«زمانی که در هواپیمای در حال سقوط نشستهاید بستن یا نبستن کمربند ایمنی، فرقی به حالتان نخواهد کرد.» این جمله از هاروکی موراکامی در آغاز فصل اول کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول آمده است. کتابی گیوم موسو از نویسندهی کمنظیر داستان «دختری از بروکلین» که کتابهایش همواره در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار دارند. ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول تریلی نفسگیر و جذاب است که تا به پایان نرسد نمیتوانید آن را زمین بگذارید. داستان جنایتی هولناک که زمان آن را برملا خواهد کرد.
کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول با عنون اصلی «la jeune fille et la nuit» که در انگلیسی با نام «reunion» شناخته میشود اولین بار سال 2017 منتشر شد. این داستان جنایی جذاب بهسرعت با استقبال مخاطبان مواجه و به انگلیسی برگردانده شد. این داستان در دو زمان میگذرد. یکی سال 1992 که ونکا راکول ناپدید شد و یکی سال 2017. شکل روایت داستان کمی متفاوت است بخشی از داستان بهصورت سوم شخص و از زبان راوی روایت میشود و بخش دیگری از آن را شخصیتها روایت میکنند. بسیاری از مکانها در این داستان واقعیاند اما داستان یک داستان خیالی زادهی ذهن گیوم موسو است. گیوم موسو این موضوع را در بخشی به نام «درست و غلط» در آغاز کتابش توضیح داده است. او گفته است که همواره دوست داشته داستانی بنویسد که در «کوت د ازور» رخ داده. جایی که او کودکیاش را گذرانده برای همین هم این داستان را نوشته است. داستانی که از نیویورک آغاز و تا جنوب فرانسه کشیده میشود
ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول در چند بخش نوشتهشده است. داستان با «مسیر قاچاقچیان» آغاز میشود و با «دیروز و امروز»، «جوان برای همیشه» و «دختر جوان و مرگ» ادامه پیدا میکنند. داستان با «بخش آخر، پس از شب» پایان پیدا میکند.
ونکا راکول دختر جوان و بسیار زیبایی است که سال 1992 در 19 سالگی در مدرسهی مشهور «تکنوپل سوفیا آنتوپولیس» درس میخواند. مدرسهای دوزبانه که مدرک بینالمللی میدهد و استانداردهای آموزشی آن بسیار بالاست. ونکا عاشق معلم جوان فلسفه شده است. در یک شب سرد زمستانی ونکا خوابگاه را ترک میکند تا با الکسیس فرار کند. از آن زمان دیگر کسی ونکا را ندید.
از سویی در سال 2017 مدرسه میخواهد 50 سالگیاش را جشن بگیرد. تمام فارغالتحصیلان مدرسه دعوتشدهاند و همه گرد هم جمع میشوند. تمام دوستان صمیمی دوران تحصیل ونکا هم هستند آنها باهم دیگر روبهرو میشوند درحالیکه رازی وحشتناک را با خود حمل میکنند، کاری که سالها قبل انجام دادهاند و حالا شاید وقت برملا شدن رازشان فرارسیده است. رازی که زندگی خیلیها را از بین خواهد برد.
1. سوفیا آنتوپولیس شنبه سیزدهم مه ۲۰۱۷
اتومبیل اجارهای را زیر درختان کاج. نزدیک پمپبنزین پارک کردم. فاصله آنجا با مدرسه در حدود سیصد متر
بود. مستقیماً از فرودگاه آمده بودم؛ با پروازی از نیویورک که در طول آن موفق نشده بودم پلک رویهم
بگذارم. روز قبل، نیویورک را پس از دریافت ایمیلی بهسرعت ترک کرده بودم؛ ایمیلی که خبر از برگزاری جشن
پنجاهمین سالگرد تأسیس دبیرستانم میداد. ایمیل از طریق ناشرم، ماکسیم بیانکاردینی برایم ارسال
شده بود. او قبلاً بهترین دوست من بود. ولی حدود بیستوپنج سال میشد که یکدیگر را ندیده بودیم. در
ایمیل شماره تلفن همراهی را به من داده بود. سرانجام پسازآنکه کمی با خودم کلنجار رفتم. شماره را
گرفتم. او هم وقتی گوشی را برداشت. تقریباً بلافاصله گفت: «توما مقاله رو خوندی؟»
«دقیقاً به همین خاطره که دارم بهت زنگ میزنم»
«معنی ش رو درک میکنی؟»
اضطراب تغییر کرده بود.
بله مقاله را خوانده بودم و بهخوبی میدانستم میتواند چه معنایی داشته باشد. میدانستم که زندگی ما،
به شکلی که تا آن روز داشت. قرار بود برای هميشه تغییر کند. میدانستم که قرار است مابقی زندگیمان را
پشت میلههای زندان سپری کنیم.
پس از چند ثانیه سکوت. ماکسیم گفت: «باید بیای کوت د ازور. باید برای مقابله با اين شرایط یه استراتژی
تعیین کنیم. باید شانسمون رو امتحان کنیم.»
با در نظر گرفتن عواقب اتفاقی که قرار بود برای ما رخ دهد. چشمانم را بستم. شدت افتضاح. درگیریهای
قضایی و درنهایت موج شوکی که قرار بود خانوادههایمان را درنوردد. در اعماق وجودم. هميشه این احتمال
را میدادم که سرانجام همهچیز رو خواهد شد. بیستوپنج سال از زندگیام (اگر بشود اسمش را زندگی
گذاشت) را با این تهدید زیسته بودم. اغلب نیمههای شب از خواب میپریدم. صحنههای رخدادی که در
گذشته با آن روبهرو شده بودم. در برابر چشمانم ظاهر میشدند.
امید داشتم که روزی بتوانم به حقیقت ماجرا پی ببرم. روزهای اول یک لگزومیل به همراه لیوانی نوشیدنی
مصرف میکردم. با این امید که دوباره خوابم ببرد، ولی فایدهای نداشت. دوستم تکرار کرد: «باید یه راهی
پیدا کنم.»
میدانستم که به خودش امید واهی میدهد. خود ما بودیم که یکی از شبهای ماه دسامبر سال ٩٩۲1
بمبی را ساختیم که حالا زندگیمان را با خطری جدی مواجه کرده بود. حالا هم هردوی ما بهخوبی می
دانستیم که کوچکترین راهی برای خنثی کردن آن نیست.
گیوم موسو نویسندهی فرانسوی متولد 1974 است. او از دوران کودکی به نوشتن علاقه داشت و کتابخوانی و نمایش از علایق دوران کودکی و نوجوانیاش بود. گیوم موسو زمانی که تنها نوزده سال داشت سفری به آمریکا داشت و چند ماهی در این کشور زندگی میکرد. او در این دوران از بستنیفروشی کسب درآمد میکرد و تجربیات زیادی کسب کرد. او پس از چند ماه به فرانسه بازگشت و وارد دانشگاه شد. او در رشتهی اقتصاد درس خواند و مدتی هم بهعنوان معلم در دبیرستان تدریس کرد.
او اولین رمانش «اسکیدآمارینک» را سال 2001 منتشر کرد.
مدتی بعد گیوم موسو یک تصادف مرگبار را پشت سر گذاشت. این اتفاق باعث شد او به موضوعات مربوط به مرگ علاقهمند شود و داستانی دربارهی مردی نوشت که از مرگ بازمیگردد. «... وبعد» سال 2004 منتشر شد و بیش از یکمیلیون نسخه از آن فروش رفت. این کتاب به 23 زبان ترجمه شد و سال 2009 نیز فیلمی از روی آن در فرانسه ساخته شد.
از آن زمان به بعد گیوم موسو داستانهای زیادی نوشته است که در سراسر جهان با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند. کتابهای «مخلوطی در بهشت»، «چونکه دوستت دارم»، «یک روز، شاید»، «من بدون تو کجا هستم؟»، «دختر کاغذی»، «آوای فرشته»، «سنترال پارک» و «آپارتمانی در پاریس» بخشی از آثار این نویسندهی فرانسوی پرکارند که در سالهای اخیر منتشرشدهاند. او در سالهای 2009 و 2011 توانست عنوان دومین و سومین نویسندهی پرفروش فرانسه را از آن خود کند تاکنون بیش از یازده میلیون نسخه از کتابهای او در سراسر جهان فروختهشده و به بیش از 34 زبان نیز ترجمهشدهاند.
تریلرها و داستانهای پلیسی بخشی از ادبیاتاند که سالها در ایران مهجور بودهاند و چندان به آنها پرداخته نشده است. چند سالی است ناشران مختلف تلاش کردهاند ادبیات این ژانر در ایران ترجمه شود و در اختیار مخاطب ایرانی قرار بگیرد. نشر البرز یکی از ناشرانی است که گامهای موثری در این زمینه برداشته است. این انتشارات کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول را هم سال 97 روانهی بازار کتاب ایران کرد. آریا نوری مترجم جوان کشورمان این اثر را به فارسی برگردانده است.
تریلرها خوانندگان خاص خود را دارند. کسانی که کتابهای پرهیجان و دلهرهآور را دوست دارند و از خواندن کتابی که فراز و نشیبهای زیادی دارد لذت میبرند. ماجرای ناپدیدی شدن ونکا راکول معمایی است که باید حل شود و هرلحظه که فکر میکنید تنها چند قدم تا حل شدن آن باقیمانده است پیچ جدیدی به داستان اضافه میشود. این کتاب از آن دست داستانهایی است که وقتی شروع به خواند میکنید ذهن شما را درگیر میکند و امکان ندارد بتوانید آن را بهراحتی زمین بگذارید.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول اثر گیوم موسو با ترجمهی آریا نوری است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۰۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 328 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۵۶:۰۰ |
نویسنده | گیوم موسو |
مترجم | آریا نوری |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | La jeune fille et la nuit |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۳ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 39,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
گربه ای روی سقف سوزان!!! سبکی تحمل ناپذیر وجود!!! آهنگ بوهمین راپسودی رو هم تبدیل کرده به یه شخص که خواننده بهتریه 😁!!! ترجمه به نسبت ضعیفه ، خصوصا اینکه پر از اسامی افراد و کتاب و موسیقی در دنیای واقعیه که اکثرا برای مخاطب ایرانی شناخته شده نیستن اما مترجم نه تنها برخی از اونها رو غلط ترجمه کرده هیچ توضیحی هم در پانویس در موردشون نداده ، کاملا معلومه خود مترجم هم شناختی نداره و صرفا برگردان کلمه به کلمه انجامداده ، ویراستاری هم که ظاهرا اصلا معنایی نداره برای انتشاراتی ها
کتاب تا نیمه خوب پیش می ره. نویسنده خیلی شاخ و برگ به داستان داده و بیهوده تلاش میکنه خواننده رو در یک شبکه معمایی قرار بده که به نظر من خسته کننده است. روابط بین آدمها جالب نیست. یک نفر در یک جا قاتل میشه در جایی دیگه آدم خوب. انتظارم از نویسنده بیشتر بود. قسمتهایی از داستان کپی برداریه و اول داستان بدون نتیجه رها میشه. یک نوع سردرگمی در روابط هست. ترجمه خیلی خوبه.
من نسخه کاغذی این کتاب رو خوندم . اول از همه باید بگم من بقیه اثرهای این نویسنده رو خوندم و این کتاب به مراتب از بقیه کتاب های موسو ضعیف تر بود شاید برای ترجمه و سانسور بوده باشه ولی من خودم تا صفحه ۲۰۰ کتاب گیج بودم و خط داستانی این کتاب از دستم در میرفت . واقعا حالم بعد از خوندن این کتاب گرفته شد ??♀️
ترجمه متوسط بود. من احساس میکردم تو ترجمه حفظ امانت نشده و مجبور به سانسور شدن که اینقدر انگیزه قتلها نامشخصه. مثلا چه کسی و چرا ماکسیم رو شب آخر پرت میکنه پایین؟ خانم معلم آیا همجنسگرا بوده یا از حسادت به ونکا دست به اینکار میزنه و خیلی موارد دیگه. بعد هم دو قاتل قصر در رفتن در نهایت!
بنظرم من که این کار بیشتر یه تقلید ناشیانه از پرونده هری کبر بود موقع خوندنش همش به یاد اون کتاب میفتادم, ولی از ساختار قوی خبری نبود و انگیزه ی قتل ها هم که اصلا... ماشالا پیام های اخلاقی فراوانی هم داره!!! همچنان معتقدم بهترین کار موسو آوای فرشته س ?
بک ترجمه ی مزخرف ... مترجم کلمات زیادی رو بلاتکلیف رها کرده و حتی در پاورقی توضیح کوتاهی هم نداده ...ماجرای کتاب بد نیست اما تحمل ترجمه مشکله . اصلا ترجمه های اریا نوری همشون برای من غیرقابل تحملن.
اکثرا کتابای گیوم موسو رو خوندم و از خوندن هیچکدوم پشیمون نشدم .. طبق معمول جذاب و پرکشش .. دلم برای ونکا واقعا سوخت و صد البته اون مرَده الکسیس بیچاره.. یه جورایی انگار اکثر شخصیتا قربانی بودن ..
کتاب مثال های فراوان در مورد افراد و فیلم ها و...ذکر میکنه که برای ما مخاطبین خارجی قابل شناخت نیست و اعصاب خرد کنه و مترجم هم کمکی برای بهتر کردن ماجرا نداره. قصه جذابه و کشش کافی داره.
داستانش در ابتدا گیج کننده است خیلی جاها راوی یا خط داستانی گم میشه ولی داستان جذابه اوایل کتاب تو رو یاد پرونده هری کبر میندازه ولی خیلی خیلی متفاوت تر هست.
بر عکس کتاب های قبلی موسو اصلا پایان بندی خوبی نداشت و خیلی از قسمت هایی رو که مطرح کرده بود کاملا بدون پاسخ رها کرد