نیمهی اول قرن چهاردهم شمسی، نقطهی عطف ادبیات داستانی در ایران است. این دوران، دوران بزرگ علوی، صادق چوبک، صادق هدایت و بزرگانی چون ایشان است و شاهکارهای زیادی در این دوران خلق شدهاند. یکی از این شاهکارها چشمهایشِ بزرگ علوی است. در این شاهکار فضایی عاشقانه در بستری اجتماعی، سیاسی به تصویر کشیده شده و اثری ماندگار را خلق کرده است.
رمان چشمهایش اولینبار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد. این رمان اوج هنر نویسندگی بزرگ علوی است. او در این کتاب جذاب ترکیبی از شخصیت کمالالملک بهعنوان یک نقاش بینظیر و دکتر تقی اَرانی بهعنوان یک متفکر و فعال سیاسی را به کار گرفته و شخصیت اول داستانش، یعنی استاد ماکان، یک استاد بزرگ نقاشی را ترسیم کرده است. داستان کتاب بین سالهای ۱۳۲۰ تا۱۳۳۰ اتفاق میافتد و به شیوهای نوشته شده که معمولاً در ادبیات پلیسی معمول است. داستان در زمان رفت و آمد دارد و هرچند شخصیت اول آن یک مرد به نظر میرسد اما در حقیقت به محوریت یک زن عاشق به نام فرنگیس نوشته شده و علوی توانسته تمام عواطف و احساسات یک زن را در این کتاب به تصویر بکشد.
کتاب چشمهایش بزرگ علوی، علاوه بر اینکه در ایران بسیار قابلتوجه است به دو زبان کردی و عربی برگردانده شده و در مناطقی مانند کردستان عراق و لبنان هم طرفداران زیادی دارد. چشمهایش را انتشارات نگاه در ایران منتشر کرده است. اگر از طرفداران کتابهای الکترونیکی هستید خرید و دانلود نسخه الکترونیکی رمان چشمهایش در همین صفحه از فیدیبو ممکن است.
داستان پس از مرگ استاد ماکان که از مخالفان حکومت رضاشاه بود و در تبعید جان سپرد شروع میشود و به عقب باز میگردد. فضای داستان، فضای خفقانآور آن روزگار را توصیف میکند و در آن میان از برگزاری نمایشگاه نقاشیهای استاد ماکان در مدرسهای در تهران صحبت میشود. تابلوهای ایشان در این نمایشگاه بسیار مورد توجهاند اما یک تابلو شاخصتر از همهی تابلوهاست، تابلویی که با خط استاد زیر آن نوشته شده است؛ چشمهایش. اما هیچ کس زنی در زندگی استاد سراغ ندارد و این تابلو یک معماست. پس از بستهشدن نمایشگاه به دستور حکومت و به دلیل ازدحام جمعیت آقای ناظم مدرسه از روزهای اول، توجهش به تابلو جلب شده سعی میکند صاحب چشمها را بیابد تا هم شاید بتواند پرده از راز مرگ مشکوک استاد بردارد و هم هرچه بیشتر با زندگی این استاد رازآلود آشنا شود. اتفاقی که به پیدا شدن فرنگیس میانجامد. زنی که عاشق استاد بوده است.
چشمهایش یک اثر ادبی بسیار موفق است و افراد زیادی سعی کردهاند آن را از نظر شخصیتپردازی و ساختاری نقد کنند. آنچه دربارهی ساختار کتاب علوی معلوم است این است که از نظر روایت با سبک روایت داستان در عصر خودش تفاوت زیادی دارد. داستان او خطی نیست و مانند یک پازل نوشته شده است که یک رمان را بسیار جذاب میکند. از سوی دیگر شخصیت علوی از لابلای سطرهای کتاب بیرون میزند. او فقط نویسنده نیست، مبارز است، کتابش هم پر از بوی مبارزه است. از فضای داستان تا دیالوگها و حتی سازهایی که صدایشان را نمیشنویم مبارزه را فریاد میزنند، انگار که علوی خواسته باشد فضای ۵۳ نفر را در این داستان عاشقانه هم منعکس کند. انگار که هیچچیز در زمانهی او از سیاست جدا نیست.
نکتهی بسیار مهم بعدی در داستان علوی، فرنگیس است. او یکی از اولین نویسندگانی است که زن ایرانی را از نقش منفعل بیرون آورده و او را در حال به آب و آتش زدن برای عشق ترسیم میکند. در داستان علوی زن انتخاب شده نیست، منتظر نیست، در حاشیه نیست. او در مرکز ایستاده و همه چیز را تغییر میدهد. کتاب چشمهایش بزرگ علوی یک تغییر است. تغییری که نویسندگان ادبیات داستانی را شجاعتر میکند.
سید مجتبی آقابزرگ علوی یکی از مبارزان سیاسی چپگرا و یکی از بزرگترین نویسندگان ایرانی است. او متولد بهمن ۱۲۸۲ در تهران است و زمانی که ۱۶ ساله بود به تخت نشستن رضاخان را دید. خانوادهی علوی از خانوادههای سرشناس تهران بودند، پدربزرگ پدریاش از نمایندگان دورهی اول مجلس بود و مادرش هم از خاندان طباطبایی بود و پدربزرگش از مجتهدان عصر خود بهحساب میآمد. با این وصف بزرگ علوی در رفاه رشد و تحصیل کرد. بسیار جوان بود که برای تحصیل در رشتهی روانشناسی به مونیخ سفر کرد و مشغول به تحصیل شد. سالهای جوانی او سالهای گسترش کمونیسم بود و او هم مانند بسیاری از روشنفکران عصر خودش فکر میکرد که میتواند رستگاری بشر را در ایدههای مارکس پیدا کند. او پس از بازگشت به ایران شغل روزنامهنگاری را انتخاب کرد و داستان مینوشت. نزدیکی بزرگ علوی به حزب توده ایران باعث شد او همراه ۵۲ نفر روشنفکر دیگر بازداشت و محکوم به هفت سال زندان شود. کتابهای ۵۳ نفر و ورقپارههای زندان حاصل این دوران از زندگی بزرگ علوی است. علوی به دلیل تسلطش به زبانهای خارجی با آثار مدرن دنیا آشنا بود و همین دانش زیادش باعث شده بود داستانهایش بسیار پیشرو و اثرگذار باشند. مجموعه داستانهای چمدان و میرزا که شامل داستانها معروفی مانند گیله مرد و دزاشیب در این مجموعهها چاپ شدهاند. سالاریها هم اثر این نویسنده است. علوی کتاب تاریخ و تحول ادبیات ایران را هم نوشته است که ترجمه فارسی آن در فیدیبو موجود است.
بزرگ علوی پس از آزادی از زندان به آلمان رفت و آنجا ساکن شد، پس از انقلاب اسلامی او چند سالی به ایران بازگشت اما دوباره راهی برلین شد و تا سال ۷۵ که بر اثر سکتهی قلبی در گذشت همانجا زندگی کرد.
اگر میخواهید ادبیات مدرن فارسی را با گوشت و پوستتان درک کنید چشمهایش بزرگ علوی را بخوانید. چشمهایش آینه است. آینهی دورانی که دنیا در آشوب بود و ایران هم زیردست دیکتاتوری چون رضاشاه، این کتاب درعینحال عاشقانه و لطیف است، پر از حس زنانگی و زیبایی. اثر بزرگ علوی یک کتاب خاص است. چیزی که نمیتوانید نمونهاش را پیدا کنید و اگر خواندنش را شروع کنید آن را زمین نخواهید گذاشت. چشمهایش بزرگ علوی پر از فریادهایی است که به شکلهای مختلف بازتاب پیدا میکنند. فریاد آقای ناظم برای پیدا کردن حقیقت، فریاد استاد ماکان برای سرخم نکردن در برابر ظلم، فریاد فرنگیس برای عشق و از همه بلندتر فریاد بزرگ علوی برای ترسیم زمانهاش. چشمهایش میتواند شما را به زمانهای دور ببرد و عینکی را به شما بدهد که چیزهای زیادی را متفاوت ببینید. این کتاب برای تمام بزرگسالان مناسب است.
بازهم فرنگیس سکوت کرد.
آیا دیگر نمیخواست چیزی بگوید؟ جرئت نداشتم چیزی از او بپرسم. فقط قسمت آخر شعر او را اینطور تکرار کردم: «اگر آنها بال و پر خود را میسوزانند، گناه من چیست؟ ...»
گیلاس کنیاک را برداشت. لحظهای به رنگ زرین آن نگاه کرد و گفت: هیچ. دناتللو را دیگر ندیدم. یک هفته بعد نعش او را روی دریاچهی Boulogne de bois پیدا کردند.
- چه میگویید؟
- نمیدانم
- به سر استاد هم یک چنین بلایی آوردید؟
- نه، نه! اینطور حرف نزنید. شما مرا هنوز نشناختهاید. من فقط یک جنبهی زندگی خودم را به شما نشان دادم.
اینها همه بچه ننه بودند. من برای آنها کوچکترین ارزشی در زندگی قائل نبودم، اما ماکان مرا خرد و خمیر کرد. با او نمیشد بازی کرد. بعلاوه خیال میکنید که من این باباها را دانسته و به ارادهی خود چنین به بازی میگرفتم؟ نه، اینطور نیست. اژدهایی در من نهفته است، تمام عمر با او در زد و خورد بودهام. اوست که از داخل مرا میخورد و در ظاهر خوی درنده را بر من تحمیل میکند ...
حرفش را ناتمام گذاشت. چند دقیقهای سکوت کرد. چشمهایش را به روی زمین دوخته بود.
خندهی غمانگیزی گرد لبانش نقش بست. مدتی به او خیره نگاه کردم. در این صورت معصوم دنبال آثار شیطانی میگشتم، اما دیگر رمزی در چشمها پنهان نبود زن بدبختی در برابر من اقرار به گناهان میکرد. عوعوی سگی از باغ همسایه و بوق اتومبیل از دور خاموشی را میشکست. ناگهان جنبشی در او پدیدار گردید. قیافهاش باز شد و باز شروع کرد. «ملاقات با استاد در کارگاه نقاشی بهکلی از یادم رفته بود. دیگر خاطرهای که داشت فراموش میشد. چیزی نمانده بود که بهکلی از یادم برود. اما یک حادثه باز استاد را به یاد من انداخت و زندگی مرا به زندگی او پیوست.»
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۴۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 283 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۲۶:۰۰ |
نویسنده | بزرگ علوی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بزرگ علوی: تاریخ وفات ۱۳۷۵. تاریخ صدور مجوز برای کتاب هایش ۱۳۷۵ !!! :یعنی برای نویسنده شدن اول باید مُرد.
بالاخره امروز مطالعه رمان "چشمهایش" اثر "بزرگ علوی" را تمام کردم. کسانی که اهل مطالعند میدانند که آوازه این کتاب آنقدر ریاد است که ناچار وسوسه میشوی به سمتش بری و برش داری و مطالعه کنی. همین میل باعث شد وقت بزارم و بخوانمش . کتاب از لحاظ قصه پردازی و داستان گویی بینظیر است و خواننده را تا پایان کتاب با خود کشان کشان میبرد اما متاسفانه پایان کلیشهای و هندی داشت که یه کم تو ذوق میزد. نگاه چپ گرایانه نویسنده کتاب و مبارزات گروههای چپ با رضاشاه از نکات منفی کتاب بود . نویسنده با خلق شخصیت داستانی و غیرواقعی استاد ماکان امده بود و تلاش خود را بر شیطانی و اهریمنی جلوه دادن رضاخان که شخصیت واقعی داستان بود گذاشته بود که خب از لحاظ اخلاقی درست نبود ضمنا کلا چپها در دورهای که خرشان در دنیا میرفت و الگوی جنبشهای مبارزاتی بودند خود را مجاز به هر گونه دروغ و افترا بر علیه مقابل خود میدانستند. از این منظر این گرایش را عامل ضعف کتاب میدانم که نه تنها حاوی نکات مستندی نبود بلکه سعی در سیاهنمایی داشت. ارزش یکبار خواندن را دارد اما به هر حال یک رمان ایرانیست با تمام جوانب خاص آن. موفق باشید.
نمیدونم چرا به این کتاب میگن «شاهکار ادبی» عاشقانهی جذاب باورپذیری نیست. توصیفات اغراقآمیزه.تناقض داره. نیمهی اول کتاب پر از جملات تکراریه. شخصیت اصلی داستان میگه نمیخوام زندگی خودمو تعریف کنم بعد تمااام مدت داره جزئیات زندگی خودشو میگه. راوی داستان دنبال اینه بفهمه یه استاد نقاش چجور مرده. کشته شده یا نه. آخر کتاب ولی راجع به مرگ استاد چیزی مشخص نمیشه. خستهکنندهست. از اینجا به بعد ممکنه داستان لو بره اگه خواستین نخونید. فرنگیس یکبار ماکان رو دیده و همون یکبار از دستش ناراحت و عصبانی شده و تحقیر شده ولی با همون یکبار تجربهی بد هم عاشقش شده!!!که باورپذیر نیست. البته داستان تناقض هم داره. یه جا فرنگیس میگه وقتی اولینبار دیدمش عاشقش نشدم... یه جا دیگه میگه از همون بار اول عاشقش شدم. بعد این دو نفر دارن همش حرف سیاسی میزنن و فرنگیس تاکید میکنه که ماکان خیلی سرد برخورد میکرده. وسط حرف سیاسی یهووو لبای همو میبوسن! نه نگاه عاشقانهای نه حرفی نه نشونهای از عشق ماکان...یهو میرن سراغ لب! جالب نبود واقعا توصیف فشار دستای ماکان که دردناک بوده، نه تنها عاشقانه نبود، بلکه انگار ماکان آزارگر بوده، هرچند نویسنده میخواست ماکان رو فرهیخته و عاشق نشون بده ولی درنیومده بود. ماکان یکبار به فرنگیس گفته امیدوارم نقاشیات بهتر بشه... فرنگیس واسه این جمله احساس بدبختی و مصیبت و فاجعه میکنه و ماکان رو مقصر بدبختیاش میدونه! آخه یعنی چی؟ به خاطر همون یکبار دیدار که هییییچ اتفاقی توش نیفتاده بود، فرنگیس فکر میکرد ماکان فکر میکنه که فرنگیس میخواد انتقام بگیره!!! وااای چقدر بی معنی. اینا فقط درصورتی معنی دار میشد که نویسنده میگفت فرنگیس دیوانهست! ولی نگفت. فرنگیس رو یک عاشق فداکار معرفی کرد.
از نظر محتوا بنظرم ضعیفه. یعنی خیلی چیزا با هم جور درنمیاد. از نظر من حتما مردهای قوی النفس و محترمی هستن که در برابر زنی هرچند بسیییار زیبا، خوددار باشن و اینکه فرنگیس بی جهت نحوه زندگیشو گردن دیگران انداخت. یعنی من تقصیر دیگرانو خیلی کمتر میدونم تا اون چیزی که تو داستان بهش اشاره شد. نوشته یه ضعفی داره که در عین حال نق طه قوتشه. اونم اینکه همه چیز خوووووب توصیف شده و مدام توصیف شده. چون اتفاقات کم هستن و بیشتر کشیدن مختصات شخصیت هاست. خصوصا فرنگیس. بنظرم شاهکار نیست اصلا. اما بد هم نیست. بهش نمره ۲از ۵میدم.
من این کتاب رو در عرض سه ساعت خوندم این چشم ها آخر مرا به خبطی بزرگ وامیدارد...
عمده کتاب های بزرگ علوی بر اساس سبک واقع گرایی نگاشته شده و در انتهای کتاب چشم هایش هم خیلی از نوشته هاش رو مدیون کمک های صادق هدایت می دانسته. جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را مبدع سبک داستان نویسی واقع گرایانه ایران میدانند. قسمت ناراحت کننده زندگی نامه این نویسنده ، سال ها زندان در دوران گذشته و زندگی دور از وطن بوده و بعدها هم که به ایران برگشته مدتی کوتاهی مجدد به آلمان بازگشته و شاید نقطه غم انگیز زندگی یک نویسنده تحمل خفقان در دوران مختلف زندگیش به طرق مختلف بوده به نحوی که بارها در انتهای کتاب قید کرده که خودش رو نویسنده نمیدانسته و آنچه می خواسته نتوانسته انجام بده. در خصوص محتوای کتاب میشه گفت روند داستان شاید برای همان دهه های زمانی انتشار کتاب که حدود ۱۳۳۱ قید شده شاید جذاب تر بوده و برای خواننده ملموس تر. به عنوان خواننده کتاب در زمان حاضر جز کتاب هایی خیلی جذاب برام نبود البته روند داستان با نوستاناتی که داره تا حدی شما رو به ادامه خوانش اون وا میداره. صفحات ابتدایی کتاب که در خصوص شرایط ایران در دوران خفقان بود خیلی برام ملموس بود و انگار اگر از تاریخ درس نگیریم دوباره یه جایی گریبانمون رو می گیره. در پایان اگر دوست دارید که با ادبیات داستانی در سالهای شروع این قبیل نوشتار در ایران آشنا بشید می تونید کتاب رو که محتوای عاشقانه داره و روایتی از شرایط حاکم جامعه هم بوده بخونید و گرنه انتخاب های گیراتری هم وجود داره. البته سلیقه کتابی افراد متفاوت و حالت روحی شما و دوره از زندگی که اون کتاب رو هم می خونید می تونه در دریافت شما از کتاب موثر باشه.
نسخه کاغذی کتاب (از همین نشر با جلد قرمز) رو مطالعه کردم. اگه بعضی قسمتهای نا امید کننده ش رو در نظر نگیریم، داستان، بسیار بسیار پرکشش و جذاب هست. از جنبه ادبی، ترکیب عاشقانه_معمایی با قلم بزرگ علوی یه ترکیب بسیار موفقی شده👍 و شیوه روایت داستان و گفت و گوی شخصیتها، دقیقا ما رو به فضا و فرهنگ قدیم میبره همچنین با خوندن این کتاب، با دوتا موضوعِ مهم تاریخی آشنا میشیم: ۱- فضای جامعه و وضع طبقات مختلف در دوره پهلوی ۲- شیوه تفکر و مبارزات چپیها رو در ابتدای کار مبارزات (البته تا حدودی) و از این جهت، برای افراد علاقه مند به تاریخ و کشف حقایق این مرز و بوم، بسیار خوبه👍 . نکته مثبت دیگری که این نسخه کتاب داره، این هست که در پایان داستان، بخشی رو آورده با عنوان "میخواستم نویسنده شوم" در این قسمت، بزرگ علوی از پیشینهی ادبی خود و خانواده ش و مسیری که طی کرده تا نویسنده بشه برامون میگه. به نظر من، وجود این بخش به ما در تکمیل کردنِ جهان ذهنی نویسنده و فضایی که در اون زندگی میکرده، کمک میکنه. بنابراین پیشنهاد میکنم اگه تونستید، این نسخه کتاب (انتشارات نگاه، جلد قرمز) رو بخرید 👍 . در مجموع، خوندنش رو به همه توصیه میکنم 🌱
کتابی نیست که بتونی بهش بگی شاهکار ایرانی.یه رمان معمولیست.
شاید این داستان در زمان خودش خوب بوده باشه ولی نه الان واقعا مال عهد بوق بود خوندنش حالمو گرفت. یک دیدگاه غیرقابل انکار برای تاکید بر اینهمه پلیدی دریک زن واقعا نشانگر نفرت نویسنده از زنا بود حتی آخر داستان هم که اون زن به داستانش اعتراف کرد هم بازم نویسنده بهش رحم نکرد و تصویر یک زن شکست خورده و مغلوب بهش داد که ثابت کنه همچین زنی حتی اگه تقصیر خودش هم نبوده یا حتی اگه به اشتباهش اقرار کنه بازم حق داشتن یه زندگی خوبو نداره. بنظرمن نویسنده میتونست با ورود ناظم مدرسه به داستان زندگی این زن یک فرصت دوباره بهش بده ولی اونو حتی لایق یه زندگی خوب ندید این اولین کتاب از بزرگ علو ی بود که خوندم و باعث شد تصمیم بگیرم آخریش باشه چرت محض..!!
به نظرم برای درک داستان، شخصیت ها و مقصود نویسنده نیازه که با دید روانشناختی نگاه کنیم. اگه کمی از ویژگی های شخصیت خودشیفته و نمایشی اطلاع داشته باشیم تو همون اوایل داستان متوجه میشیم که فرنگیس همچین (اختلال؟) شخصیتی داره. و بعد کاملا همه چیز مثل تکه های پازل سر جاش می افته و دلیل کشش به استاد ماکان و بعد هم پایان بندی داستان توضیح داده میشه. کتاب به نظر من توضیح اضافه ای رو در بر نداشت. هر آنچه که نیاز بود توضیح داده بشه توضیح داده شد. با توجه به این نکته، شخصا فکر میکنم این پایان بندی بهترین پایان بندی برای این داستان بود. باز هم تکرار میکنم، لطفا به دید روانشناختی به داستان نگاه کنید تا معنای خودش رو پر رنگ تر نشون بده.