است که کتاب پیش رو هم یکی از همان کتابها است.
احمد گلشیری مترجم ایرانی است. او که در کارنامهی ادبیاش ترجمهی کتابهای بسیار مشهوری مانند «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» از سالینجر را دارد، آثار دیگر ترجمهشده توسط احمد گلشیری شامل: ساعت شوم و از عشق و دیگر اهریمنان از گابریل گارسیا مارکز و مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه از آنتوان چخوف، ارنست همینگوی و گابریل گارسیا مارکز است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی و پیدیاف این کتابها را از سایت فیدیبو دانلود کنید.
خواندن این کتاب را به همهی طرفداران ادبیات اسپانیایی پیشنهاد میکنیم. این کتاب میتواند شروع مناسبی برای داستان کوتاه خواندن باشد.
آنجه در بالا خواندید نقد و بررسی کتاب بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز به ترجمه و گزینش احمد گلشیری بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۹۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 535 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۷:۵۰:۰۰ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | احمد گلشیری |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۱ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 45,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
لطفا توی نمونه, به جز مقدمه بخشی از داستان هم بزارید
مقدمه را فقط نذارید . متن را بذارید تا مقداری بخوانم .
بسیار عالی. باید کلمه به کلمه کتاب های مارکز رو بخونیم.نمیشه حتی از یک کلمه هم سرسری گذشت. همونطور که توی مقدمه گفته شده خانمی اینقدر وسواس پیدا کرده که تمام رمان (صد سال تنهایی) رو نوشته تا مطمئن بشه که چیزی نمونده که نخونده باشه.
روح مارکز،شور آمریکای جنوبی،استعاره های بجا و مفاهیم هستی شناسانه در تک تک داستان های این مجموعه قابل مشاهده است
خوندن این کتاب و مقدمه مترجم در ابتدای اون بهترین نسخهای هست برای فهم و درک و ارتباط بهتر با رمان صد سال تنهایی.
مقدمه ناب من باب تاریخ کلمبیا و سبک رئالیسم جادویی و به دنبالش تک تک داستان هایی که میشود عمری با ایشان سر کرد.
گارسیا سبک داستان سرایی جالبی دارد، اینکه می گویند سبک داستان سرایی آمریکای جنوبی تغییر داده بی دلیل نیست.
بعضی از داستان هاش بیشتر از اینکه داستان کوتاه باشن ، رمان کوتاه بودن . ولی در کل داستان های جذابین
عااالی،، پایان های داستان ها، متفاوت و جالب، بیشتر داستان ها عالی بودن،، ترجمه هم عالی
این کتاب واقعا زیاده. دوستان پیشنهاد میکنم دوازده داستان سرگردان مارکز رو بخونید. اون. عالیه.