رمانهایی که سبک نگارشی رفت و برگشت زمانی دارند و داستانهایی که در دل داستانی دیگر روایت میشوند جذابیت ویژهای دارند. این داستانها ذهن خواننده را وارد یک فضای مارپیچ میکند که نه با یک داستان و چند شخصیت بلکه با چندین داستان و چندین شخصیت همراه میشود. خرده روایتهایی که در این میان مربوط به حوادث تاریخی سالهای قبلند و با تخیل تلفیق شدهاند، میتوانند جذابیت رمان را دو چندان کنند.
مهدی یزدانی خرم در رمان سرخِ سفید ما را به چهل سال قبل میبرد تا داستانهایی تو در تو از آدمهای واقعی و خیالی را روایت کند.
داستان رمان سرخ سفید دربارهی یک جوان کارمند سی وسه سالهای است . او که یک رزمیکار کاراته است قرار است در یک روز با 15پشت سر گذاشتن مبارزه، کمربند مشکی بگیرد. از طرفی هم عاشق نویسندگی است اما نوشتههایش طرفدار ندارد. علاوه بر شخصیت اصلی؛ دو روح سرگردان هم در داستان حضور دارند. روح شاعری آزادیخواه و یک روح خبیث با صورتی خالدار.
از میان مبارزات جوان همزمان قصهی شخصیتهای دیگر داستان در دل تاریخ روایت میشوند. قصههایی که در نهایت به مبارزات جوان کاراتهکار پیوند میخورند...
مهدی یزدانی خرم در مصاحبهای دربارهی نقطه عطف داستاننویسی گفته است که برگ برندهی داستان نویسی را در نوگرایی و «در اینکه بدانیم چگونه از کنار ابتذال رد شویم، بدون اینکه در دام نخبهگرایی ملالآور بیفتیم» میبیند. همین ویژگی در سه رمان اخیر یزدانی خرم به خوبی دیده میشود.
از نقاط قوت داستانهای یزدانی خرم پیوند تاریخ و تخل است. او یک قصهی پرکشش و جذاب را بر مبنای مستندات تاریخی روایت میکند که در دو کتاب «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و کتاب سرخِ سفید این نکته مشهود است.
در جلسهی نقد کتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم»؛ «سینا دادخواه» از نویسندگان جوان کشور، دربارهی محتوای ایدئولوژیک این اثر گفت: «در نقدهایی که بر این کتاب نوشته شده گفتهاند که کتاب راجع به تاریخ است، اما به نظر من این کتاب راجع به فلسفهی تاریخ است. رمان بار سنگین فلسفی را با خود حمل میکند که به نظر من در پایان نیز پاشنه آشیل اثر میشود».
به عقیدهی منتقدان ادبی، یزدانی خرم در رمانهای خود خط روایی ساده و مستقیم ندارد به نوعی که میتوان گفت داستانهای او شبیه یک پازل هستند. داستان ممکن است در هر جایی از قصه ناگهان قطع شود و وارد زمان یا مکان دیگری شود. این شگرد یزدانی خرم است که با پرشهای زمانی مکرر، روایتهای بریده بریدهای را به خواننده اراده دهد و همین نکته باعث شده تا خواننده در آن واحد با چندین داستان در یک داستان طرف باشد و خواندن داستان را یک نفس تا انتها ادامه دهد.
داستانهای یزدانی خرم معمولا پر از مکانها و شخصیتهای مختلف هستند که هر کدام روایتگر تاریخی از زمانهی خود هستند که در جایی به یکدیگر گره میخورند.
یزدانی خرم رمان سرخِ سفید را از اوایل دهه نود با قصهی جوان کاراتهکار شروع میکند و رمان خود را به زبان دانای کل در 15 بخش روایت میکند. جوانی که شبیه همهی آدمهای جامعه است. یک کارمند ساده که رویایی در سر دارد و آن گرفتن کمربند سیاه است. باشگاه او در خیابان 16 آذر تهران است. او که حالا کمربند قهوهای دارد باید در یک روز 15 مبارزه انجام دهد تا موفق به گرفتن کمربند سیاه شود. با اولین مبارزه او قصههایی در گذشته یعنی دی ماه سال 58 پیوند میخورد و خواننده با هر مبارزه جوان به طریقی با یک روایت در همان تاریخ همراه میشود.
در واقع در طول داستان حدود 15 روایت و چندین شخصیت وجود دارند که هر کدام قصهای جداگانه دارند. اما چیزی که همهی این شخصیتها را به هم گره میزند و نقطه عطف داستان را شکل میدهد خود انقلاب اسلامی سال 1357 است که همهی اتفاقات و شخصیتها به نحوی ماهرانه به این جریان گره میخورند.
پیوند قصهی جوان در یکی از باشگاههای خیابان انقلاب با داستانهای دی ماه سال 58 یکی از نکات ظریفی است که نویسنده زمان و مکان را به همدیگر ربط میدهد.
شخصیتپردازیهای یزدانی خرم اکثرا ساختگی هستند اما در بعضی موارد به دلیل تطابق تاریخی شخصیتهای معروف تاریخی و سیاسی مثل «رضاخان»، «استالین» و «هویدا» مطرح میشوند.
یکی از نکات مشترک در سه رمان اخیر یزدانی خرم نوع روایت یکسان است. به این شکل که یک شخصیت منزوی در زمان حال به خواننده معرفی میشود و بعد به واسطهی او خواننده به سالها قبل بازمیگردد و با داستانهایی در یک نقطه از تاریخ مواجه میشود. نکتهی جالب در رمانهای او حضور دو روح ثابت هستند.
به عنوان مثال در جایی از رمان سرخِ سفید میبینیم که انقلاب حتی به آدمهای مرده هم سرایت کرده و نویسنده به داستانی دربارهی جسد رضاشاه اشاره میکند که چهطور جسد او از کشور خارج میشود و در سفارت ایران در یکی از کشورهای غربی نگهداری میشود اما بعد از انقلاب کسی سراغ آنها نمیرود.
مهدی یزدانی خرم از نویسندگان مطرح ایرانی در چند سال اخیر است. او در شهریور سال 1358 در تهران متولد شد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی در مقطع لیسانس در دانشگاه تهران تحصیل کرد. یزدانی خرم از هفده سالگی به عنوان روزنامهنگار ادبی، داستاننویس و منتقد ادبی فعالیت میکند. در کارنامهی کاری او همکاری با مطبوعات پر رنگ است. از جمله همکاریهای این نویسندهی توانمند میتوان به نوشتن برای روزنامههای خرداد، همشهری، شرق، اعتماد، کارگزاران، اعتماد ملی و… و هفتهنامههای شهروند امروز، ایراندخت، هفتهنامۀ آسمان و هفتهنامهی صدا اشاره کرد.
یزدانی خرم جزو نویسندگانی است که با دقت به پیرامون خود از هر جزئیاتی برای نوشتن بهره میگیرد. تماشا کردن عکسهای تاریخی، اتفاقات تاریخی، حتی دیدن عکس افراد بینام و نشان در روزنامههای قدیمی او را برای نوشتن قصهای جدید کنجکاو میکند. او در مصاحبهای دربارهی این ویژگی گفته است: «نکتهای که همه نویسندگان قدیمی به ما یاد دادند، نگاه دقیق به پیرامون است. علاوه بر آن خواندن، دیدن، گوش کردن و ... ما نباید خودمان را از تماشای نقاشیها، گوش دادن به موسیقی، نگاه کردن فیلم و مهمتر از همه خواندن متون مختلف محروم کنیم».
یزدانی خرم به عنوان دبیر با مجلات «تجربه» و «آسمان» همکاری دارد. او همچنین در انتشارات «چشمه» مسئولیت انتخاب داستانهای ایرانی را به عهده دارد و به عنوان مشاور اصلی بخش ادبیات این انتشارات فعالیت میکند.
یزدانی خرم اولین رمان خود را در سال 1384 با عنوان « به گزارش اداره هواشناس فردا این خورشید لعنتی» در نشر ققنوس منتشر کرد.
رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» دومین رمان یزدانی خرم است که در سال 1391 منتشر شد. این کتاب موفقیت بزرگی را نصیب آقای نویسنده کرد چرا که در زمستان همان سال نشر پونته ۳۳ قرارداد برای ترجمه و انتشار رمان من منچستریونایتد را دوست دارم را به انگلیسی و ایتالیایی با نشر چشمه امضا کرد. رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» دو جایزهی مطرح ادبی را هم برای یزدانی خرم به ارمغان آورد. او در سال 91 برنده جایزه بهترین کتابِ سالِ «هفت اقلیم» و برندهی جایزه بهترین رمان سالهای ۹۱ و ۹۲ از هیات داوران جایزه ادبی بوشهر برای این رمان شد.
رمان سرخ سفید سومین اثر یزدانی خرم است که نشر چشمه آن را در اسفند سال 1394 منتشر کرد.
آخرین اثر مهدی یزدانی خرم کتاب «خون خورده» است که در سال 1397 منتشر شد. یزدانیخرم یک کارگاه کوچک رمان با اعضای سه چهار نفره دارد که در آنجا به کار تدریس مشغول است و گاهی در کلاسهای نقد و محافل نقد ادبی حضور دارد.
برای خرید و دانلود نسخههای الکترونیک و صوتی سرخِ سفید از همین صفحه فیدیبو اقدام کنید.
نسخهی الکترونیک پی دی اف کتابهای «خونخورده»، «من منچستریونایتد را دوست دارم» و کتاب «بهگزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی...» برای خرید و دانلود در سایت فیدیبو قرار دارد.
محسن نمونهای است از موفقیت یک مرد... ماشین شاسی بلند سوار میشود... زنش را دوست دارد ولی نمیگذارد زندگیاش یکنواخت بگذرد... دو سالی هست که در این باشگاه تمرین میکند... چربی خونش بالا رفت و پایش را به این باشگاه قدیمی که نزدیک دفترش است، باز کرد... کیوکوشینکای سی و سه ساله گاهی خودش را با او مقایسه میکند... محسن خوش است... سفر میرود و پول درمیآورد... مشتری رمانهای اوست و چندبار یکیشان را که بیشتر دوست دارد داده به او تا برای دوستان تازه رکابش امضا کند... محسن زندگی آرامی دارد و هیچ وقت هم کیوکوشین کای سی و سه ساله را به خانهاش دعوت نکرده است... باهم رستوران و کافه میروند و چند باری هم در دفترش شام خوردهاند... نه چیزی از ادبیات میداند نه برایش مهم است که کمربند سیاه بگیرد یا نگیرد... توی پروژهی پل صدر قرارداد خوبی با شهرداری بست و در بغداد هم وسط بمب و گلولههای همیشگی، چند پل کوتاه روی فرات زد و دو پل را هم تعمیر و بازسازی کرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۲۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 266 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۵۲:۰۰ |
نویسنده | مهدی یزدانی خرم |
ناشر |