هدا گابلر اثری است که در آن تاریخ یادمیگیرد به منتقدانش و نیز به خودش بیندیشد. از نظر درونمایه، میتوان این اثر را چکیدۀ همۀ آثار رئالیستی پیشین ایبسن، از حیث جایگاه آثار رئالیستی او، ختم کلام و اتمام حجت با مخاطب و خودش، و از نظر سبک، اعلام کوچ به پیشگاه خورشید، «فرم/صورت»، نامید؛ قلمرویی که هیلده، سروشِ فرم/صورتآگاه در اثر بعدی، استاد سولنِس معمار، از سولنِس طلب میکند.
درست؛ اما همۀ این نکات در بافت ʾآشوبʿی مطرح میشود که ایبسن در اندیشههای فلسفی و اجتماعی متفکران معاصرش، آرنولد، کارلایل، نیچه، راسکین دربارۀ تاریخ و فرهنگ به پا میکند.
هدا گابلر اثری است که در آن تاریخ یاد میگیرد به منتقدانش و نیز به خودش بیندیشد «از نظر دورنمایه» میتوان این اثر را چکیده همه آثار رئالیستی پیشین ایبسن، از حیث جایگاه آثار رئالیستی او، ختم کلام و اتمام حجت با مخاطب و خودش، و از نظر سبک، اعلام کوچ به پیشگاه خورشید، «فرم/صورت»، نامید. قلمرویی که هیلده، سروش فرم/ صورت آگاه در اثر بعدی، استاد سولنس معمار، از سولنس طلب میکند.
درست اما همه این نکات در بافت آشوبی مطرح میشود که ایبسن دراندیشههای فلسفی و اجتماعی متفکران معاصرش، آرنولد، کارلایل، نیچه، راسکین درباره تاریخ و فرهنگ به پا میکند.