0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب صوتی احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار

نویسنده:
سارا سالار
درباره احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار

نقد کتاب «احتمالا گم شده‌ام» سارا سالار

رمان احتمالا گم شده‌ام توسط سارا سالار نوشته شده‌است. این کتاب در سال 1378 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. این کتاب تاکنون چهار بار تجدید چاپ شده‌است. این مسئله نشان دهنده‌ی استقبال خوب مردم از این کتاب است. یکی از افتخارات این کتاب، جایزه‌ی ادبی بنیاد گلشیری است. به علاوه تاکنون به زبان آلمانی و انگلیسی ترجمه شده‌است. کتاب احتمالا گم شده‌ام توجه خاصی به شرایط زنان در جامعه دارد. این کتاب سیاهی موجود در شرایط زنان را به خوبی نشان می‌دهد. از دید چندی از خوانندگان این کتاب هیچ کور سوی امیدی را برای شرایط جامعه و زنان نشان نمی‌دهد. اما در واقع خانم سالار با بیان تلخ‌ترین شرایط، واقعیت را نشان داده‌است. واقعیتی که از آن راه گریزی نیست. مگر اینکه زنان این مرز و بوم واحد و یک صدا برای طلوع سپیده امید برای شرایطشان تلاش کنند. این کتاب داستان خود را در هشت فصل روایت می‌کند.

خلاصه کتاب احتمالا گم شده‌ام

داستان کتاب احتمالا گم شده‌ام، از یک زن سی و پنج ساله آغاز می‌شود. این زن به همراه پسر و همسرش در تهران زندگی می‌کند. این زن ذهن بسیار آشفته‌ای دارد. زندگی‌اش بین گذشته و حال بلاتکلیف مانده‌است. این زن افسردگی شدید دارد و از تمام زندگی ناامید است. راوی دختری همدانی است که کودکی سختی را پشت سر گذاشته‌ است. او پدرش را از دست داده و مادرش درگیر اعتیاد بود. این زن بین گذشته و حال زندگی می‌کند. او از خاطرات دوران مدرسه‌اش می‌گوید. از زمانی که با یک دختر دیگر به نام گندم دوست شده‌است. گندم دختری است که از نظر اخلاق و طرز فکر با راوی داستان بسیار متفاوت است. پدر و مادر گندم از یکدیگر جدا شده‌اند. او به همین دلیل بسیار به دوستش وابسته است. داستان این کتاب در یک صبح تا بعد از ظهر اتفاق می‌افتد. راوی در ذهن خود با گندم حرف می‌زند، از خاطرات جوانی‌اش می‌گوید و با او زندگی می‌کند. گندم برخلاف راوی زنی شاد و امیدوار است. اما در این داستان کسی نمی‌داند که گندم واقعا دوست راوی است و یا خود واقعی راوی است که در درون او را جستجو می‌کند. فضای این کتاب داستانی بین ناامیدی و امید است. این کتاب به خوبی فضای مِه گرفته‌ی زندگی بسیاری از زنان را نشان می‌دهد.

انتشار کتاب صوتی «احتمالا گم شده‌ام»

نسخه چاپی کتاب احتمالا گم شده‌ام در سال 1387 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی این کتاب در فیدیبو موجود است. نسخه صوتی کتاب نیز در سال 1398 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. کتاب پیش‌رو با صدای دلنشین الهام کردا موجود است. شما می‌توانید کتاب صوتی احتمالا گم شده‌ام به قلم سارا سالار، صدای الهام کردا و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.

کتاب صوتی الهام کردا

الهام کردا در هفدهمین روز از آذر ماه سال 1357 در تهران چشم به جهان گشود. خانم کردا فارغ التحصیل طراحی صحنه است. او اولین فعالیت هنری خود را از سال 1380 با تئاتر آغاز کرد. خانم کردا اکنون به عنوان کارگردان تئاتر و بازیگر شناخته می‌شود. همسر الهام کردا، یکی از بازیگران خوب کشورمان سعید چنگیزیان است. از فعالیت‌های این هنرمند در زمینه‌ی سینما و تلویزیون می‌توان به مهرآباد، با من یمان، می‌جان، رگ خواب، فرشته‌ها باهم می‌آیند، حوض نقاشی، برف روی کاج‌ها، ملکه گدایان، شاهگوش، کرگدن، نهنگ آبی و .. اشاره کرد. این هنرمند در تئاتر نیز فعالیت‌های خود را دارد. از فعالیت‌های در زمینه‌ی تئاتر این هنرمند باید از پالتوی پشمی قرمز، سه جلسه تراپی، زبان تمشک‌های وحشی، نفر دوم، زنی از گذشته و ..نام برد.

نویسنده‌ی کتاب صوتی «احتمالا گم شده‌ام»، سارا سالاری

سارا سالار زادهی سال 1345 در شهر زاهدان است. این نویسنده از کودکی علاقه بسیاری به نویسندگی و ترجمه داشت. به همین علاقه‌اش را ادامه داد. او سال‌های بسیاری است که به نویسندگی داستان و رمان مشغول است. خانم سالار همسر نویسنده و کارگردان طنز پرداز کشورمان سروش صحت است. این بانوی هنرمند تاکنون کتاب‌های بسیاری از جمله هست یا نیست؟، احتمالا گم شده‌ام و .. را منتشر کرده‌است.

بخشی از کتاب صوتی «احتمالا گم شده‌ام»

بیل برد بزرگی از این ور اتوبان کشیده شده تا آن ورش. آبمیوه گیری یی پر از توت فرنگی و کیوی خردشده، دوتا توت فرنگی گنده‌ی آب‌دار مولینکس، هميشه ماندنی..

از توی مدرس می‌خواهم بیندازم توی اتوبان صدر که دوباره همان ترافیک.. دعا دعا می‌کنم مجبور نشوم زیر پل بایستم...

گوینده‌ی رادیو می‌گوید: یک شاخه گل، یک عالم لبخند، یک شهر پر از نور، یک تصویر روشن از تو که توی دست‌هات پر از مهربانی است، که توی دست‌هات پر از اعتماد است..

آخ، مجبور می‌شوم بایستم. مرده شورش را ببرند. به نوارهای آهنی زیر پل نگاه می‌کنم؛ به آن همه بتن و خرت و پرت دیگر، و دوباره این فکر که اگر همین الان زلزله بیاید حتما این پل.. یک دفعه یادم می‌آید که فقط پل نیست. آن همه ماشین روش هم هست. ناخودآگاه می‌خوانم: «بسم الله الرحمان الرحیم. الله لا اله الا هوالحی القیوم لا تاخذه..»

از زیریل که می‌آیم بیرون، آیت الکرسی را نصفه کاره ول می‌کنم و نفس می‌کشم. میز، که تو بچگی یاد گرفته‌ام فقط همین آیت الکرسی یادم مانده.

دکتر پرسید:«کجا با هم آشنا شدید؟»

گفتم:«زاهدان، دبیرستان ..»

مسخره بود که چند دقیقه‌ای نمی‌توانستم اسم دبیرستان را به یاد بیاورم.

شبیه هم هستید .. از این خنده‌دارتر دیگر چیزی نشنیده بودم. چه طوری می‌توانست شبیه دختری باشم با آن چشم‌های سیاه براق، با آن پوست گندمی صاف، با آن همه مو که از این ور و آن ور مقنعه‌اش بیرون زده بود، با آن لبخند که دو چال می‌انداخت روی صورتش .. دستش را دراز کرد طرفم .. با آن انگشت‌ها .. دستش مثل اتو بود ... فکر کردم یعنی همه‌ی دست‌ها اینقدر داغ‌اند یا این دست فقط اینجوری است.

 

 

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
185.۵۸ مگابایت
مدت زمان
۰۴:۳۱:۲۱
نویسندهسارا سالار
راویالهام کردا
ناشررادیو گوشه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۱۲/۰۷
قیمت ارزی
5.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۱۸۵.۵۸ مگابایت
۰۴:۳۱:۲۱

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.9
از 5
براساس رأی 108 مخاطب
اجرای روان 🎙️ (4)
پربار 🌳 (2)
5
ستاره
45 ٪
4
ستاره
25 ٪
3
ستاره
10 ٪
2
ستاره
7 ٪
1
ستاره
11 ٪
66 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
2

متاسفانه من اصلا نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم، علیرغم اینکه چون کتاب برام روندش کند شده بود، چند تا نقد ازش خوندم که در واقع گندم ، دوست خیالی راوی، حالت ایده آل خود راوی در ذهنش بوده که هیچ وقت نتونسته بهش برسه، کتاب کلا از یک صبح تا عصر اتفاق میفته و مرتب واگویه های ذهن راوی از گذشته است، در مجموع من بهش امتیاز ۲/۵ از ۵ میدم اینم یک قسمت از کتاب: «فکر می کنم شاید بشود بعضی از کارهایی که آدم نمی تواند تو زمان حال انجام بدهد، تو رویای زمان آینده انجام بدهد و از انجامش همان قدر لذت ببرد که میشود تویه واقعیت لذت برد»

1

اصلا خوشم نیومد ،اصلا چی میخواست بگه یه آدم بیمار روحی روانی رو به تصویر کشیده بود پر از زشتی و بی ادبی که هیییییچ حرفی برای زدن نداشت اگر اینجوری باشه همه دنیا نویسنده هستن ...از صبح تا شب هر چی توی ذهن و زندگیته بنویس دیگه نویسنده هستی .........واقعا حیف راوی خوبش خانم کردا و حیف زمان که صرف گوش دادنش یا خوندنش کنید...

5

عالی . نویسنده خانم . نزدیک به زندگی واقعی . ضد نظام سرمایه داری . تا حالا دویست بار این کتاب رو گوش کردم . صدای راوی درست و به جا و جا افتاده . می دونستید که نویسنده همسر سروش صحت هستن . کاش کتاب دیگر ایشان را هم صوتی کنید ما تنبلها کتاب خطی نمی خونیم . &#۳۴; این دربند طفلکی هم مثل حال بعضی اوقات من تازگی ها بلاتکلیف شده انگار لای چند تا چیزمیز مدرن چند تا چیزمیز سنتی چپانده اند ..&#۳۴;

1

صدای راوی خیلی خوب بود ولی موضوع داستان روزمره بود بیشتر شبیه تمرین نویسندگیه مثل این میمونه که من از خونه برم سوپر مارکت واین مثلا ۱۵دقیقه رو بیام با توضیح واضحات وشاخ وبرگ زیادی تحریر وتصورش کنم ویکی دیگه اینکه راوی مجبور بود که توضیحات رو خیلی رسمی واتو کشیده بگوید ومتن دیالوگهارو خیلی کوچه بازاری واین تناقض بود ببخشید این نظر من بود ولی خوشم نیومد

5

خیلی احساس خوبی داشت کتاب . صدای الهام کردا واقعا فوق العاده بود . ولی فکر کنم از این کتاب هایی باشه که اگه کتاب و بخونید خیلی شاید متوجه داستان نشید و حوصله اتو سر بره ، صدای گوینده و اصلا نحوه خوندن کتاب بهش روح داده بود . توصیه میکنم این کتاب و گوش بدید .

1

اصلا توصيه نميكنم ، نويسنده خواسته بود يه بيمار رواني رو به تصوير بكشه مدل كتابهاي اروين يالون ولي متاسفانه اصلا چيزي از روان و روانشناسي بلد نبوده، از لحاظ ادبي هم اصلا پخته نبود، فقط قسمت جالبش اين بود كه ده دقيقه ي آخر داستان يه حقيقتي رو متوجه ميشدي و هنر نويسنده فقط در پنهان كردن اين حقيقت تا آخر داستان بود

4

این کتاب تنها یک روز از زندگی یه خانم رو تعریف میکنه که داره سعی میکنه با ترس هاش روبرو بشه. چند سال از روی ترس یه شخص رو از زندگیش کنار گذاشته بوده ولی تمام این سالها ذهنش درگیر این موضوع بوده سر آخر با ترسش مقابله میکنه و روبرو میشه من شخصا صدای خانم کردا رو دوست ندارم البته حس افسردگی شخصیت داستان رو منتقل کردن ولی من نپسندیدم

5

طرح اصلی کتاب منحصر بفرد بود و از ارزش گذاری های مدرن و حتی کلاسیک فراتر رفته بود،با اینکه خط روایی متن کلاسیک بود و در زمان روایت دخالتی نشده بود،این متن واقعا همان چیزی بود که با ذهن این روزها و سرعت اتفاقها همراه بود. بسط دادن یک حس آشنای پیدا نشدن و گنگ بودن محض در کلمه به کلمه کتاب و آواهای راوی مطبوع بود بسیار.

4

احتمال اسپویل! کتاب متنیشو خوندم. احساس کردم داستان زندگی منه. با همون درگیری های درونیم با خودم. وقتی آخرین خط کتاب تموم شد انگار یه نسیم خنک تو دلم پیچید. آشتی با خود، کنار گذاشتن گذشته، سر و سامان دادن به حال و در آغوش گرفتن پسرم که بوی جان می دهد! میخوام نسخه صوتیشو هم بگیرم. ممنون از نویسنده.

5

عالی بود. خیلی دلم می خواد با نویسنده اش از نزدیک آشنا بشم. خیلی کتابش تعلیقی بود و در هاله ای از ابهام. تا آخرش نفهمیدم که داستان این دو دوست چی هست. مدام حدس می زدم و دوباره برمی گشتم به جای اولم. برای من کشش داشت و به نظرم این زندگی بیشتر ما زنهاست.

نمایش 56 نقد دیگر
3.9
(108)
اجرای روان 🎙️ (4)
74,000
٪50
37,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار
٪50
احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار
سارا سالار
رادیو گوشه
3.9
(108)
اجرای روان 🎙️ (4)
74,000
٪50
37,000
تومان