کتاب جنوب‌شهر نشر یکشنبه

فرخ غفاری در سالن انتظار سازمان امنیت وزارت کشور، با نمره‌ای بر یقه، منتظر نشسته است تا نوبتش فرا رسد. کمی بعد، او را صدا می‌زنند. فرخ وارد دفتر علوی‌کیا می‌شود.

علوی‌کیا: سلام. بفرمایید...

فرخ: سلام.

علوی‌کیا: موضوع چیه؟

فرخ: توقیف جنوب‌ شهر...

علوی‌کیا: آهان شما همون کارگردان فیلم جنوب ‌شهر هستید.

فرخ: بله.

علوی‌کی:ا آقای عبدالله انتظام پیگیر کارت بود.

فرخ: بله ایشون پسرعمه‌ی من هستند.

علوی‌کیا: دیپلمات کاربلدیه، خوشم میاد ازش...

فرخ: لطف دارید.

علوی‌کیا: ببینید آقای غفاری بنده بررسی کردم...

فرخ: در میان حرفش می‌دود.

فرخ: سوءتفاهم شده...

علوی‌کیا: می‌تونم از باتمان‌قلیچ بخوام پرونده رو به من بسپاره.

-از متن کتاب-