اگر روحیهی پدرش، کاپیتان هَنسِن در شرایط مساعدی بود، تابستون 13مین سال زندگی مارک هنسن به یکی از بهترین زمانهای عمرش تبدیل میشد.
پدر مارک اون رو مسئول مرتب کردن ماشینهایی کرده بود که به داخل آرورا میرفتند.
آقای هنسن کاپیتان قایق مسافربریِ آرورا بود و مردم رو از تنگه ی مَکینا عبور میداد.
اون سال آخرین باری بود که از آرورا استفاده میشد.
مارک تا جایی که یادش میومد داخل آرورا بود و به پدرش کمک میکرد.
توی روزهای داغ تابستون، به مسافرین قایق، لیموناد میفروخت تا از شدت گرما اذیت نشوند.
در ماه نوامبر هم که هوا سرد بود، به شکارچیان گوزن شکلات داغ میفروخت تا بتونند کلِ شب رو تحمل کنند و سوار آرورا بشوند.
آرورا کوچیکترین فِری یا قایق مسافربری اون زمان بود که مسافرین و ماشینها رو از روستای مکینا به شهر سَنت ایگنِیس میبرد.
اون قایق یک خط ارتباطی بین دو شبه جزیرهی بالا و پائین میشیگان بود.