کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود اثر هنینگ مانکل نشر هرمس

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود اثر هنینگ مانکل با ترجمه مهناز رعیتی، روایتی از داستان پسرک و گربه‌اش است. لوکاس و گربه‌ای بامزه و کوچک به نام شب، موضوع این کتاب هستند که با ماجراجویی‌های شیرین و خاص، برای نوجوانان بسیار جذاب و دلنشین خواهد بود. شب برخلاف دیگر گربه‌ها، عاشق آب و باران است و اتفاقات جالبی را با لوکاس تجربه می‌کند.

این رمان نوجوانانه با زبان ساده و گرم، داستان دوستی، دلبستگی و پیوندهای عاطفی را به تصویر می‌کشد. تجربه‌های لوکاس با "شب"، علاوه‌بر خلق لحظات شاد و پرهیجان، مفاهیمی مثل عشق، مراقبت و ازدست‌دادن را هم به نوجوانان نشان می‌دهد. این کتاب منتشرشده از نشر هرمس، تجربه‌ای دلپذیر و هیجان‌انگیز از دنیا کودکی و حیوانات خانگی را برای نوجوانان فراهم می‌کند.

خلاصه کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود اثر هنینگ مانکل

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود داستان شیرین و دلنشینی درباره پسربچه‌ای به نام لوکاس است. لوکاس که همیشه از نوازش‌کردن گربه‌ها لذت می‌برد، در روز تولدش هدیه‌ای غیر منتظره دریافت می‌کند؛ یک جعبه قدیمی که از آن یک گربه سیاه و دوست‌داشتنی به نام "شب" بیرون می‌آید. این گربه با همه گربه‌های دیگر فرق دارد؛ "شب" عاشق باران است و همین ویژگی خاص او، آغاز ماجرایی پراز عشق و دلبستگی برای لوکاس می‌شود.

اگرچه "شب" یک روز ناگهان ناپدید می‌شود؛ اما یاد و خاطره‌اش همیشه در قلب لوکاس زنده می‌ماند. این داستان با قلم ساده و روان مهناز رعیتی، دوستی، دلبستگی و گذر از فقدان را روایت می‌کند که خواندنش برای کودکان و نوجوانان بسیار دلگرم‌کننده و آموزنده خواهد بود. با هر بار باریدن باران، لوکاس گربه‌اش را در ذهنش تجسم می‌کند و این پیوند جادویی، آینده را برایش روشن‌تر می‌سازد.

معرفی نویسنده کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود هنینگ مانکل

هنینگ مانکل (1948-2015) نویسنده و نمایشنامه‌نویس سوئدی بود که در شهر استکهلم به دنیا آمد. او یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ژانر جنایی و داستان‌های پلیسی بود و بیش‌از همه برای خلق شخصیت کارآگاه کورت والاندر مشهور است. آثار مانکل علاوه‌بر جنبه سرگرم‌کننده، بار اجتماعی و سیاسی قوی دارند و موضوعاتی مثل نابرابری، بی‌عدالتی و مهاجرت را در رمان‌هایش بررسی می‌کند. او همچنین نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان هم بود و کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود از این دست آثارش است.

مانکل زندگی فعال و پرجنب‌وجوشی داشت و بخش زیادی از عمرش را صرف مبارزه با بیماری ایدز و حمایت از کودکان در آفریقا و موزامبیک کرد. این نویسنده چپ‌گرا و منتقد اجتماعی، علاوه‌بر نویسندگی به‌عنوان فعال اجتماعی هم شناخته شده است. آثارش توسط تلویزیون و سینما به تصویر کشیده شدند و تاثیر زیادی در ادبیات معاصر جهان داشته‌اند.

چرا باید کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود را بخوانیم؟

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود شما را به دنیایی پر از شگفتی، دوستی و ماجراجویی‌های کودکانه می‌برد. داستان لوکاس و گربه بامزه‌اش شب، لحظاتی شاد، هیجان‌انگیز و پر از لبخند برای خواننده خلق می‌کند و نشان می‌دهد حتی کوچک‌ترین موجودات هم می‌توانند زندگی ما را پراز نور و هیجان کنند.

این کتاب فراتر از سرگرمی است و درباره دوستی، محبت، دلبستگی و مواجهه با ازدست‌دادن نیز حرف می‌زند و ارزش مراقبت و عشق به دیگری را به زبان ساده و دلنشین به نوجوانان می‌آموزد. اگر به‌دنبال کتابی هستید که احساسی و دلنشین باشد و ذهن و احساساتتان را با پیام‌های انسانی و مهربانانه به چالش بکشد، گربه‌ای که عاشق باران بود انتخاب بی‌نظیری برای شماست.

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود برای نوجوانان و کودکان بسیار جذاب است؛ به‌ویژه کسانی که به داستان‌های پرماجرا و دلنشین درباره دوستی و حیوانات علاقه دارند و می‌خواهند لحظات شاد و آموزنده‌ای را تجربه کنند. همچنین این کتاب برای دوستداران حیوانات خانگی مناسب است، افرادی که با رفتار و ویژگی‌های گربه‌ها و دیگر حیوانات ارتباط برقرار می‌کنند و از ماجراهایشان لذت می‌برند.

علاوه‌بر این، خوانندگان علاقه‌مند به داستان‌های احساسی و آموزنده نیز می‌توانند از این کتاب لذت ببرند؛ چرا که داستان با زبان ساده و دلنشین، دوستی، دلبستگی و مراقبت از دیگران را منتقل می‌کند. به‌طور کلی، این کتاب برای همه کسانی که به‌دنبال داستانی پراز هیجان، احساس و مهربانی هستند و می‌خواهند با دنیا کودکانه و پیوندهای ناب انسانی آشنا شوند، مناسب است.

بخشی از کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود

کتاب گربه‌ای که عاشق باران بود نوشته هنینگ مانکل، مفاهیم عمیقی مثل دلبستگی و فقدان را به کودکان منتقل می‌کند و به آن‌ها یاد می‌دهد که خاطرات و عشق همیشه در دل باقی می‌مانند. بخشی از این کتاب جذاب را در ادامه می‌خوانید:

شب هرگز بازنگشت. او در همان کشور شگفت‌انگیز بارانی که لوکاس مرتبا خوابش را می‌دید ناپدید شده بود. هر بار که هوا ابری می‌شد و قطرات باران چهارچوب پنجره را خیس می‌کرد، لوکاس به کنار پنجره می‌رفت و سعی می‌کرد شب را مقابل چشمانش مجسم کند. گاهی با دیدن قطره‌های باران صورت شب در یادش زنده می‌شد. هر جا که جویبارهای کوچکی جاری می‌شد، لوکاس به یاد سبیل‌های شب می‌افتاد. هر جا که قطرات درخشانی بود، به یاد چشمان شب می‌افتاد. بله، او می‌توانست گربه‌اش را در باران ببیند؛ فکر می‌کرد تنها گربه دنیا که عاشق باران است، گربه اوست

پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب

اگر از خواندن داستان گربه‌ای که عاشق باران بود لذت برده‌اید و به‌دنبال کتاب‌هایی با حال و هوا مشابه هستید، این مجموعه کتاب‌ها را مطالعه کنید:

·   کتاب بچه‌ی حیوانات وایولت پیتو انتشارات شیما

·   کتاب حیوانات خانگی لوئیز تاکر و کلر لوید انتشارات شیما

·   کتاب حیوان‌ها جنگل امیرهوشنگ اقبال‌پور انتشارات شیما