صد سال تنهایی، شاهکاری بیبدیل از گابریل گارسیا مارکز، نویسنده نامدار کلمبیایی است و شما را به سفری مسحورکننده به اعماق رئالیسم جادویی میبرد. در این رمان حماسی، به ماکوندو، روستایی خیالی در آمریکای لاتین، رهسپار میشوید و شاهد سرنوشت پرفراز و نشیب خاندان بوئندیا در طول صد سال خواهید بود. بوئندیاها در این رمان پرفروش، با عشقها، جنگها، مصیبتها و شادیهای خود، تصویری عمیق و تکاندهنده از تنهایی انسان، تکرار تاریخ و چرخهی زندگی را به نمایش میگذارند. مارکز در متن کتاب صدسال تنهایی با قلمی سحرآمیز، مرز میان واقعیت و تخیل را در هم میآمیزد و خواننده را مجذوب داستانی میکند که در آن عناصر جادویی به زیبایی در تار و پود روایت تنیده شدهاند.
ژانر رمان صد سال تنهایی، رئالیسم جادویی است. رئالیسم جادویی سبکی از داستاننویسی است که عناصر واقعگرایانه را با عناصر خیالی و جادویی ترکیب میکند. در این سبک، اتفاقات خارقالعاده به شکلی عادی و روزمره روایت میشوند و مرز میان واقعیت و تخیل به ظرافت مخدوش میشود. صد سال تنهایی، که به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبیات آمریکای لاتین شناخته میشود، مورد تحسین منتقدان و مخاطبان در سراسر جهان قرار گرفته است. این رمان جوایز متعددی از جمله جایزه نوبل ادبیات را برای مارکز به ارمغان آورده و به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ تبدیل شده است. مطالعه بازخورد مخاطبان و نقد کتاب صدسال تنهایی بیانگر این است که این رمان تجربهای عمیق و بهیادماندنی را برای شما رقم خواهد زد و تا مدتها در ذهن شما باقی خواهد ماند.
همین حالا میتوانید با بررسی قیمت کتاب صدسال تنهایی در فیدیبو و سایر پلتفرمهای آنلاین، با خیال راحت نسبت به خرید کتاب صدسال تنهایی از فیدیبو اقدام کنید.
کتاب صد سال تنهایی که در انگلیسی به نام «one hundred years of solitude» شناخته میشود داستانی است که اولین بار سال ۱۹۶۷ به زبان اسپانیایی منتشر شد. این داستان طولانی در سال ۱۹۷۰ به زبان انگلیسی ترجمه شد و توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند. این کتاب از زبان سوم شخص بیانشده است و شخصیتهای اصلی آن خانواده بوئندیا هستند که ماکوندو را پایهگذاری کرده و در آن ساکن هستند. این داستان، داستان هفت نسل از این خانواده و فراز و نشیبهایی است که در محل سکونت عجیبشان میگذرانند. یکی از نکات مهم در این کتاب این است که مارکز علیرغم استفاده از عناصر سورئال بسیار واقعگرا است او به تکرار وقایع ایمان دارد. به این که آرمانشهر وجود ندارد، او با نوشتن صد سال تنهایی به یک مبارزه دستزده است، مبارزهای برای فهماندن این واقعیت که دنیای واقعی نیاز به اندیشه، ساختارهای حکومتی قدرتمند و تلاش برای ایجاد تعادل میان آنچه از دنیای خارج تزریق میشود و دنیای درون یک سرزمین دارد. ماکوندوی صد سال تنهایی مارکز چیزهای زیادی را دربارهی سرزمینهای آمریکای لاتین در نیمهی دوم قرن بیستم نشان میدهد. جایی که اروپاییها فتحش کردند و زندگی را در آن تغییر دادند اما این تغییر قرار نبود مدینهی فاضلهای برای اهالی آمریکای لاتین باشد، همانطور که سرنوشت ماکوندو این نبود. مارکز در نوجوانی اتفاقاتی را در کلمبیا تجربه کرد که افراد زیادی در سراسر جهان تجربه کردند و صدسال تنهایی توانست این تجربهها را به بهترین شکل منعکس کند.
صد سال تنهایی به بیش از ۴۴ زبان زندهی دنیا ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در سراسر دنیا فروختهشده است. تا زمان زنده بودن مارکز کسی نتوانسته بود او را راضی کند از روی صد سال تنهایی فیلمی ساخته شود اما این روزها نتفلیکس این امتیاز را وارثان خریداری کرده و وعده داده است سریالی از روی آن ساخته خواهد شد.
صد سال تنهایی مارکز جایی آغاز میشود که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مشغول یادآوری خاطراتش از گذشته است. جایی که پدربزرگش خوزه آرکادیو بوئندیا همراه همسرش اورسولا ایگواران هنوز زنده بودند و تازه ماکوندو را همراه اعضای خانوادهشان پایهریزی کرده بودند. تنها ارتباط اهالی ماکوندو با دنیای اطراف کولیهایی بودند که هر سال یکبار به سرکردگی مردی به نام ملکیادس به نزدیکی محل زندگی آنها میآمدند و چیزهایی را میآوردند که هوش از سر اهالی بهخصوص خوزه آرکادیو بوئندیا بیرون میبرد و باعث شده بود او دست به کارهای عجیبی بزند. زمان در طول داستان جلو میرود و ماکوندو آرام آرام بزرگتر میشود، خوزه آرکادیو بوئندیای دوم و سوم به دنیا میآیند و زندگی صورت دیگری در این سرزمین دور افتادهی کنار آب به خود میگیرد.
تعداد نسخههای صد سال تنهایی در ایران زیاد است و مترجمان به نامی آن را به فارسی برگرداندهاند. یکی از مشهورترین ترجمههای این کتاب ترجمهی بهمن فرزانه است که انتشارات امیرکبیر سالها پیش آن را منتشر کرد. کیومرث پارسای که بسیاری از آثار مارکز را به فارسی برگردانده است هم این کتاب را ترجمه کرده است. ترجمهی دیگری که به شکل کتاب صوتی و با صدای مهدی پاکدل در اختیار دوست داران بهترین اثر گابریل گارسیا مارکز است ترجمهی کاوه میرعباسی است. نشر روزگار هم این کتاب را با ترجمهی اسماعیل قهرمانی پور در بازار کتاب ایران عرضه کرده است. دانلود کتاب الکترونیک صد سال تنهایی با ترجمهی اسماعیل قهرمانی پور در همین صفحه از فیدیبو ممکن است.
آوردن اسم گابو در کشورهای آمریکای لاتین شبیه داشتن یک شاهکلید است. کمتر کسی را میتوانید در این کشورها پیدا کنید که گابریل گارسیا مارکز را نشناسد و او را با تمام وجود دوست نداشته باشد. گابوی محبوب لاتینها متولد ۱۹۲۷ در دهکدهای در کلمبیا بود، پدرش داروساز بود و زمانی که گابریل بسیار کوچک بود همراه مادرش برای کار به بارانکیا رفتند و او را کنار پدربزرگ و مادربزرگش در روستا گذاشتند. بعدها زمانی که گابریل بزرگتر شد پدرش او را به شهر برد تا درس بخواند. او از همان زمان استعداد سرشاری در نوشتن از خود نشان داد و در عین حال چندان با دیگر بچهها نمیجوشید. او به خواستهی خانوادهاش برای تحصیل در رشتهی حقوق به دانشگاه رفت اما علاقهاش به نوشتن را ترک نکرد و مدتی بعد و در میان ناآرامیهای کلمبیا به روزنامهنگاری مشغول شد. او در کار روزنامهنگاری پیشرفت بسیار سریعی داشت و همزمان با آثار بزرگانی چون ویرجینیا وولف و ویلیام فاکنر آشنا شد. او اندیشههای سوسیالیستی داشت و همواره به آنها پایبند بود. در نیمهی دههی ۵۰ قرن بیستم بود که او بسیاری از کشورهای بلوک شرق را از نزدیک دید و سفرهای مختلفی به نقاط مختلف دنیا داشت. از میان اولین داستانهای کوتاه او میتوان به کسی به سرهنگ نامه نمینویسد، تشییعجنازه مادربزرگ و طوفان برگ اشاره کرد اما صد سال تنهایی بود که او را به یک نویسندهی موفق تبدیل کرد. پس از آن مارکز چند اثر برجستهی دیگر مانند پاییز پدر سالار، عشق سالهای وبا و ژنرال در هزارتوی خود را خلق کرد.
گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در ۸۷ سالگی در مکزیکو سیتی درگذشت و سپس بخشی از خاکسترش را به کلمبیا بردند. درگذشت او واکنشهای زیادی را در دنیا به دنبال داشت و از باراک اوباما تا بیل کلینتون و ایزابل آلنده به آن واکنش نشان دادند. خوان مانوئل سانتوس، رئیسجمهور وقت کلمبیا آن زمان او را بزرگترین کلمبیایی تاریخ نامید.
صد سال تنهایی یک کتاب معمولی نیست، تقریباً در تمام فهرستهایی که برترین کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند را برشمردهاند این کتاب در صدر فهرست قرار دارد و بعضی منتقدان آن را بهترین رمان تاریخ میدانند، بسیاری هم معتقدند این کتاب باعث شد تا اول برنده جایزه نوبل ادبیات شود. صد سال تنهایی پر از جملات و کلماتی است که هرچه بیشتر باید به آنها فکر کرد. این کتاب شبیهسازی یک جامعه است و درسهای زیادی برای خوانندگانش دارد. این کتاب را بخوانید و یک بار دیگر از دریچهی نگاه عجیب مارکز به وقایع دور و بر خودتان نگاه کنید. چند ماکوندو در جهان وجود دارد؟ زندگی به چه سمتی میرود؟ سرنوشت چیست؟ ما چه چیزهایی را به چه قیمتی به دست آوردهایم؟ داستان صد سال تنهایی داستان یک سفر است، نه سفر یک نفر که سفر یک جامعه و تلاشهایشان، در این کتاب میتوانید همهچیز را تجربه کنید، بعد از خواندن صد سال تنهایی دیگر دنیا شبیه روزهایی که قبل از خواندن این کتاب داشتهاید نخواهد بود.
هنوز دوماه از وصلت این زوج نگذشته بود که ازدواجشان در معرض جدایی قرار گرفت. جریان از این قرار بود؛ آئورلیانو سگوندو برای این که کدورت حاصله در قلب و روح رفیقهاش، پتراکوتس را برطرف نماید او را بهصورت ملکهی زیبایی ماداگاسکار ملبس کرده و با وی عکس انداخت، اما وقتی این خبر به گوش فرناندا رسید و آن عکس را دید، بدون هیچگونه خداحافظی لوازم عروسیاش را جمع کرد، جامهدانهایش را بست و از آنجا رفت؛ اما آئورلیانو سگوندو زود متوجه امر شد و بهسرعت جنبید و در میانهی جادهی تالاب خود را به او رساند و پس از کلی التماس و قسم و آیه موفق شد او را از خر شیطان پایین آورده و به خانه برگرداند. بعد از آن فوراً رفیقهاش را گم و گور کرده و از جلوی چشم او دور نمود.
پتراکوتس هم که از قدرت و خلاقیت خود خبر داشت و میدانست، او بود که از آئورلیانو سگوندو یک مرد ساخته است، هیچ دل نگرانی از خود بروز نداد. او را که یک پسربچهای بیش نبود و در اثر مطالعهی نوشتههای ملکیادس سرش بوی قورمهسبزی میداد، از اطاق عهد بوق ملکیادس بیرون کشیده و با واقعیتهای زمانه آشنا کرد و به دنیای واقعی رهنمون ساخت. طبیعت هم یاری نمود و باعث شد تا او هم خودش را جمع و جور کرده و دست از آن افکار قدیمی و انزواطلبیهایش بردارد و وارد جامعه بشود و بازهم خود او بود که آئورلیانو سگوندو را به قالب یک شخصیت کاملاً متفاوت درآورد، شخصیتی با روحیه، آمادهی پیشرفت. قلب و روحی باز و آمادهی پذیرش و در واقع او بود که در وی روحیهی یک زندگی بانشاط، دست و دلبازی در راهاندازی مهمانیها و جشن و سرورها را دمید و او به طور کامل زیر و رو نونوار کرده و از او همان مردی را ساخت که هنگام بلوغ در رؤیایش میدید. بعد از این جریانات بود که او ازدواج کرد، همانطور که هر مردی بالاخره روزی ازدواج میکند، اما جرئت نکرد این خبر را به گوش رفیقهاش، پتراکوتس برساند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 666.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 599 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۹:۵۸:۰۰ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | اسماعیل قهرمانی پور |
ناشر | نشر روزگار |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Cien anos de soledad |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۱۱/۰۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 130,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی ها موفق نشدن این کتاب رو تموم کنند در واقع کتاب خیلی مفهمومهای جالبی داره از غفلت مردم در هر نسلی گفته و جنگ های بیخودی که ما هنوزم شاهدش هستیم از تبعیض های اجتماعی و... و گابریل گارسیا مارکز اومده تمام این دغدغه ها رو با دادن شاخ و برگ بیشتر به خواننده ها منتقل کرده سبک کتاب هم خودش خیلی خاصه رئالیسم جادوییه یه جاهایی از کتاب اتفاقای عجیبی میوفته که غافلگیر میکنه خواننده رو و اون چارهای نداره جز اینکه شونه بالا بندازه و بگه خب باشه اقای نویسنده حق با شماست و به خواندن کتاب ادامه بده. این خودش چیز کمی نیست که بشه دست کم گرفت و مفهوم مهمیام که داره اینکه داره درباره زمان و اینکه تاریخ تکرار میشه حرف میزنه واقعا نباید این کتاب رو دست کم گرفت! در اخرم بهتون پیشنهاد میکنم که یا نسخه انتشارات امیر کبیر رو بگیرید که شجره نامه داره و یا اینکه خودتون شجره نامه درست کنید واسهی کتاب تا شخصیت ها و نسبت هاشون رو قاتی نکنید.
کتابیه که بنا به تعریفهای زیادی که ازش شنیده بودم با شوق بسیار شروع کردم و هرکاری میکنم تمایل به ادامهی خوندنش ندارم. مشکلی با روند تکرار اسامی و دشواری بیاداوردن اونها ندارم بنظرم کتاب فاقد هرگونه محتوا و حتی روایت تخیلی مفید و متناسب با فرهنگ جامعهی ما هست! حداقل تا صفحهی سیصد از نسخهی چاپی رو که من مطالعه کردم دانشی به دانستههام یا احساس خوب در قالب جملهی دلنشین کتاب در من حاصل نشد. تنها کتابی بود که بیش از نیمی از اون رو که مطالعه کردم حتی یک جملهش هم برام جذاب و قابل ثبت نیومد.
این کتاب در واقع دریچه ای نو امیخته با تخیل و واقعیت رو نشون میده... ترجمه های زیادی از این کتاب هست ولی بهترین ترجمه متعلق به آقای بهمن فر زانه هست که بصورت کامل و بدون حذف از نشر امیر کبیر نسخهی چاپیش به فروش میرسه! لطفا اون رو هم بذارید
نه برای من زیاد جالب نبود. اسم های شبیه هم و توصیفات زیاد. دو بار تا نصفه خوندم و آخر سر کتاب رو بردم هدیه دادم کتاب خونه
یکی از بدترین کتابای عمرم!(البته من صوتیشو گوش دادم)روندی به شدت کسل کننده جوری که وسطاش دیگه فقط می خوندم که تموم شه!حیف پول و وقتم.به هیییییچ عنوان به هیچکس توصیه نمی کنم...نمی دونم واقعا چرا بعضی کتابا اینجوری بلد میشن!فک کنم فقط بخاطر اینکه هم اولین(یا جزو اولین)کتاب سبک رئالیسم جادویی و هم اولین(یا جزو اولین)کتابی بوده که یک شجره نامه رو نوشته نوبل گرفته.اگرم درمورد این کتابا نظر واقعیتو بگی میشی بی سوادی که کتابو نفهمیده!قضیه همون شاه عریانیه که هر کی لباساشو نمیدیده میشده دیوانه!امیدوارم دیگه هیچ وقت همچین رمانایی نصیبم نشه...! البته من ی نسخه صوتی دیگهای رو گوش دادم
من داشتم نظرات همین کتاب تو یه برنامه دیگه میخوندم همه مینالیدن دوستان این کتاب اولش ارتباط برقرار کردن باهاش سخته واقعا باید به این نوع ادبیات علاقه داشته باشی تا بتونی با این نوع کتاب ها ارتباط برقرار کنی به اصطلاح به این نوع کتاب ها میگن مغز باز کن و اینکه مطالعه این نوع کتاب ها خیلی حوصله میخواد اگه حوصله خوندن این نوع کتاب های گنگ رو ندارید نخردیش که بعدا پشیمون میشد در کل این کتاب عالیه ۳مرتبه من خوندمش تا متوجه شدم چی ب چیه
۱۰۰ سال انزوای یه خانواده که سراسر از قصه های پریانی هست رو نشون میده .. من کامل خوندمش .. قسمت های جذابی داره .. اما هنوز فکر میکنم کتاب های بهتری هستند که میتونن نوبل بگیرن و از صد سال تنهایی بهتر اند ...
کتاب فوق العاده ای بود، البته یجا خوندم سه مدل آدم نباید فعلا برن سراغ خوندن این کتاب، چون ممکنه وسط خوندن ولش کنن، در کل من خیلی دوستش داشتم، هرچند خیلی سانسور شده بود نسبت به یه نسخه ای که من قبلا دیده بودم. این فکر پیش پا افتاده که بعضی جملات با فرهنگ ما جور نیست و باید سانسور بشه خیلی مسخره ست، کسی که واقعا کتاب میخونه اونقدر فرهنگ و آگاهی داره که میدونه این جملات مطابق فرهنگ اون کشوره، لازم نیست یه عده بشینن و جای همه فکر کنن و سانسور کنن.
اصلا از کتابای گابریل گارسیا سر در ن میارم اسم های سخت و شبیه به هم خوندن رو سخت تر میکنه انگار نویسنده خواب هاشو داره تعریف میکنه. من که گیج شدم و اصلا سر در نیاوردم
ًًسبک گابو رو باید بپسندین که کتاباشو دوست داشته باشین وگرنه اگه کلا سبکشو دوست ندارین باید بگم فقط شاید هراز گاهی از بعضی قسمتهای کتاب به حیرت بیاین سبک رئالیسم جادویی که مارکز به کار میبره در بعضی قسمتها واقعا جذابه اما بخش هایی هم بود که هیجان خوندنو از من به شخصه گرفت.مثل جاهایی که از بی تفاوتی ها و فساد و بی رحمی ها میگه و حالتو میگیره بطور کل بستگی به گرایش خود ادم داره که ایا داستانهای جادویی وعجیب ومربوط به امریکای لاتین و کلمبیا رو دوست داشته باشه یا نه.