

صد سال تنهایی-دانلود کتاب صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
نسخه الکترونیک کتاب صد سال تنهایی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب صد سال تنهایی
بعضی قصهها فرق میکنند، فرای زمان و مکاناند، نه متعلق به سرزمین خاصی هستند و نه تاریخ انقضایشان فرامیرسد. رمان خارجی صدسال تنهایی یکی از همین کتابهاست، کتابی که از نوعی اتوپیا حرف میزند و ظهور و سقوط آن را در طول زمان به تصویر میکشد. گابریل گارسیا مارکز، نویسندهی مشهور آمریکای لاتین و برندهی نوبل سال ۱۹۸۲ در این کتاب اوج هنرش را به کار گرفته و داستانی به سبک رئالیسم جادویی نوشته که یکی از اثرگذارترین داستانهای جهان است.
صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز، برترین رمان قرن بیستم
کتاب صد سال تنهایی که در انگلیسی به نام «one hundred years of solitude» - به اسپانیایی Cien años de soledad - شناخته میشود داستانی است که اولینبار سال ۱۹۶۷ به زبان اسپانیایی منتشر شد. این داستان طولانی در سال ۱۹۷۰ به زبان انگلیسی ترجمه شد و توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند. از این کتاب به عنوان دستاوردی بینظیر در تاریخ ادبیات یاد میشود. این کتاب از زبان سوم شخص بیانشده است و شخصیتهای اصلی آن خانواده بوئندیا هستند که ماکوندو را پایهگذاری کرده و در آن ساکن هستند. این داستان، داستان هفت نسل از این خانواده و فراز و نشیبهایی است که در محل سکونت عجیبشان میگذرانند. یکی از نکات مهم در این کتاب این است که مارکز علیرغم استفاده از عناصر سورئال بسیار واقعگرا است او به تکرار وقایع ایمان دارد. به این که آرمانشهر وجود ندارد، او با نوشتن صد سال تنهایی به یک مبارزه دستزده است، مبارزهای برای فهماندن این واقعیت که دنیای واقعی نیاز به اندیشه، ساختارهای حکومتی قدرتمند و تلاش برای ایجاد تعادل میان آنچه از دنیای خارج تزریق میشود و دنیای درون یک سرزمین دارد. ماکوندوی صد سال تنهایی مارکز چیزهای زیادی را دربارهی سرزمینهای آمریکای لاتین در نیمهی دوم قرن بیستم نشان میدهد. جایی که اروپاییها فتحش کردند و زندگی را در آن تغییر دادند اما این تغییر قرار نبود مدینهی فاضلهای برای اهالی آمریکای لاتین باشد، همانطور که سرنوشت ماکوندو این نبود. مارکز در نوجوانی اتفاقاتی را در کلمبیا تجربه کرد که افراد زیادی در سراسر جهان تجربه کردند و صدسال تنهایی توانست این تجربهها را به بهترین شکل منعکس کند.
صد سال تنهایی به بیش از ۴۴ زبان زندهی دنیا ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در سراسر دنیا فروختهشده است. تا زمان زنده بودن مارکز کسی نتوانسته بود او را راضی کند از روی صد سال تنهایی فیلمی ساخته شود اما این روزها نتفلیکس این امتیاز را وارثان خریداری کرده و وعده داده است سریالی از روی آن ساخته خواهد شد.
صدسال تنهایی را به عنوان رمان شاخص سبک رئالیسم جادویی میشناسند.این رمان متاثر از مدرنیسم در ادبیات آمریکای شمالی، لاتین و کوبا بود. رمان صدسال تنهایی یکی از زیباترین شروع رمان در جهان را داراست.
مارکز رمان خود را با صحنه اعدام سرهنگ آئورلیانو بوئندیا آغاز میکند. زمانی که او مقابل جوخه اعدام ایستاده و گذشتهاش را در ذهنش مرور میکند. گذشتهای که به زمان به وجودآمدن دهکده ماکاندو برمیگردد. مارکز شاهکار ادبی خود را با این جملات جادویی آغاز میکند:
«سالها سال بعد، زمانی که سربازان جوخه آتش برای اجرای حکم در مقابل سرهنگ آئورلیانو بوئندیا صف کشیده بودند، وی بعد از ظهر روزی را به یاد آورد که پدرش او را برای یافتن یخ همراه خود برده بود. در آن زمان دهکده ماکاندو تنها بیست خانه خشتی و گلی داشت که در کناره رودخانهای بنا شده که آب زلال و صاف آن با فشار از روی بستری از سنگهای بزرگ و سفید همچون تخم حیوانات ماقبل تاریخ میگذشت.»
خلاصه کتاب صد سال تنهایی مارکز
صد سال تنهایی مارکز جایی آغاز میشود که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مشغول یادآوری خاطراتش از گذشته است. جایی که پدربزرگش خوزه آرکادیو بوئندیا همراه همسرش اورسولا ایگواران هنوز زنده بودند و تازه ماکوندو را همراه اعضای خانوادهشان پایهریزی کرده بودند. تنها ارتباط اهالی ماکوندو با دنیای اطراف کولیهایی بودند که هر سال یکبار به سرکردگی مردی به نام ملکیادس به نزدیکی محل زندگی آنها میآمدند و چیزهایی را میآوردند که هوش از سر اهالی بهخصوص خوزه آرکادیو بوئندیا بیرون میبرد و باعث شده بود او دست به کارهای عجیبی بزند. زمان در طول داستان جلو میرود و ماکوندو آرام آرام بزرگتر میشود، خوزه آرکادیو بوئندیای دوم و سوم به دنیا میآیند و زندگی صورت دیگری در این سرزمین دور افتادهی کنار آب به خود میگیرد.
ترجمه و انتشار صد سال تنهایی مارکز در ایران
تعداد نسخههای صد سال تنهایی در ایران زیاد است و مترجمان به نامی آن را به فارسی برگرداندهاند. یکی از مشهورترین ترجمههای این کتاب ترجمهی بهمن فرزانه است که انتشارات امیرکبیر سالها پیش آن را منتشر کرد. کیومرث پارسای که بسیاری از آثار مارکز را به فارسی برگردانده است هم این کتاب را ترجمه کرده است. ترجمهی دیگری که به شکل کتاب صوتی و با صدای مهدی پاکدل در اختیار دوست داران بهترین اثر گابریل گارسیا مارکز است ترجمهی کاوه میرعباسی است. نشر روزگار هم این کتاب را با ترجمهی اسماعیل قهرمانی پور در بازار کتاب ایران عرضه کرده است. دانلود کتاب الکترونیک صد سال تنهایی با ترجمهی اسماعیل قهرمانی پور در همین صفحه از فیدیبو ممکن است.
دربارهی گابریل گارسیا مارکز، راوی آمریکای لاتین
آوردن اسم گابو در کشورهای آمریکای لاتین شبیه داشتن یک شاهکلید است. کمتر کسی را میتوانید در این کشورها پیدا کنید که گابریل گارسیا مارکز را نشناسد و او را با تمام وجود دوست نداشته باشد. گابوی محبوب لاتینها متولد ۱۹۲۷ در دهکدهای در کلمبیا بود، پدرش داروساز بود و زمانی که گابریل بسیار کوچک بود همراه مادرش برای کار به بارانکیا رفتند و او را کنار پدربزرگ و مادربزرگش در روستا گذاشتند. بعدها زمانی که گابریل بزرگتر شد پدرش او را به شهر برد تا درس بخواند. او از همان زمان استعداد سرشاری در نوشتن از خود نشان داد و در عین حال چندان با دیگر بچهها نمیجوشید. او به خواستهی خانوادهاش برای تحصیل در رشتهی حقوق به دانشگاه رفت اما علاقهاش به نوشتن را ترک نکرد و مدتی بعد و در میان ناآرامیهای کلمبیا به روزنامهنگاری مشغول شد. او در کار روزنامهنگاری پیشرفت بسیار سریعی داشت و همزمان با آثار بزرگانی چون ویرجینیا وولف و ویلیام فاکنر آشنا شد. او اندیشههای سوسیالیستی داشت و همواره به آنها پایبند بود. در نیمهی دههی ۵۰ قرن بیستم بود که او بسیاری از کشورهای بلوک شرق را از نزدیک دید و سفرهای مختلفی به نقاط مختلف دنیا داشت. از میان اولین داستانهای کوتاه او میتوان به کسی به سرهنگ نامه نمینویسد، تشییعجنازه مادربزرگ و طوفان برگ اشاره کرد اما صد سال تنهایی بود که او را به یک نویسندهی موفق تبدیل کرد. پس از آن مارکز چند اثر برجستهی دیگر مانند پاییز پدر سالار، عشق سالهای وبا و ژنرال در هزارتوی خود را خلق کرد.
گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در ۸۷ سالگی در مکزیکو سیتی درگذشت و سپس بخشی از خاکسترش را به کلمبیا بردند. درگذشت او واکنشهای زیادی را در دنیا به دنبال داشت و از باراک اوباما تا بیل کلینتون و ایزابل آلنده به آن واکنش نشان دادند. خوان مانوئل سانتوس، رئیسجمهور وقت کلمبیا آن زمان او را بزرگترین کلمبیایی تاریخ نامید.
چرا باید کتاب صد سال تنهایی را خواند؟
صد سال تنهایی یک کتاب معمولی نیست، تقریباً در تمام فهرستهایی که برترین کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند را برشمردهاند این کتاب در صدر فهرست قرار دارد و بعضی منتقدان آن را بهترین رمان تاریخ میدانند، بسیاری هم معتقدند این کتاب باعث شد تا اول برنده جایزه نوبل ادبیات شود. صد سال تنهایی پر از جملات و کلماتی است که هرچه بیشتر باید به آنها فکر کرد. این کتاب شبیهسازی یک جامعه است و درسهای زیادی برای خوانندگانش دارد. این کتاب را بخوانید و یک بار دیگر از دریچهی نگاه عجیب مارکز به وقایع دور و بر خودتان نگاه کنید. چند ماکوندو در جهان وجود دارد؟ زندگی به چه سمتی میرود؟ سرنوشت چیست؟ ما چه چیزهایی را به چه قیمتی به دست آوردهایم؟ داستان صد سال تنهایی داستان یک سفر است، نه سفر یک نفر که سفر یک جامعه و تلاشهایشان، در این کتاب میتوانید همهچیز را تجربه کنید، بعد از خواندن صد سال تنهایی دیگر دنیا شبیه روزهایی که قبل از خواندن این کتاب داشتهاید نخواهد بود.
در بخشی از کتاب صد سال تنهایی میخوانیم
هنوز دوماه از وصلت این زوج نگذشته بود که ازدواجشان در معرض جدایی قرار گرفت. جریان از این قرار بود؛ آئورلیانو سگوندو برای این که کدورت حاصله در قلب و روح رفیقهاش، پتراکوتس را برطرف نماید او را بهصورت ملکهی زیبایی ماداگاسکار ملبس کرده و با وی عکس انداخت، اما وقتی این خبر به گوش فرناندا رسید و آن عکس را دید، بدون هیچگونه خداحافظی لوازم عروسیاش را جمع کرد، جامهدانهایش را بست و از آنجا رفت؛ اما آئورلیانو سگوندو زود متوجه امر شد و بهسرعت جنبید و در میانهی جادهی تالاب خود را به او رساند و پس از کلی التماس و قسم و آیه موفق شد او را از خر شیطان پایین آورده و به خانه برگرداند. بعد از آن فوراً رفیقهاش را گم و گور کرده و از جلوی چشم او دور نمود.
پتراکوتس هم که از قدرت و خلاقیت خود خبر داشت و میدانست، او بود که از آئورلیانو سگوندو یک مرد ساخته است، هیچ دل نگرانی از خود بروز نداد. او را که یک پسربچهای بیش نبود و در اثر مطالعهی نوشتههای ملکیادس سرش بوی قورمهسبزی میداد، از اطاق عهد بوق ملکیادس بیرون کشیده و با واقعیتهای زمانه آشنا کرد و به دنیای واقعی رهنمون ساخت. طبیعت هم یاری نمود و باعث شد تا او هم خودش را جمع و جور کرده و دست از آن افکار قدیمی و انزواطلبیهایش بردارد و وارد جامعه بشود و بازهم خود او بود که آئورلیانو سگوندو را به قالب یک شخصیت کاملاً متفاوت درآورد، شخصیتی با روحیه، آمادهی پیشرفت. قلب و روحی باز و آمادهی پذیرش و در واقع او بود که در وی روحیهی یک زندگی بانشاط، دست و دلبازی در راهاندازی مهمانیها و جشن و سرورها را دمید و او به طور کامل زیر و رو نونوار کرده و از او همان مردی را ساخت که هنگام بلوغ در رؤیایش میدید. بعد از این جریانات بود که او ازدواج کرد، همانطور که هر مردی بالاخره روزی ازدواج میکند، اما جرئت نکرد این خبر را به گوش رفیقهاش، پتراکوتس برساند.
نظرات کاربران درباره کتاب صد سال تنهایی