ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول در چند بخش نوشتهشده است. داستان با «مسیر قاچاقچیان» آغاز میشود و با «دیروز و امروز»، «جوان برای همیشه» و «دختر جوان و مرگ» ادامه پیدا میکنند. داستان با «بخش آخر، پس از شب» پایان پیدا میکند.
ونکا راکول دختر جوان و بسیار زیبایی است که سال ۱۹۹۲ در ۱۹ سالگی در مدرسهی مشهور «تکنوپل سوفیا آنتوپولیس» درس میخواند. مدرسهای دوزبانه که مدرک بینالمللی میدهد و استانداردهای آموزشی آن بسیار بالاست. ونکا عاشق معلم جوان فلسفه شده است. در یک شب سرد زمستانی ونکا خوابگاه را ترک میکند تا با الکسیس فرار کند. از آن زمان دیگر کسی ونکا را ندید.
از سویی در سال ۲۰۱۷ مدرسه میخواهد ۵۰ سالگیاش را جشن بگیرد. تمام فارغالتحصیلان مدرسه دعوتشدهاند و همه گرد هم جمع میشوند. تمام دوستان صمیمی دوران تحصیل ونکا هم هستند آنها باهم دیگر روبهرو میشوند درحالیکه رازی وحشتناک را با خود حمل میکنند، کاری که سالها قبل انجام دادهاند و حالا شاید وقت برملا شدن رازشان فرارسیده است. رازی که زندگی خیلیها را از بین خواهد برد.