فرمت محتوا | epub |
حجم | 954.۸۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 185 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۱۰:۰۰ |
نویسنده | هنریک ایبسن |
مترجم | بهزاد قادری |
ناشر | نشر بیدگل |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Folkefiende |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۲/۱۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 58,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بهنظرم نمایشنامه سه نقد عمده را مطرح میکند: نخست، موشکافی رابطهی سرمایه و اقتدار است؛ اینکه چگونه صاحبان سرمایه و اقتدار بهجای خیر عمومی، دلمشغول منفعت اقتصادی و موقعیت سیاسی خود هستند. داستان به بهترین شکل، همدستی سرمایهدار و دولت را نشان میدهد؛ سرمایهدار بدون حمایت شهردار سرمایهاش را میبازد، شهردار بدون پشتوانهی سرمایهدار، اقتدارش را. شاید ارجاع به نوشتهای از اما گلدمن روشنگر باشد: «دولت، ارباب اقتصادی خدمتگزاران خود است. مردان درست، اگر واقعاً وجود داشته باشند، یا باید به ایمان سیاسی خود وفادار بمانند و حمایت اقتصادیشان را از دست بدهند، یا به ارباب اقتصادی بچسبند و تماماً از انجام هر کار مفیدی ناتوان شوند. عرصهی سیاست انتخابی باقی نمیگذارد: یا باید کودن بود، یا شیاد.» در این داستان، آسلاکسن صریحاً محافظهکار است؛ چراکه دانسته همین سنتهای جامعه و سازش با مقامات سیاسی است که فرصت را برای سوداندوزیاش فراهم میکند. شهردار نیز صریحاً اقتدارگراست؛ چراکه دانسته چندصدایی میتواند او را از کار برکنار کند. حتی مطبوعات نیز مجال آن را نمییابد تا علیه این ائتلاف دوسویه -سرمایه و اقتدار- آزاد بماند. دوم، آن ساختار سیاسی است که بهنام اکثریت مردم، به چنین دزدیهایی مشروعیت میبخشد. بهدلیل همین مشروعیت است که مردم آسلاکسن را نمایندهی خود در سیاست میدانند و آسلاکسن نیز، پشتگرم به این مشروعیت، به خود جرئت میدهد تا دشمن خود و شهردار را، دشمن مردم جا بزند! سوم، مسئولیت اخلاقی افراد در مواجهه با این تکصدایی است. در ساحت فردی، مسئولیت مذکور دغدغهی اصالت فرد را دارد؛ بهطوریکه از همنوایی با اکثریت میگریزد. در این معنا دکتر استوکمان، فارغ از نتیجهی کارش، میخواهد مطابق اندیشهی خود زیست کند: «اگه پیش پیتر و اون همپالکیهای مردهشورش زانو بزنم، اون وقت میتونم به عمرم حتی یه لحظه شاد باشم؟» در ساحت اجتماعی، ایبسن تقابل میان خیر عمومی و نفع خصوصی را پیش میکشد. دکتر استوکمان، که عاشق زادگاهش است، اعتقاد دارد شهروندان در قبال یکدیگر وظیفهی اخلاقی دارند، تا جامعه را بهجای بهتری برای زیست تبدیل کنند. او در جایی از کتاب مردم شهر را اینگونه نقد میکند: «همهشون فقط به فکر خونوادهٔ خودشونن، نه به فکر خیر جامعه.» در همین راستا، دکتر استوکمان در ادامه متعرض تکلیف سیاسی شهروندان به اطاعت میشود. در وضعیتی که دولتمرد، دلمشغول خیر عمومی نیست، وظیفهی اخلاقی شهروند چیست؟ بهراستی آیا اقتدار، بدون فرمانبرداری شهروندان، دوام خواهد داشت؟ بههمین دلیل، استوکمان تیغ خود را که رو به شهردار گرفته بود، به سمت شهروندان مطیع برمیگرداند: «کاریترین دشمنای حقیقت و آزادی میون ماها اکثریته. بله، این اکثریت قاطع لیبرال منفور!» برداشت من این است که نقد سوم در داستان، بر دو مورد نخست غالب است. از تفسیر اثر که بگذریم، ایدهی داستان برای من تکراری بود. شخصیتپردازی نیز چندلایه نبود؛ برای همین هم، تغییر موضع هاوستاد و بیلینگ، و یا حمایت ناخدا از استوکمان، برای من هنوز جای سؤال دارد. تکبر دکتر استوکمان و «دام» نامیدن توده و بیتوجهیاش به انسانی که در خانهاش کار میکرد، مانع از آن شد تا او را مسیح و یا سقراط بدانم. با این تناقضات اخلاقی، او بیشتر به فرد لجوجی میماند که بر عقیدهی خود پای میفشارد و متوهمانه خود را منجی میپندارد. همین ویژگی است که مانع از همدلی با او میشود.
اقای بهزاد قادری زحمت کشیدن و این نمایشنامه رو واکاوی دقیق نسبت بهش داشتن ولی ۶۶ صفحه واقعاااا زیاده! خیلی خوبه که تونستن قبل از نمایشنامه ی اگاهی کامل بدن اما بنظر شخصی من همچین گفت و گویی و واکاوی از یک جایی ببعد خسته کننده جلوه کرد!
کتاب فوق العاده بود. ترجمه ی کتب هم بسیار جذاب و قابل فهم بود. محتوای کتاب حال این روزهای مارو بیان میکنه. و اما دیالوگ جذاب هنریک ایبسن: آدم وقتی برای آزادی و حقیقت میره به جنگ، هیچوقت نباید بهترین شلوارش رو بپوشه
این دومین ترجمهایه که من از آقای قادری میخونم و واقعا اذیت کنندهاس! آخه کی مفعول رو آخر جمله میاره در فارسی؟ خیلی وقتا جای قیدها هم اشتباهه! شما میگید «آروم باش فقط پدر»؟؟؟؟ به جای اینکه بگید «فقط آروم باش پدر»؟
این نمایشنامه از مشهورترین و موثرترین نمایشنامههای قرنه. نثر و سبکی به شدت قوی داره. شخصیتپردازیش دقیق و قابل باوره. ترجمه دکتر قادری هم که متخصص این حوزهان حرف نداره
بکی از بهترین نمایشنامه هایی که توی زندگیم خوندم .داستان واقعی و دردناک از جامعه امروز خودمون
این کتاب واقعاً عالیه... حتماً و حتماً بخونید
در کنار زیبایی خود نمایشنامه باید بگم مترجمش عالی بود :)
فوق العاده بود هم ترجمه و هم قلم نویسنده
پر حرفیهارو دوست نداشتم و حوصلم سر رفت دیگه.