زن تا ساعت دو و نیم بعد از نیمهشب صبر کرد. تجربه به او نشان داده بود که حولوحوش این ساعت خستگی به او غلبه میکند. به یاد شبهایی افتاد که موقع کار همیشه وضع به همین منوال بود و بین ساعات دو تا چهار صبح خطر به خواب رفتن تهدیدش میکرد. از ساعت نه شب در اتاق نگهداری ملحفههای بیمارستان منتظر مانده بود. این بار هم مثل شب اول از در اصلی بیمارستان وارد شد و کسی هم متوجه حضور او در آنجا نشد. هیچکس به پرستاری که با عجله راه میرفت مشکوک نمیشد چون او رفتار غیرطبیعی و مشکوکی از خودش نشان نمیداد. در طول روز به تغییر چهره فکر کرده بود، مثلاً مدل موهایش را تغییر دهد اما این کار ضرورت چندانی نداشت. انتظار در آن اتاق کوچک فرصت زیادی برای فکر کردن در اختیارش گذاشته بود. بوی ملحفههای شسته و اتوشده او را به یاد کودکیاش میانداخت. تا بعد از نیمهشب همانجا نشست. چراغقوهاش را از جیبش بیرون آورد، همان چراغقوهای که موقع کار از آن استفاده میکرد، و شروع کرد به خواندن آخرین نامهای که مادرش برایش نوشته بود. نامه ناتمام مانده بود، اما مادرش فقط در این نامه چیزهایی دربارهی خودش نوشته و از اتفاقاتی حرف زده بود که او را وادار به خودکشی کرده بود. او در طول نامه بهوضوح میدید که مادرش هرگز نتوانسته بود به آن تلخیها غلبه کند. به گوشهوکنار جهان سرک میکشم، درست مثل یک کشتی بدون ناخدا. مجبورم تاوان گناه دیگری را بپردازم. با خودم فکر میکردم زمان که بگذرد خاطرات کمرنگ و کمرنگتر میشوند و سرانجام از بین میروند. اما چنین نشد. فقط با مرگ میتوانم نقطهی پایانی بر آنها بگذارم. و از آنجا که فعلاً نمیخواهم بمیرم، یادآوری و مرور آن خاطرات را برگزیدهام.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 3.۵۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 612 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | هنینگ مانکل |
مترجم | فرشته شایان |
ناشر | نشر هیرمند |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The fifth woman |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۶/۱۵ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 255,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یکی دیگه از آثار جذاب هنینگ مانکل. یکی از ویژگی های رمانهای مانکل، واقع گرایی زیاد شخصیت کاراگاه والاندر هست؛ کاراگاهی که با وجود هوشمندی برخلاف کسی مثل پوارو نابغه نیست. تواناییهای عجیب و غریب نداره. همه حرفهایش از روی نکته سنجی نیست و شاید از گفتنشون پشیمون بشه؛ کورت والاندر چه بسا نقشه ای رو باز کنه، هیچی نفهمه و ببنده بذاره کنار! یا شاید گاهی حوصله نداشته باشه به پیرمرد یا پیرزنی در خیابان کمک کنه! با یک کارگاه کاملا واقعی با فکرهاو دغدغه های واقعی طرف هستیم. متاسفانه به علت فوت هنینگ مانکل در سال ۲۰۱۵، طرفداران ایشون دیگه امکان خوندن رمان جدیدی از ایشون رو ندارن
در خلال ماجرای قتل سه مرد و یافتن قاتل آنها، نویسنده به نقش مرگ و عدم حضور افراد در زندگی زندگان ،پوچی و سردرگمی زندگی،جایگاه خانواده و زنان می پردازد،مرگ پدر کارآگاه و اثر این مرگ بر روح و روان این شخصیت بیان شده، ضمن اینکه نقش زنان به عنوان مادر خانواده،دختر،همسر و البته قاتل هم به چالش کشیده میشه،علاوه بر یک داستان جنایی ،با یک داستان واقعی و باورپذیر روبرو هستیم که کشش و جذابیت بالایی داره.لذت بخش هست و نقش خشونت در خانواده ،بخصوص از طرف مردان بر زنان رو خوب ،واضح و بدون سو گیری بیان میکنه.و این قابل تقدیره،ضمن اینکه امیدوارم شاهد کاهش این رفتارهای خشونت بار ضد زنان باشیم.
بازرس کورت والاندر به تازگی از تعطیلات بازگشته است و پس از این سفر لذتبخش با اشتیاق فراوان به برنامههایی که برای آینده در سر دارد، میاندیشد. پاییز از راه رسید و والاندر امیدوار است که روزهای آرامی در پیش رو باشد. اما در پی ناپدید شدن و به قتل رسیدن یک پرندهشناس پیر و پس از آن ناپدید شدن یک گلفروش این امید در دلش رنگ میبازد و او و تیمش درگیر پروندهی پیچیدهی قتلهایی زنجیرهای میشوند و…
نمیشه اسم این کتاب رو صرفا یه کتاب پلیسی گذاشت اگرچه واقعا یه تعقیب و گریز مربوط به یک جنایت رو شرح میده، کتاب حالات روحی یه کاراگاه پلیس رو در حین پیدا کردن یه قاتل شرح میده و نکته جالب کتاب اینه که هم قهرمان و هم ضد قهرمان داستان هر دو خاکستری هستند نه سیاه و سفید. کتاب یه زمینه تلخ داره.
روند داستان برام جالب بود، سر یه کلاف پیچیده رو میگیری و تا انتها میری، پا به پای پلیس گرهها رو باز میکنی، هیچ معجزهای در کار نیست، مدام به در بسته میخوری، کارآگاه نابغه نیست و هیچ کشف ناگهانی نداره حتی اشتباه هم میکنه، همه چیز با تلاش گروهی پلیس جلو میره و موفقیت حاصل تلاش خستگی ناپذیر کل تیمه.
یه کتاب پلیسی معمولی با یه دنیا توضیحات اضافه...از دید من نویسنده خیلی داستان رو الکی طولانی کرده بود.هیجان خاصی نداشت.معمایی هم نبود.تقریبا از اوایل کتاب شما دلایل قتلها رو میفهمید و قاتل رو هم میشناسید...فقط در طول داستان درگیر کش و قوسها و سختیهای کار پلیس میشین....من که زیاد خوشم نیومد...
کتاب خیلی خوبی بود من دوستش داشتم. برخلاف اغلب جناییها داستان خیلی سریع پیش نمیره، این ممکنه برای بعضیا کسل کننده باشه. داستان شمارو کاملا درگیر پرونده میکنه. تنها انتقادی که میتونم بکنم اینه که جا داشت این کتاب حجیم تعلیق بیشتری داشته باشه که واسه اکثریت خوش خوان محسوب بشه.
سه مرد مسن به طرز بی رحمانه ای به قتل می رسند. ظاهرا این سه قتل مرتبطند، ولی... بسیار زیبا.ترجمه عالی.داستان پلیسی همراه معرفی بخشی از فرهنگ و طبیعت و آب و هوای سوئد.همراه کتاب به چند شهر سوئد سر می زنیم و با سوئدی ها آشنا می شویم.
به نظر من شروع گیرایی داشت و خوب هم گره های داستان رو طراحی کرد ولی در انتها خیلی سرسری و سریع همه چیز جمع بندی شد. به قول بعضی مربی های فوتبال، به دو نیمه کاملا متفاوت تقسیم میشد!
من اصل خود کتاب رو از کتابفروشی خریدم محشره بخونید اگه پلیسی میپسندید